پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 11-22-2011 06:28 PM

16 مهارت صحبت در جمع

در زندگي همه ما مواقعي وجود دارد که بايد در حضور چند نفر راجع به مساله‌‌اي صحبت کنيم. ممکن است اين صحبت در جلسه يا کنفرانسي باشد که رسميت داشته باشد و ممکن هم هست که در يک جمع خانوادگي يا در محيط کار بخواهيم براي دوستان يا همکارانمان صحبت کنيم. اگر مهارت‌هاي لازم را در اين زمينه داشته باشيم، قطعاً روند کار با موفقيت بيشتري انجام مي‌شود و به نتايج بهتري مي‌رسيم.


يکي از مباحث مهمي‌که اکثر صاحب نظران درباره آن اتفاق نظر دارند، مقدمه‌اي است که ما براي گفتار خود انتخاب مي‌کنيم. برخي مي‌گويند اصل مطلب مهم است و مقدمه تأثير چنداني در روابط ندارد، در صورتي که اگر مقدمه جالب و دلنشين نباشد، دنبال کردن بقيه صحبت از جانب شنوندگان چندان قطعي نيست.


پس سعي کنيد صحبت خود را هميشه با يک مقدمه آغاز کنيد و سپس به اصل بحث بپردازيد.


4 نکته درباره مقدمه‌چيني


بسياري افراد حتي در دوران تحصيل و براي نوشتن انشاء نيز براي پرداختن به مقدمه دچار مشکل مي‌شوند. با توجه به نکات زير حداقل از اصول کلي مقدمه آگاه خواهند شد:


- مقدمه بايد مختصر باشد، اما در عين حال هدف از بيان آن را مشخص کند تا شنونده بداند که قرار است به چه موضوعي پرداخته شود.


- مقدمه نبايد تنها اطلاعات خاصي را به شنونده منتقل کند، بلکه بايد شنونده را جذب کند و براي پيگيري کلام انگيزه لازم را در او به وجود آورد.


- مطالب بيان شده بايد مرتبط با يکديگر باشند، نه‌اين که در مقدمه به نکاتي پرداخته شود که در آخر بحث، هيچ نتيجه‌اي از آنها گرفته نشود.


- در نهايت با نوع کلام خود سعي کنيد ارتباطي ميان خود و شنونده‌ايجاد کنيد که موج مثبتي ايجاد شود و فضاي دلنشين و مطلوبي به بحث شما بدهد.


12 نکته درباره جان کلام


و اما در پرداختن به مطالب اصلي کلام، پس از مقدمه، نکات زير را در نظر داشته باشيد:


- از کلمات قابل درک و با معني استفاده کنيد.


- القاب، عناوين و اصطلاحات فوق تخصصي، کمکي به درک بهتر موضوع نمي‌کند. البته هنگام نياز بايد به آنها اشاره کرد. اما موضوع اصلي نبايد تحت الشعاع اين مساله‌ قرار گيرد، زيرا شنونده خسته مي‌شود.


- براي پرداختن به موضوع، در صورت امکان مي‌توانيد از داستان‌هاي کوتاه، ضرب المثل‌ها و اطلاعات جالب ديگر براي حمايت از موضوع اصلي استفاده کنيد و بر جذابيت کلام و درک بهتر آن بيفزاييد.


- سعي کنيد حتماً از موضوع مورد نظر به اندازه کافي اطلاع و آگاهي داشته باشيد تا با تسلط کامل درباره آن صحبت کنيد.


- به ياد داشته باشيد هرچه بيشتر مطالعه کنيد، بيشتر خواهيد دانست و هرچه بيشتر بدانيد و بياموزيد، به جاهاي بهتري مي‌رسيد.


- وقتي از جنبه‌هاي گوناگون يک مساله‌ آگاه باشيد، با اعتماد به نفس بيشتري راجع به آن صحبت مي‌کنيد و اين حس مثبت خود را به شنونده نيز منتقل خواهيد کرد.


- با اشاره به ارزش و اهميت موضوع، علت انتخاب خود را در پرداختن به آن بيان کنيد و در صورت لزوم جزيياتي که مرتبط با مساله‌ باشند را نيز تشريح کنيد.


- ديگران را در بحث خود وارد کنيد و از نظرات آنها نيز مطلع شويد، چرا که اگر تا انتهاي بحث پيش برويد، امکان دارد نقاط کور و مبهمي‌براي شنوندگان ايجاد شده باشد و آنها فرصت ابراز عقيده يا سؤال در آن موارد را نداشته باشند.


- هرگز فکر نکنيد سکوت حضار دقيقاً به معناي تأييد و همراهي با گفته‌هاي شماست. حتي اگر سکوتي نيز حکمفرما شد، سعي کنيد با طرح برخي سؤالات در ارتباط با موضوع آنها را به شرکت در بحث تشويق کنيد.


- از مکث‌هاي طولاني و توپوق زدن جدا بپرهيزيد؛ زيرا اين گونه موارد نه تنها حاکي از عدم تسلط و آگاهي کافي شما نسبت به موضوع است، بلکه هماهنگي و ارتباط ميان موارد را از ميان مي‌برد و در ضمن موجب حواس پرتي شنوندگان و خارج شدن رشته گفتار از دست شما مي‌شود؛ البته‌اين کار نياز به تمرين دارد، اما ضروري و ممکن است.


- توجه داشته باشيد حتي عامي‌ترين مردم نيز قادر به درک ميزان توانايي شما در بيان، کلام و نحوه گفتار هستند. مردم هميشه به خود افراد توجه دارند نه به مدرک و درجه تحصيلي شان. پس اگر عالي ترين مدارک تحصيلي را نيز داشته باشيد، اما در انتقال مفاهيم و مقاصد مورد نظر خود ناتوان باشيد، موفقيتي کسب نخواهيد کرد.


- موارد فوق، نکاتي ساده اما مهم را به شما يادآوري مي‌کنند که با وجود ساده بودن نياز به تمرين و صرف وقت دارند که ما اميدواريم شما نيز با رعايت آنها در زندگي اجتماعي و کارهاي خود، به موفقيت‌هاي روزافزون دست يابيد.


behnam5555 11-22-2011 06:31 PM



گل یاس آرامش بخش است .

http://www.shiaupload.com/images/055...9911438167.jpg

به گزارش خبرنگار علمی آتی نیوز ،محققان با اسکن مغزی از موش و انسان اثرات عطر گل یاس را بررسی کردند که مشخص شد ملکول های عطر تأثیر مستقیمی بر روی "گیرنده های گابا "در مغز دارند .
هنگامی که شما عطر یاس را استنشاق می کنید ملکول های عطر از طریق ریه وارد جریان خون شده و در نهایت تأثیر آرامش بخش خود را روی قسمتی از مغز بنام" گیرنده های گابا "می گذارد.

