پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با حروف انتخابی (http://p30city.net/showthread.php?t=3982)

فرانک 09-24-2010 09:14 PM

شاها فلک از بزم تو در رقص و سماع است
دست طلب از دامن این زمزمه مگسل
ر

مهدی 09-24-2010 09:28 PM

راهی ز زبان ما بدل پیوسته است
کاسرار جهان و جان در او پیوسته است
تا هست زبان بسته گشاده است آن راه
چون گشت زبان گشاده آنره بسته است


ف

فرانک 09-24-2010 09:32 PM

فیض ازل بزوروز ر ار آمدی بدست
آب خضر نصیبه اسکندری آمدی
ر

مهدی 09-24-2010 09:44 PM

رای تو به کین‌توزی دارد سر جان‌سوزی
چون نیست لبت روزی هم رای تو اولی‌تر


ج

فرانک 09-24-2010 09:59 PM

جانا کدام سنگدل بی کفایتست
کو پیش زخم تیغ تو جان را سپرنکرد
ر

مهدی 09-24-2010 10:02 PM

فرانک خانم با ر قراداد بستی:d


روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد


ل

فرانک 09-24-2010 10:09 PM

قرار نبود کسی کم بیاره مهدی خان..

.
لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاس

تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
ر

shokofe 09-24-2010 10:13 PM

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

ف

مهدی 09-24-2010 10:14 PM

نه فرانک خانوم کم نیاوردیم شوخی کردم تا صبح ر بگو پایه ام



روزها چون عمر بد خواه تو کوتاهی گرفت
پاره‌ای از زلف کم کن مایه‌ای ده روز را




ف شکوفه خانوم
فانی شدم و برید اجزای تنم
می‌چرخ که بر چرخ بد اول وطنم



الف


رزیتا 09-25-2010 01:12 AM

اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
و آنگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
ب

مهدی 09-25-2010 01:16 AM

بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار
روز فراق را که نهد در شمار عمر


ش

رزیتا 09-25-2010 01:26 AM

شوخی مکن که مرغ دل بیقرار من
سودای دام عاشقی از سر به در نکرد
ن

مهدی 09-25-2010 01:31 AM

نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

////....

رزیتا 09-25-2010 01:38 AM

آنکه یک جرعه از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد
م

مهدی 09-25-2010 01:42 AM

ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر


ب

رزیتا 09-25-2010 01:57 AM

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
هـ

MAHDI 09-25-2010 04:07 AM

هر که را ذره‌ای ازین سوز است
دی و فرداش نقد امروز است
د

فرانک 09-25-2010 08:46 AM

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

رزیتا 09-25-2010 08:49 AM

حرفت؟
تو خود چه لعبتی ایش شهسوار شیرینکار
که در برابر چشمی و غایب از نظری
ر

مهبا 09-25-2010 10:03 AM

رفتن همیشه راحته ، اما صلاح کار نیست

با من بمون حتی اگه فرصت واسه تکرار نیست



م

رزیتا 09-25-2010 01:35 PM

مروت گرچه نامی بی نشان است
نیازی عرضه کن بر نازنینی
ا

shokofe 09-25-2010 02:05 PM

اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح

ك

رزیتا 09-25-2010 02:31 PM

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چون روی گر باشی؟
ل

shokofe 09-25-2010 02:50 PM

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است

گ

مهدی 09-25-2010 04:00 PM

گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر
بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر


ق

رزیتا 09-25-2010 04:51 PM

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
ت

مهدی 09-25-2010 10:37 PM

تا به‌کی در پرده دارم آه بی‌تأثیر را
از وداع آرزو پر می‌دهم این تیر را



ف

فرانک 09-25-2010 10:41 PM

فغان کین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
م

رزیتا 09-25-2010 11:21 PM

مرو چو بخت من ای چشم مست یار بخواب
که در پی است ز هر سویت آه بیداری
ب

مهدی 09-25-2010 11:35 PM

بس‌که دارد برق تیغت درگذشتنها شتاب
رنگ نخجیر تو می‌گردد ز پهلوی‌کباب

ر

رزیتا 09-25-2010 11:38 PM

رنج مارا که توان برد به یک گوشه چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی
ن

مهدی 09-25-2010 11:50 PM

نماند در دل ما خونی از فشار غمت
به غنچگی زگل ماگرفته‌اندگلاب
ز شرم حلقهٔ آن زلف حیرتی دارم
که ناف آهوی مشکین چرا نشدگرد‌اب


الف

گمشده.. 09-26-2010 12:00 AM

امد به زبان حال در گوشم گفت
درياب كه عمر رفته را نتوان يافت
چون چرخ بكام يك خردمند نگشت
خواهي تو فلك هفت شمور خواهي هشت
/ض/

مهدی 09-26-2010 12:05 AM

ضربت فرعون ما را نیست ضیر
لطف حق غالب بود بر قهر غیر


ش

رزیتا 09-26-2010 12:14 AM

شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبست
زین در دگر نراند ما را به هیچ بابای
ح

مهدی 09-26-2010 12:17 AM

من حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم

پ

رزیتا 09-26-2010 12:23 AM

ح؟
پیر مغان ز تو به ما گر ملول شدی
گو باده صاف کن که به عذر ایستاده ایم
ح

مهدی 09-26-2010 12:36 AM

شرمنده :53:


حال دل در سینه صد چاک من دانی اگر
دیده باشی اضطراب مرغ وحشی در قفس


ع

رزیتا 09-26-2010 12:40 AM

دشمنتون:53:
عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست
تنگ چشم گر نظر در چشمه کوثر کنم
ف

مجتب 09-26-2010 12:40 AM

فرصت شمر طریقه رندی که این نشان

چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست

ل


اکنون ساعت 06:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)