تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست |
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت |
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است |
تا شدم حلقه به گوش در میخانۀ عشق
هردم آید غمی از نو به مبارک بادم |
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است |
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت |
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است |
تاسایه بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شکن طره شمشاد نکرد |
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است |
تو مردمی و دولت مردم فضیلت است
تنها وظیفهٔ تو همی نیست خواب و خاست |
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است |
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست |
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست |
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راه رو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد |
دل منه بر دنیی و اسباب او
زانکه از وی کس وفاداری ندید |
دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال بی تکلف بشنو دولت درویشان است |
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت |
تعبیر رفت یار سفرکرده میرسد ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی |
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یک دانه کیست |
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی |
یارم چو قدح به دست گیردبازار بتان شکست گیرد
هر کس که بدید چشم او گفتکو محتسبی که مست گیرد |
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش |
شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت |
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم |
میدمد صبح و کله بست سحاب
الصبوح الصبوح یا اصحاب |
باده درده چند از این باد غرور
خاک بر سر نفس نافرجام را |
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
بود آیا که کند یاد ز درد آشامی |
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را |
این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست
آرزو بخش دل اندوهگین من کجاست |
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست |
تا بو که یابم آگهی از سایه سرو سهی
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوشخرامی می زنم |
من اندر آن که دم کیست این مبارک دم
که وقت صبح در این تیره خاکدان گیرد |
در راه عشق وسوسه اهرمن بسیست
پیش آی و گو دل به پیام سروش کن |
نوای مجلس ما چو برکشد مطرب
گهی عراق زند گاهی اصفهان گیرد |
دولت عشق بین که چون از سر فقرو افتخار
گوشه تاج سلطنت می شکند گدای تو |
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به |
همچو حافظ به رغم مدعیان
شعر رندانه گفتنم هوس است |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
اکنون ساعت 11:14 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)