پروفسور هانت هاس استاد دانشگاه بوخوم در آلمان در مصاحبه ای با خبرگزاری دیلی تلگراف گفت:نتایج این تحقیق که در مجله بیو شیمی منتشر شده است سند علمی محکمی برای اثرات تسکین بخش شیوه" آروما تراپی" است.وی همچنین مدعی شد که با دست کاری در ساختار شیمیایی ملکول های عطر یاس بتوان به اثرات بسیار قوی تری دست پیدا کرد.در نتیجه با این روش بتوان بیماری هایی مثل فشارخون،بیماری های ریوی ، قلبی وعروقی را درمان کرد.
بنا بر این گزارش در مصر و یونان باستان نیز به اثرات شفا بخشی گل یاس پی برده بودند.


behnam5555 11-22-2011 06:34 PM


گریه کردن خوب است یا بد ...

چگونه يک گريه آرام‌بخش بدون احساس ضعف داشته باشيم؟

بزرگ شدن دليل خوبي براي گريه نکردن نيست. اگرچه همه ما وقتي به دنيا آمده‌ايم،‌ زندگي‌مان را با گريه شروع کرده‌ايم، ولي با بزرگ‌تر شدن‌مان، گريه برايمان شکل و معناي ديگري پيدا کرده و آن را به عنوان يکي از راه‌هاي آرامش و التيام دردهايمان مي‌شناسيم. گريه، تنفس‌ را آرام مي‌کند و مي‌تواند اثر آرامش‌بخشي داشته باشد. اما چه طور مي‌توان يک گريه‌ آرامش‌بخش داشت، بدون اينکه ضعيف نشان‌مان بدهد يا به عنوان تنها راه‌حل‌مان در موقع مواجهه با مشکلات قلمداد شود؟ ...
گريه کردن، شما را مجبور مي‌کند تا از خودتان درباره اتفاقاتي که در درون‌تان مي‌افتد، سوالاتي بپرسيد. وقتي به طور ناگهاني اشک‌هايتان جاري مي‌شود، شما درون‌تان را جستجو مي‌کنيد و به اين نتيجه مي‌رسيد که اگر داريد گريه مي‌کنيد، به اين دليل است که احساس شکست، ضعف و سرزنش و احساساتي ديگر از اين قبيل مي‌کنيد و البته بهترين کار همين مورد است.

گريه به شما مي‌گويد
شما با بررسي دقيق درون‌تان علت واقعي اشک‌هايتان و وضعيتي که اين احساسات را در مغزتان و درون‌تان افزايش مي‌دهد، کشف مي‌کنيد. به طور مثال، مشخص شده است هنگامي که از خاموش شدن ناگهاني کامپيوترتان هنگام کار بدون ذخيره اطلاعات ناراحت و عصبي مي‌شويد، اين فکر در مغزتان گسترش پيدا مي‌کند که شما در مقابل جهان، تنها ايستاده‌ايد و احساس ضعف و ياس و نااميدي مي‌کنيد!

گريه در جستجوي حامي
يک علت ديگر براي گريه کردن اين است که شما در جستجوي يک حامي هستيد. با گريه کردن نشان مي‌دهيد چيزي شما را آزار داده است و صدمه ديده‌ايد و احتياج داريد که حمايت بشويد. پس به جاي اينکه خودتان را در تنهايي حبس کنيد،
يک گوش شنوا پيدا کنيد و اجازه دهيد احساس‌تان بروز داده شود. به جاي حبس شدن در تنهايي درباره مشکلات‌تان صحبت کنيد. اين باعث مي‌شود زواياي مختلف مساله برايتان روشن بشود و از اين طريق درک و کنار آمدن‌تان راحت‌تر مي‌شود.

گريه‌تان را کنترل کنيد
دوست نداريد احساس‌تان را بروز دهيد؟ نمي‌خواهيد ديگران شاهد گريه‌تان باشند؟ قبل از اينکه به يک استرس شديد برسيد که باعث گريستن شما بشود، روي تنفسي عميق و پيوسته تمرکز کنيد و عضله‌هايي را که مورد تنش قرار گرفته‌اند، در حالت استراحت قرار بدهيد و بعد روي خاطراتي که با فکر کردن به آنها احساس قوي بودن مي‌کنيد، تمرکز کنيد؛ مثل وقتي که در کارتان ترفيع گرفته‌ايد ويا از طرف رييس‌تان تشويق شده‌ايد و يا در کاري يا مسابقه‌اي به يک موفقيت بزرگ دست پيدا کرده‌ايد و در آخر اينکه به خودتان بگوييد گريه نخواهيد کرد. بايد بدانيد تلقينات شخصي خيلي موثرند. پس به خودتان يادآوري کنيد که شما مستقل و قوي هستيد و خواهيد توانست به خودتان در رهايي از مشکلات و حل آنها کمک کنيد.
بدانيد که شما مي‌توانيد هميشه احساسا‌ت‌تان را در هر زماني کنترل کرده و در زماني ديگر آن را بروز دهيد، پس در اول هر مانع و مشکلي که شما را ناراحت و عصباني مي‌کند براي خودتان روشن کرده و بررسي کنيد و در مرحله‌ بعدي شايد لازم باشد روي يک مبل راحت بنشينيد. يک جعبه دستمال کاغذي روبه‌رويتان بگذاريد و اين در حال حاضر دقيقا همان چيزي است که شما به آن احتياج داريد: گريه.

روانشناسان

behnam5555 11-22-2011 06:36 PM



زود رنج کیست و زود رنجی چیست ؟

http://pranichealingiran.com/images/general/sadman.jpg

واژه‌ی زود رنج در فرهنگ لغات فارسی به معنی کسی که زود برنجد و آزرده شود و نازک دل بکار رفته است . اما از این منظر می توان فرد زودرنج را کسی برشمرد که زود آزرده می شود.و یابه کسی گفته می شود که بر اثر کنشی منطقی ویا غیر منطقی ازرده خاطر می شود . و یا می توان گفت فرد زود رنج کسی است که در مقابل یکسری رفتارو برخوردها که با روحیات و شخصیت آن سازگار نیستند ، آزرده خاطر می شود . و همان طور که ذکر آن رفت این زودرنجی می تواند به دو شکل صورت پذیرد .

