شبی گریم شبی نالم ز هجرت داد از این شبها به شبهای غمت درمانده ام فریاد از این شبها |
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید |
بی مهر رخت روز مرا نور نماندست وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست |
حکایت شب هجران نه آن حکایت حالیست
که شمه ای ز بیانش به صد رساله برآید |
دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید |
سپهر دور خوش اکنون کند که ماه آمد
جهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسید |
چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب که به امید تو خوش آب روانی دارد |
حافظ چو رفت روزه و گل نیز می رود
ناچار باده نوش که از دست رفت کار |
حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری |
دلم ار دست بشد دوش چو حافظ می گفت
کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر |
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد |
فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم
که حرام است می آنجا که نه یار است ندیم |
نوای چنگ بدانسان زند صلای صبوح که پیر صومعه راه در مغان گیرد |
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم |
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما |
قسمت حوالتم به خرابات می کند
هرچند کاین چنین شدم و آن چنان شدم |
از بهر بوسهای ز لبش جان همیدهم
اینم همیستاند و آنم نمیدهد |
گریه کردم بخنده بگشا دی
لب شکر فشان میگون را |
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت بجز ساغر نباشد |
افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
مقدمش یارب مبارک باد بر سرو و سمن |
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را |
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود |
با چشم و ابروی تو چه تدبیر دل کنم
وه زین کمان که بر من بیمار میکشی |
با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود
هرکه مشهور جهان گشت به مشکین نفسی |
دود آه سینهٔ نالان من
سوخت این افسردگان خام را |
مرو چو بخت من ای چشم مست یار به خواب
که در پی است ز هر سویت آه بیداری |
یعنی لیلی که مست اویی
اینجا شده پایبست اویی |
از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک
امن و شراب بیغش معشوق و جای خالی |
نقل قول:
من و شما هست{قاط}{قاط}{قاط}{قاط} |
حاژی تو لیسانست واقعیه مثل ما سیکلو نگفتی لیسانس
مشتی هستی :24::24::24::24: |
نقل قول:
مدهوش چشم مست و می صاف بیغشم |
مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمده است
وان حیات باصفای با وفا مست آمده است |
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است |
عیشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله |
مبین به سیب ز نخدان که چاه در راه است
کجا همی روی ای دل بدین شتابان کجا |
دل در این پیرزن عشوه گر دهر مبند
کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است |
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را |
چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ
یسرالله طریقا بک یا ملتمسی |
عکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو
در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است |
ای که طبیب خسته ای روی زبان من ببین
کاین دم و دود سینه ام بار دل است بر زبان |
اکنون ساعت 07:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)