از بهر خدا زلف پیر ای که مارا
شب نیست که صد عربده با باد صبا نیست |
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار,
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار |
دست در حلقه آن زلف دو تا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد |
بنفشه طره مفتول خود گره میزد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت |
صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد
دل شوریده ما را به بو در کار می آورد |
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد |
در این دام و در این دانه مجو جز عشق جانانه مگو از چرخ وز خانه تو دیده گیر بامی را |
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوش است چون دوست در اوست وین دیده ز دوست فرق کردن نه نکوست یا اوست بجای دیده یا دیده خود اوست . |
بر دوخته ام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است |
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت |
اکنون ساعت 12:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)