یکی بر اثر کنش و یا کنش هایی غیر منطقی که فرد در مقابل این نوع کنش ها یک نوع واکنش رنج گون را نشان می دهدو دیگر کنش ها و یا رفتار های منطقی است که در این شرایط هم چون این نوع رفتار ها با افکار و روحیات فرد سر سازگاری ندارد ، ناراحت می شود . در کنش های غیر منطقی که طبیعی است . چه این که هر کنشی غیر منطقی می تواند فرد را آزرده خاطر کند. البته به شرطی که فرد آزرده شده دقیقا رفتار مقابل و یا با اصطلاح متضاد با کنش های غیر منطقی داشته یاشد . به بیانی فردی منطقی و دارای فرهنگ و ادب و آداب انسانی باشد . مثلا یک نویسنده و یا یک شاعر و یا یک هنرمند به معنی واقعی باشد .
یا اینکه از ادب و متانتی بنیادی و موروثی بهره جوید که بی تردید این گونه افراد در مقابل رفتار های غیرمنطقی بوفور آزرده خاطر و یا به بیانی همان فرهنگ زودرنجی خود را به تصویر می کشند . نکته دوم کنش های منطقی است که فرد نسبت به این کنش ها نیز آزرده خاطر می شود . در صورتی که با فرد، منطقی صحبت کردن و یا به بیانی حرف حساب زدن را نمی توان در دایره زودرنجی قرارداد ، یعنی فرد نباید از حرف حساب ناراحت و یا آزرده شود . ولی به هر روی فرد در مقابل این رفتار های منطقی نیز ناراحت می شود . البته بروز چنین مواردی به صورت خاص است و شاید گفت دلیل عمده ی آن نیز رفتار هایی باشند که بااورگانیسم فکری و روحی فرد سر سازگاری نداشته باشند و یا به بیانی این رفتار های منطقی برای فرد مقابل هضم شده نباشد و مثلا این گونه رفتارهای منطقی را فرد تجربه نکرده است .

بنابراین کنش های منطقی نیز تحت هر شرایطی پیامدی منتج را به همراه ندارند ،چه اینکه در خیلی از موارد دارای پیامدی منفی و عقیمند . به عنوان مثال یک فرد فرهنگی ممکن است از حرف یک بازاری و یا ادبیات یک پزشک هرچند هم منطقی باشد ؛ ناراحت یا آزرده شود که این مهم به حرف منطقی بازاری و یا پزشک مرتبط نمی شود ، بلکه بر اثر عدم آگاهی و فاصله ای است که بین ادبیات فرد فرهنگی و آن دوی دیگر وجود دارد . کما اینکه ادبیات پزشک نیز با ادبیات بازاری همخوانی ندارد . لذا زودرنج می تواند کسی باشد که نسبت به کنش های منطقی نیز آزرده خاطر می شود و دلیل آن نیز همان مواردی بود که ذکر آن رفت .

یعنی وقتی من از صحبتی ناراحت می شوم ، این صحبت ممکن است که منطقی باشد ، ولی با دایره ی فکری من همخوانی نداشته باشد و یا ممکن است منطقی و اصولی باشد ، اما با دایره ی شناخت من اغیار باشد و یا اینکه منطقی و نتیجه بخش است ، امام با جاده ی فکری من فاصله اش زیاد باشد .

▪ زودرنجی چیست ؟

با توجه به اینکه بین دو واژه کیست و چیست در همان اندازه که تشابه و تکامل است تفاوت بسیار نیز می باشد به نحوی که یکی به معنای ظاهر و به اصطلاح نام و نشان است و البته آن دیگر به معنی ماهیت و درون مایه و یا به اصطلاح جوهره ی یک چیز می باشد . و البته تشابه و تکامل نیز بدین خاطر که بین کیستی و چیستی هر چیزی کلافی عمیق و رابطه ی تنگاتنگ است و به بیانی مکمل و تکمیل کننده یکدیگرند که از بحث ما نیز خارج است . بنابراین بحث فرارو بیشتر به معنی ماهیت و درون مایه مرتبط می گردد . لذا به بیانی ما باید به چیستی دایره زودرنجی نگاه داشته باشیم و نه به کیستی آن .

همان طور که تعاریفی مختلف و متنوعی را از کیستی فرد زودرنج ارائه دادیم شاید گفت که در این جا در زوایایی نیز می توان با یک نوع ارتباط بین موضوع و محتوا نیز برخوردکرد . چرا که ماهیت هر چیزی را می توان به کمک کیستی آن چیز نیز بدست آورد ، همان طور که کیستی هر چیز می تواند به ماهیت آن چیز کمک کند . در کیستی فرد زودرنج گفتیم که می تواند کسی باشد که از حرف های ناحساب و غیر منطقی آزرده می شود و یا به بیانی ساده خاطرش می رنجد . پس زودرنجی می تواند یک ویژگی بیرونی باشد که به دلیل یکسری برخورد های غیر منطقی شکل می گیرد . یعنی زودرنجی طبعا با یکسری رفتار هایی که به فراخور روحیه وفرهنگ انسانی فرد نیست صورت می پذیرد . اما چند عامل مهم در شکل گیری زودرنجی فرد دخیلند . عامل نخست وراثت و یا به اصطلاح فرهنگ ژنتیک است . یعنی در خانواده هایی که مسبوق به این سابقه می باشند . ممکن است که این زود رنجی به نسل های بعدی نیز انتقال پیدا کند . یعنی به تعبیری دیگر زودرنجی می تواند موروثی و از نسلی به نسل دیگر انتقال یابد . عامل دوم بی احترامی و بی توجهی نسبت به واقعیات فرهنگی و اجتماعی افراد است . واقعیات فرهنگی اجتماعی افراد بدین سان که تحت هر شرایطی فرد از اینگونه رفتار ها یعنی بی احترامی به واقعیات خود آزرده خاطر می شود .مثلا یک شاعر اگر به جوهره ی هنرش بی احترامی شود ، بی گمان ناراحت و یا آزرده می شود و یا یک معلم و ..

