دل گرفتار کمند زلف تو
جان شکار غمزهی جادوی تو غمزهی خونخوار تو کرد آنچه کرد تا چه خواهد کرد با ما خوی تو؟ |
وقت آنست که ضعف آید و نیرو برود قدرت از منطق شیرین سخنگو برود ناگهی باد خزان آید و این رونق و آب که تو میبینی ازین گلبن خوشبو برود |
دامن ز پای بر گیر ای خوبروی خوشرو
تا دامنت نگیرد دست خدای خوانان یه لحظه میخواستم دامن رو بولد و رنگی کنم فکر کردم توی مشاعره واژه ای هستم.... |
نشنيدي كه صوفي اي مي كوفت
زير نعلين خويش ميخي چند آستينش گرفت سرهنگي كه بيا نعل بر ستورم بند سعدي |
دل و دین و عقل و هوشم همه را به آب دادی
به کدام باده ساقی به من خراب دادی |
یا الها العالمین درمانده ام
غرق خون بر خشک کشتی رانده ام |
مورچگان را چو بود اتفاق
شير ژيان را بدرانند پوست |
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود |
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندران ظلمت شب اب حياتم دادند |
در نهان خانه جانم گل ياد ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد،عطر صد خاطره پيچيد... |
اکنون ساعت 07:06 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)