می ده که گر چه گشتم نامه سیاه عالم
نومید کی توان بود از لطف لایزالی |
یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن
گردد شمامه کرمش کار ساز من |
نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ
همه را نعره زنان جامه دران میداری |
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را |
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها |
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
خدمت ما برسان سر و گل و ریحان را |
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را |
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ می زبید لب لعل شکرخا را |
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را |
اهل نظر در عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد |
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا |
ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی
تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما |
المنة لله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است |
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت |
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود |
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد |
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست |
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدینسان خوابها را با تو زیبا می کنم هرشب |
بیفشان زلف و صوفی را به پا بازی و رقص آور
که از هر رقعه دلقش هزاران بت بیفشانی |
یادم اید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای دردامن اندوه کشیدم |
ملک در سجده آدم زمین بوس تو نیت کرد
که در حسن تو لطفی دید بیش از حد انسانی |
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود |
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد |
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر
عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود |
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گرچه در بانی میخانه فراوان کردم |
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست |
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود |
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمیارزد |
در دايره قسمت ما نقطه تسليميم
حكم آنچه تو انديشي راي آنچه تو فرمايي |
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را |
ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ
فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست |
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست |
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود |
در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شدو آتش به همه عالم زد |
در این غوغا که کس کس را نپرسد
من از پیر مغان منت پذیرم |
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها |
اورنگ کو گلچهر کو نقش وفا و مهر کو
حای ن اندر عاشقی داو تمامی می زنم |
من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب
که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت |
اکنون ساعت 01:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)