. که هر کدام از این طیف نسبت به عدم احترام به واقعیات هنری خود ناراحت می شوند . البته این واقعیات میتواند در همه افراد هم باشد یعنی هرکسی به عنوان یک آدم دارای سرشت انسانی باشد ، بی تردید از هر نوع واکنشی که برخلاف جوهره ی واقعی آن است ، کنشی رنج آور را جلوه می نماید . عامل سوم نیز از این منظر می تواند فقر فرهنگی و رکود فکری باشد . چه بسا آدم هایی که دارای قابلیت و زمینه ها ی فرهنگی وفکری هستند ،اما درتداوم وبقای این قابلیت ها و زمینه ها کار نشده است و همین فقر فرهنگی و رکود فکری می تواند عامل اصلی در جهت فراهم آوردن زودرنجی در افراد گردد .

افزودن بر این که فقر مالی و اجتماعی نیز در خیلی از موارد سبب ایجاد زودرنجی در روحیه فرد نسبت به رفتارهایی که شکل می گیرد ، تاثیر گذارند .

و یا زودرنجی را می توان یک نوع مریضی هم تلقی کرد . چه اینکه به مانند مریضی یکسری عوامل خارجی در شکل گیری آن مدخلند . لذ اینکه می گوییم زودرنج کیست . و زود رنجی چیست به این معنا که ما بدانیم زودرنج یعنی همان کسی که آزرده خاطر می شود و یا به بیانی دلی نازک و شکننده و زود رنج دارد و زود رنجی بدین مفهوم که می تواند یک مقوله باشد که این مقوله براثر یکسری عوامل خارجی که دست به دست همدیگر داده اند ، بوجود آمده است و البته در جهت مداوا کردن این نوع مریضی نیز نیاز به پیدایی درد و بعد درمان لازم را می طلبد . یعنی اگر ما زودرنجی را یک مریضی تلقی کنیم .

بی شک هر مریضی اول نیاز به پیدایی درد و بعد درمان را دارد . بنابر این مهمترین درد افراد زودرنج این است که توقع آنها همیشه از مردم توقعی مثبت و به فراخور روحیه خودشان باید باشد که چنین رفتاری هم به ندرت از جانب مردم صورت می پذیرد . درثانی همیشه انتظار دارند که مردم به واقعیات آنها احترام بگذارند که با توجه نوع دیدگاه و سلایق متفاوت افراداین مهم میسور نیست . با این تفاصیل درمان این درد نیز بدست خود افراد زودرنج است چه این که باید زودرنجی را در چهار چوب آسیب شناسی شخصیت خود قرار داده و ان را بعنوان یک اسیب اجتماعی تلقی کنند تا بتوانند در براندازی و سرکوب آن موفق شوند .

نکته دیگر کنار آمدن و مدارا کردن با نوع ادبیات مردم در هر شکل و شمایلی است چون افراد زودرنج اغلب از طیف افرادی هستند که به نوع ادبیات افراد توجه خاصی دارند و براساس همان قالب های ادبی در حرکتند. یعنی با واژه هایی که لباس ادب و متانت و مهر و محبت و خوبی بر تن دارند ، همیشه رابطه ای مطلوب و دوستانه برقرار کنند و با واژه هایی که لباس ریا و خودکامگی و دروغ و افترا بر تن دارند ، میانه ی خوبی ندارند . لذا در چنین شرایطی چون در کشورهای جهان سوم فرهنگ سازی لازم بعمل نیامده و فضایل اخلاقی نیز جایگاه ویژه خود را پیدا نکرده اند ، بی تردید راهی جز اصلاح و یا حداقل مدارا را نمی توان یافت .

منبع: پایگاه سلامت




behnam5555 11-22-2011 07:00 PM


لوس کردن، موقوف! (تربیت کودکان)

http://img.mobin-group.com/images/94...g_with_bub.jpg

کودکان موجودات در حال رشدي هستند و براساس اين که در سال هاي اوليه زندگي چگونه تربيت شوند و آموزش ببينند، سبک خاص رفتاري پيدا مي کنند. اين سبک رفتاري الگويي تقريباً ثابت و دائمي براي آنها به وجود مي آورد، و تعيين کنندهِ نحوه ارتباطات و برخوردهاي آنان نيز مي باشد. هر خانواده در ارتباط با فرزندان شيوه خاص خود را دارد؛ و اين نحوه برخورد، در تلاقي با ساختار ژنتيکي هر فرد، باعث مي شود که شخصيت هايي بسيار متفاوت و متمايز شکل بگيرند.
رشد اجتماعي کودکان يکي از حيطه هاي رشدي است که دقيقاً به ما نشان مي دهد آيا فرزند مطابق با سن تقويمي يا شناسنامه اي خود رفتار مي کند يا خير؟ و اگر مطابق با سن شناسنامه اي رفتار نمي کند چه دلايلي براي اين مسئله وجود دارد و رفتارهاي او چگونه شکل گرفته است؟ يکي از سبک هاي غلط رفتاري کودکان، ناتواني در ايجاد و برقراري رابطه سالم با همسالان است؛ يعني کودکاني وجود دارند که راه هاي برقراري ارتباط سالم را نمي دانند. اين گروه از کودکان بعضاً تحت عنوان «کودکان لوس» نامگذاري مي شوند. آن چه در اين نوشتار مورد بحث قرار مي گيرد عوامل مؤثر در شکل گيري اين گونه رفتارهاست.

.:. چرا کودکان لوس مي شوند؟
يکي از دلايل لوس شدن کودکان روش هاي غيرقابل قبول والدين به لحاظ تربيتي است؛ والدين محبت کنندهِ افراطي که معيارهاي تربيتي و روش هاي يادگيري را در نظر نمي گيرند و صرفاً با محبت هاي بي حد و حساب مانع اجتماعي شدن رفتارهاي کودکان مي شوند. چنين کودکاني معناي صبر و تحمل را در زندگي نمي آموزند و انسان هايي عجول و شخصيت هايي متزلزل بار خواهند آمد.

.:. چگونه کودکان لوس را اصلاح کنيم؟
چنانچه والدين از روش هاي غير قابل قبول دست بردارند و در مورد فرزندان خود قوانين تربيتي درستي را اعمال کنند، و به شرط آن که روش هاي جديد ثابت و مستمر باشد، مي توان اميد داشت که اين روش ها به تدريج مؤثر واقع شوند.
اگر كودك نوپا يا پيش دبستاني داريد كه نشانه هايي از رفتار لوس مآبانه از خود بروز مي دهد، چندين روش براي متوقف كردن آن وجود دارد.

