من از رندی نخواهم کرد توبه
ولو آدنیتنی بالهجر و الحجر ت |
تا اشــارات نظــر نامه رسان من و توســت
نشود فاش كسي آنچه ميان من و توست // ن |
نکته روح فزا از دهن دوست بگو
نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار م |
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا ت |
تو مپندار که مجنون، سرِ خود مجنون گشت
از سمک تا به سمایش کشش لیلا برد... //ت |
تو دم فقر ندانی زدن از دست مده
مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی ر |
رفـتـی و دل ربـودی یـک شـهر مبــتــلا را
تا کی کنیم بی تو،صبری که نیست ما را //ت |
تا بازرهی زان دم تا مست شوی هر دم
گاهی ز لب لعلش گاهی ز می ناری خ |
خدا را رحمی ای منعم که درویش سرکویت
دری دیگر نمی داند رهی دیگر نمی گیرد // ی |
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی م |
اکنون ساعت 08:35 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)