کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری
کز اول چون برون آمد ره شب زنده داران زد ب |
با خوش دلان نگویید اسرار می پرستی
آنان خبر ندارند از گریه های مستی شیخم به طعنه گفتا دین تو چیست گفتم گر کافرم نخوانی مستی و می پرستی ز |
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران // پ |
برسان بندگی دختر رز گو به درآی
که دم و همت ما کرد ز بند آزادت س |
سرزنشم مکن اگر از همه پا بریده ام
طبع لطیف آدمی با همه سر نمی کند // ی |
یارب با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صبح ان مونس جان ما را بس ه |
همه شب در آستانت شده کار من گدایی
به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی // ا |
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست ی |
یکرنگی و بوی تازه از عشق بگیر
پرسوز ترین گدازه از عشق بگیر در هر نفسی که می تپی ای دل من یادت نرود اجازه از عشق بگیر // ز |
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست م |
اکنون ساعت 11:17 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)