.:. جبهه متحد تشكيل دهيد
شما، همسرتان و كسي كه از بچه مراقبت مي كند(مثلاً پرستاربچه) در مورد موقعيتهايي كه نياز به قاطعيت يا نرمش دارد، بايد مقررات واحدي داشته باشيد. كاپ مي گويد:" اگر يكي از والدين قاطع و ديگري بسيار مداراگر باشد، كودك در مورد آنچه مي تواند داشته باشد و آنچه نمي تواند داشته باشد، بسيار گيج مي شود. و وقتي كمي بزرگتر بشود، براي به دست آوردن چيزي كه مي خواهد، از سياست يكي از والدين عليه ديگري سوءاستفاده مي كند."

.:. نقش تشويق و تنبيه در تربيت کودک
تشويق و تنبيه دو روش متفاوت تربيتي هستند و بايستي ويژگي هايي داشته باشند تا مؤثر واقع شوند. اين دو روش چنانچه به موقع و با اصول درست اعمال گردند، مي توانند از لوس شدن کودکان جلوگيري کنند. معمولاً کودکان لوس، والدين تسليم شونده دارند. آنها در مقابل خواسته هاي کودک فوراً تسليم مي شوند و هر آن چه که او طلب کند، برايش فراهم مي کنند. در خانواده اي که کودک لوس پرورش داده مي شود، اثري از روش هاي تنبيهي مناسب ديده نمي شود. يعني چنانچه کودک کار اشتباهي مرتکب شود يا اين که بخواهد تعيين کننده باشد و به والدين خود دستور دهد يا اين که با داد و فرياد و عصبانيت حرف خود را به کرسي بنشاند، در اين خانواده هيچ گونه روش مناسبي براي جلوگيري از اين رفتارها و جهت دهي به آنها وجود ندارد. اين نوع خانواده ها از لحاظ روان شناسي به خانواده هاي محبت کنندهِ افراطي آزاد گذارنده معروف اند؛ خانواده هايي که بي نهايت توجه، محبت و محافظت در مورد فرزندان خود دارند و در عين حال آنها را براي انجام هرگونه عملي آزاد مي گذارند. اين مسئله بسيار اهميت دارد که ميزان مقاومت، ايستادگي و انعطاف خود را در برابر فرزندانمان مورد بررسي قرار دهيم. بعضي از والدين پس از مقاومتي کوتاه در مقابل تقاضاهاي فرزند، تسليم مي شوند و خواسته هاي کودک را به همان شکلي که او مي خواهد برآورده مي کنند. محبت در حد متعادل، توجه به نيازها و برآوردن آن ها در حد معقول و داشتن روش هاي مناسب و علمي براي تشويق و تنبيه کودکان از جمله مواردي است که بايستي در خانواده وجود داشته باشد.

.:. والديني محبت کننده و در عين حال قاطع باشيم
وقتي صحبت از قاطع بودن به ميان مي آيد، برخي از والدين تصور مي کنند که جدي و قاطع بودن به اين معناست که مثلاً پرخاشگر هم باشيم و يا اين که چنانچه فرزندمان از ما پيروي نکرد، با زور و خشونت مواردي را به او تحميل کنيم. حال آن که در مقوله هاي تربيتي، قاطع و جدي بودن به اين معناست که از اصولي پيروي کنيم و قوانيني براي فرزندانمان داشته باشيم، به علاوه، اصرار به اجراي آن قوانين در خانواده وجود داشته باشد. ثبات خُلق و ثبات انديشه و رفتار در والدين ضروري است. چنانچه اصول تربيتي خود را تغيير دهيم و به گفته هاي خود چندان اعتقادي نداشته باشيم، فرزندان به اصول و قوانين خانواده پايبند نخواهند شد. پس جدي و قاطع بودن به معناي آن است که در اجراي اصول و قوانين خانواده باري به هر جهت رفتار نکنيم.


http://img.mobin-group.com/images/77...en_resize_.jpg

.:. همه چيز به موقع و در زمان خود بايستي انجام پذيرد
چنانچه کودکان از قوانين خانواده پيروي نکنند و حتي خلاف آن عمل کنند، براي مثال در جمع فاميل رفتاري از آنها سر بزند که مطابق با موازين تربيتي نباشد، آيا لازم است که مثلاً در جمع مورد تنبيه يا سرزنش قرار گيرند؟ مسلماً نه؛ يادآوري نکات تربيتي و قوانين مورد نظر به کودک بايستي در منزل و به طور خصوصي صورت گيرد. کودکان براي قضاوت ديگران راجع به خودشان اهميت فراواني قائلند و چنانچه در حضور ديگران مورد توبيخ قرار گيرند رنجيده خاطر مي شوند و در پاره اي موارد رفتارهاي تلافي جويانه از آنها سر خواهد زد. چنانچه حريم خانواده امنيت و اطمينان لازم را براي کودک فراهم کند، او به راحتي مي تواند اشتباهات خود را بپذيرد و هر موردي را که به او تذکر داده شود تغيير دهد.

.:. نگران "حرف مردم" نباشيد
بسياري از مواقع، لوس شدن محصول موقعيتهايي است كه بچه در محيطهاي عمومي با والدين كلنجار مي رود و مايه شرمساري آنها مي شود. با خود عهد كنيد كه بلافاصله از چنين وضعيتهايي خارج شويد تا براي تسليم شدن در برابر لوس كردن بچه و مداراي بيهوده با او، وسوسه نشويد. براي مثال، وقتي كودك از اين كه در جشن تولد دوستش شركت كرده و هيچ هديه اي نگرفته آشفته و در هم ريخته است، او را بيرون ببريد و مكاني آرام پيدا كنيد تا بتوانيد به او كمك كنيد تا آرام شود. با بحث و مشاجره يا دادن توضيحات مفصل، او را بيش از پيش تحريك و برافروخته نكنيد.مادر"ساشا" شانزده ماهه، موافق اين روش است: "هميشه وقتي از پارك بيرون مي آيم ساشا ناراحت مي شه و مي زنه زير گريه و وقتي مي خوام بذارمش توي كالسكه اش، با من دعوا مي كنه، اما من باهاش بحث نمي كنم. فقط مي ذارمش توي كالسكه و راه مي افتم. غالباً هم بعد از چند دقيقه خودش ساكت مي شه."
در خانواده هاي محبت کنندهِ افراطي آزاد گذارنده،کودک لوس پرورش داده مي شود

.:. از نقاط حساس دوري كنيد
اگر مي دانيد كه وقتي با كودك به خريد برويد حتماً براي اسباب بازي به شما التماس خواهد كرد، سعي كنيد او را درخانه يك دوست، فاميل يا پيش پرستارش بگذاريد و بعداًَ بدنبال او برويد. با اعمال اين روش، ممكن است او پس از مدتي عادت خودش را مبني بر درخواست هميشگي اسباب بازي در موقع خريد منزل به فراموشي بسپارد. دراين صورت، پس از مدتي مي توانيد در وضعيتي تازه، باز هم با هم به خريد برويد.دقت كنيد كه وقتي يكي از شما خسته است به محيط هاي حساسيت برانگيز نرويد. وقتي روزي طولاني و سخت را پشت سر گذاشته ايد، بيشتر احتمال دارد تسليم بچه بشويد، بچه هم اگر خسته باشد يا به اندازه كافي استراحت نكرده باشد، احتمال تحريك شدن و بهانه گيري اش بيشتر است.

.:. بتدريج تغيير رويه دهيد
اگر كودك شما قبلاً رفتار لوس مآبانه اي داشته كه مي خواهيد آن را تغيير دهيد، رويه ضد لوس كردن خودتان را به آرامي پيش ببريد كه به بچه شوك وارد نشود. براي مثال، اگر بچه شما عادت دارد وقتي با هم به سوپر ماركت مي رويد چندين شكلات و آبنبات چوبي و بيسكويت بردارد، به مرور تعداد آبنبات هايي كه اجازه مي دهيد بردارد كم كنيد تا زماني كه تنها اجازه داشته باشد يك شكلات يا آبنبات انتخاب كند.

.:. از تقويت مثبت استفاده كنيد
دكتر تامسون مي گويد: قبل از اين كه با هم به ميهماني يا خريد برويد، به كودك بگوييد: "مي دونم كه وقتي من و تو با هم بريم خريد، تو پسر خيلي خوبي خواهي بود." و اگر بچه واقعاً رفتار خوبي داشت، او را تحسين كنيد، و پيش دوستان و فاميل به نحوي كه به گوش خودش برسد، از او تعريف و تمجيد كنيد، مثلاً به اين شكل: "نمي دونين مري توي سوپر ماركت چه قدر رفتارش خوب بود، من بهش افتخار مي كنم."

.:. بينش كودك را تقويت كنيد
كمك كردن به بچه هاي نيازمند، باعث مي شود آنها قدردان چيزهايي كه دارند باشند.
خانم "لي" از سينسيناتي مي گويد: "من كودك دو ساله ام رو تشويق كردم تا با هم توي خانه چيزايي براي مؤسسه خيريه محله مون جمع كنيم، باور كنين حتي بچه هاي خيلي كوچيك هم مي تونن بفهمن كه چه قدر خوشبخت هستند."


.:. نتيجه گيري
رفتارهايي که از کودکان سر مي زند و در واقع سبک زندگي آنان را نشان مي دهد، آموختني و اکتسابي است. بنابراين آن چه در مورد شخصيت، عادات، تجربيات و يادگيري کودکان مشاهده مي کنيم، همه نشأت گرفته و تأثيرپذير از محيط زندگيشان است. روش هايي که والدين در قبال فرزندان اعمال مي کنند، از جمله روش هاي تشويقي و تنبيهي، قوانين و مقررات در خانواده، نحوه اجراي قوانين خانواده، انعطاف داشتن، سختگير، قاطع و يا تسليم شونده بودن در ساخت فکري کودکان و رفتارهاي آنان بسيار مؤثر است.

منبع: اینترنت




behnam5555 11-22-2011 07:18 PM



معرفي شخصيت:

محمد بن ابراهيم قوامي شيرازي ملقب به صدر المتالهين يا ملاصدرا در ظهر روز نهم جمادي الاولي سال 980

قمري ديده به جهان گشود.پدر او خواجه ابراهيم قوامي مردي پرهيزگار ديندار و دوستدار و حامي دانش و معرفت بود.

در زمان حيات ملاصدرا, شيراز داراي حكومت مستقلي بود و حكمراني آن به برادر شاه واگذار گرديد كه ،‌ پدر ملاصدرا

بعنوان معاون او و دومين شخصيت مهم آن منطقه به شمار مي رفت, و به نظر مي رسيد تنها موهبتي كه خداوند به

او ارزاني نداشته است داشتن فرزند باشد. اما بالاخره خداوند درخواست ها و دعاهاي اين مرد پاك و زاهد را بي جواب

نگذاشت و بهترين پسران را به او ارزاني كرد كه او را محمد ملقب به صدرالدين نام نهاد به آن اميد كه عالي ترين شخصيت

مذهبي گردد. در دوران جواني, صدرالمتالهين جوان با شيخ بهايي آشنا گرديد كه سنگ بناي شخصيت علمي و اخلاقي

ملاصدرا توسط اين دانشمند جهانديده كم نظير بنا نهاده شد. و تكميل اين بناي معنوي را استاد ديگرش دانشمند

سترگ و استاد علوم ديني و الهي و معارف حقيقي و اصول يقيني سيدامير محمد باقر بن شمس الدين مشهور به

ميرداماد عهده دار گشت.از شاگردان او ميتوان به حاج ملاهادي سبزه زاري و ملامحسن فيض كاشاني اشاره كرد.

شرايط اجتماعي:

صدرالمتالهين حكيم خانه به دوشي بود كه به جرم آزادگي روح و فكر مجبور شد تا از پايتخت و پايتخت نشينان

روي گرداند. وي در مقدمه كتاب اسفار دلايل بيزاري خود را از جاهلان فرزانه نماي زمان خود و عزلت و تصوف خويش را

در كهك (روستايي دورافتاده در سي كيلومتري شهر مقدس قم) بيان داشته است.پس از بازگشت به شيراز شهرت

صدراي شيرازي عالمگير شده بود و طالبان حكمت از نواحي و اطراف براي درك فيض به حضورش مي شتافتند. او خود

در مقدمه اسفار مي گويد: «..... بتدريج آنچه در خود اندوخته بودم همچون آبشاري خروشان فرود آمد و چون دريايي

پر موج در منظر جويندگان و پويندگان قرار گرفت.

شخصيت فلسفي:

در زمان حيات ملاصدرا يعني در اواخر قرن دهم و شروع قرن يازدهم هجري كلام و فلسفه از علوم رايج و محبوب

آن زمان به شمار مي رفتند. دليل عمده گسترش اين علم نسبت به ساير علوم آن زمان مانند فقه، ‌ادبيات عرب، ‌رياضي،

‌نجوم و طب و ديگر علوم و همچنين هنرهاي رايج آن زمان مانند خط، معماري و كتيبه را مي توان در شرايط اجتماعي آن

دوران كه خود زاييده شرايط سياسي حاكم بر كشور بود جستجو نمود. عدم وابستگي و استقرار ومركزيت حكومت وقت

امنيت و آزادي خاصي را حكمفرما ساخته بودكه شكوفا شدن استعداد ها و گسترش هنر و علم را در پي داشت.

صدرالدين محمد در علوم متعارف زمان و بويژه در فلسفه اشراق و مكتب مشاء‌ و كلام و عرفان و تفسير قرآن مهارت

يافت. او آثار فلسفي متفكراني چون سقراط و فلاسفه هم عصر او، افلاطون، ‌ارسطو و شاگردانش و همچنين دانشمنداني

چون ابن سينا و خواجه نصرالدين طوسي را دقيقا بررسي نمود و موارد ضعف آنها را باز شناخت و مسايل مبهم مكاتب

را بخوبي دانست. او اگر چه از مكتب اشراق بهره ها برد ولي هرگز تسليم عقايد آنان نشد و گرچه شاگرد مكتب مشا گرديد

ليكن هرگز مقيد به اين روش نشد. ملا صدرا پايه گذار حكمت متعاليه مي باشد كه حاوي ژرف ترين پاسخ ها به مسائل

فلسفي است. ملاصدرا علاوه بر سالك و رهرو در عرفان بعنوان موفق ترين سالكين در فلسفه مي باشد كه با طي كردن

مراحل مختلف گنجينه با ارزشي را براي ساخت قلعه اي از دانش كشف نمود كه با نور جاوداني حقيقت مي درخشد.

شخصيت عرفاني:

من وقتي ديدم زمانه با من سر دشمني دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز شعله هاي آتش

جهالت و گمراهي برافروخته تر و بدحالي و نامردي فراگيرتر مي شود ناچار روي از فرزندان دنيا برتافتم و دامن از معركه بيرون

كشيدم و از دنياي خمودي و جمود و ناسپاسي به گوشه اي پناه بردم و در انزواي گمنامي وشكسته حالي پنهان شدم.

دل از آرزوها بريدم و همراه شكسته دلان بر اداي واجبات كمر بستم. با گمنامي و شكسته حالي به گوشه اي خزيدم. دل

از آرزوها بريدم و با خاطري شكسته به اداي واجبات كمر بستم و كوتاهيهاي گذشته را در برابر خداي بزرگ به تلافي برخاستم.

نه درسي گفتم و نه كتابي تاليف نمودم. زيرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القاي درس و رفع اشكالات و شبهات

و .... نيازمند تصفيه روح و انديشه و تهذيب خيال از نابساماني و اختلال، پايداري اوضاع و احوال و آسايش خاطر از كدورت

و ملال است و با اين همه رنج و ملالي كه گوش مي شنود و چشم مي بيند چگونه چنين فراغتي ممكن است... ناچار

از آميزش و همراهي با مردم دل كندم و از انس با آنان مايوس گشتم تا آنجا كه دشمني روزگار و فرزندان زمانه بر من

سهل شد و نسبت به انكار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بي اعتنا شدم. آنگاه روي فطرت به سوي سبب ساز حقيقي

نموده، با تمام وجودم دربارگاه قدسش به تضرع و زاري برخاستم و مدتي طولاني بر اين حال گذرانده ام. سرانجام در اثر

طول مجاهدت و كثرت رياضت نورالهي در درون جانم تابيدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت. انوار ملكوتي بر

آن افاضه شد و اسرار نهاني جبروت بر وي گشود و در پي آن به اسراري دست يافتم كه در گذشته نمي دانستم و رمزهايي

برايم كشف شد كه به آن گونه از طريق برهان نيافته بودم و هر چه از اسرارالهي و حقايق ربوبي و وديعه هاي عرشي و رمز

راز صمدي را با كمك عقل و برهان مي دانستم با شهود و عيان روشنتر يافتم. در اينجا بود كه عقلم آرام گرفت و استراحت

يافت و نسيم انوار حق صبح و عصر و شب و روز بر آن وزيد و آنچنان به حق نزديك شد كه همواره با او به مناجات نشست.

آثار:

· الحكمه العرشيه

· الحكمه المتعاليه في الاسفار العظيمه الاربعه

· المعه المشرقيه في الفنون المنطقيه

· المبدا و المعاد

· المشاعر

· المظاهر الالهيه في الاسفار علوم الكامليه

· الشواهد الربوبيه في مناهج السلوكيه

· التصور و التصديق

· الوريده القلبيه في معارفه الربوبيه

· اسرار الايات و الانوار البينات

· ديوان اشعار

· حدوث العالم

· اكسير العارفين في المعارفه طريق الحق و اليقين

· اعجاز النعمين

· كسرالاصنام الاجاهليه في ذم المتصوفين

· مفاتيح الغيب

· متشابهات القرآن

· رساله سه اصل

و ...

وفات:

حكيم وارسته در طول عمر 71 ساله اش هفت بار با پاي پياده به حج مشرف شد و گل تن را با طواف كعبه دل صفا

بخشيد و در آخر نيز سر بر اين راه نهاد و به هنگام آغاز سفر هفتم يا در بازگشت از آن سفر به سال 1050 ه .ق در شهر

بصره تن رنجور را وداع نمود و در جوار حق قرار گرفت، و در همانجا به خاك سپرده شد و اگر چه امروز اثري ازقبر او نيست

اما عطر دلنشين حكمت متعاليه از مركب نوشته هايش همواره مشام جان را مي نوازد.

منبع :www.irib.ir و ملاصدرا


behnam5555 11-22-2011 07:23 PM


آلزایمر

می توانید تصور کنید که انسانهایی هستند که بطور ناگهانی، قادر به

گرم کردن ویا درست کردن قهوه خود نیستند. اختلال در حافظه، داشتن

توهم و ناآرامی از خصوصیات آنها می باشد که روزبروز بطور شدیدی دچار

نوسان می شود. اغلب بیماران با تمام قوا با از دست دادن هویت خود مقابله

می کنند و خودشان را محکم به خاطرات باقی مانده، متصل نگه می دارند.

آلزایمر چیست؟

در این بیماری پروتئینهایی در مغز هستند و همانند دیواره بتونی مانع کار

سلول های مغزی که تولید استیل کولین رابرعهده دارند، می شود.

تولید استیل کولین مرتبن کم می شود و این امر ردوبدل اطلاعات بین سلول های

مغزی را بهم می زند. علت واقعی نامعلوم است . آلزایمر بندرت بر اثر تغییرات

ژنی ایجاد می شود که در این صورت از همان سنین جوانی آغاز می شود.



نشانه های آلزایمر:

از نشانه های اولیه این بیماری، فراموش کردن خاطرات موقت(در فاصله کوتاهی رخ داده)

است و بدنبال آن اختلال در تکلم و بر هم خوردن قوای فکری ( افت حافظه) می باشد

ولی خاطرات جوانی مدتهای طولانی باقی می ماند.



تشخیص آلزایمر:

پزشکان مغز و اعصاب و متخصصان مربوطه در کلینیک های ویژه با پرسش از

بیمار وبستگان او و انجام چندین تست ویژه و معاینات مخصوص،پی به درجه بیماری

نیز می برند.

سؤال از بستگان بیمار بسیار واجب و حائز اهمیت است، چراکه گاهی بیمار از روی

خجالت ویاترس، نمی خواهد نشا نه های بیماری را جدی بگیرد.



درمان آلزایمر:

دارویی که عملکرد سلول های مغزی را اصلاح کند تا بحال پیدا نشده، بنابراین

معالجه ای برای درمان آن پیدا نشده ولی هر چه زودتر بیماری تشخیص داده شود،

امکان کنترل روند آن بیشتر است.

روش های درمانی چون تمرین دادن قسمت حافظه کوتاه مدت ( یادگیری شعر ، زبان

شماره تلفن و آدرس های جدید) و نگاه کردن به فیلم ها و عکس های قدیمی،

قصه گفتن را می توان نام برد.



پیش گیری و کنترل بیماری آلزایمر:

روند آلزایمر را نمی توان متوقف کرداما با انجام ورزش های بدنی که تاثیر مثبتی بر

روند آن دارد ، می توان تا حدی کنترل کرد.

دیابت، بیماری فشار خون بالا، بیماریهای تیروئید و نوشیدن الکل، امکان ابتلا به

آلزایمر را بالا می برند.

محققان در صدد تولید داروهایی هستند که سیستم ایمنی بدن رادرمقابل پروتئین هایی که

مسبب بیماری هستند،بالا ببرد. این امر می تواند سالها بطول انجامد.

داروهای متعددی برای کیفیت بخشیدن به عملکرد سلول های مغزیوجود دارند. به

داروهایی که به جریان خون در مغز و افزایش اکسیژن و گلوکز در مغزو تبادل کلسیم

در سلول های مغزی که در بهبودانتقال اطلاعات مغزی کمک می کنند، را می توان نام برد.

برخی پزشکان اعتقاد دارند که خوردن ویتامین E نقش مثبتی دارد.


behnam5555 11-22-2011 07:25 PM



اندرزهای شکسپیر برای لذت از زندگی‎

William Shakespeare Said :

ویلیام شکسپیر گفت ‏‎:

I always feel happy, you know why?

من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟‎

Because I don't expect anything from anyone

برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم‎

Expectations always hurt ...

انتظارات همیشه صدمه زننده هستند‎ ...

Life is short ...

زندگی کوتاه است‎ ...

So love your life ...

پس به زندگی ات عشق بورز‎ ...

Be happy

خوشحال باش‎

And keep smiling

و لبخند بزن‎

Just Live for yourself and ..

فقط برای خودت زندگی کن و‎ ...

Befor you speak ‎؛‎ Listen

قبل از اینکه صحبت کنی ؛ گوش کن‎

Befor you write ‎؛‎ Think

قبل از اینکه بنویسی ؛ فکر کن‎

Befor you spend ‎؛‎ Earn

قبل از اینکه خرج کنی ؛ درآمد داشته باش‎

Befor you pray ‎؛‎ Forgive

قبل از اینکه دعا کنی ؛ ببخش‎

Befor you hurt ‎؛‎ Feel

قبل از اینکه صدمه بزنی ؛ احساس کن‎

Befor you hate ‎؛‎ Love

قبل از تنفر ؛ عشق بورز‎

That's Life …

زندگی این است‎ ...

Feel it, Live it & Enjoy it

احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر

behnam5555 11-22-2011 07:29 PM


زمستان...

زمستان است، زمستانی سرد و خشک، من تنم اما سرد و دلم سردتر
زمستان است، گنجشک های ورم کرده آزاد می چرخند،
ما اما لاغر و خسته در این زندان کز کردیم
کم کمک آفتاب زمستانی رخت می بندد،
هوا سرد، دلم تاریک، اما خون خیال، لامذهب! آرام نیست،
همو گه گاه،
خود می ساید به امید.
..........
صدای امواج شیرین است در ساحل،
کدام امواج؟
اینجا خشک سالی است.
من از خواب پریشان سخت بیزارم ...ولی چه شیرین خوابی بود، خواب دیشب من.
زمستان است، هوا سرد و من از انگیزه ها دست شسته ام
چه قدر خشمگین، چه قدر نالان و پژمرده است، روحِ در تنگنای من
قبرستان همین دنیا است
مرا اکنون چند سالی می شود بی کفن در قبر بنهاده اند.
نا امیدی ناامیدی ناامیدی.... بی امان می کوبد این بادِ سخت بر من.
مرا اما یک وجب دیوار،
یک گَوَن حتی، پناهی نیست!
زخم ها دارم از روزگار کهن
ای زخم های کهنه تر از من،
مرا تا کی همراهی می کنید؟
وارهید این روح خسته،
وارهید.




behnam5555 11-22-2011 07:53 PM

جملات زیبا

در بی كرانه زندگی، دو چیز افسونم می‌كند: آبی آسمان را كه می‌بینم و می‌دانم كه نیست و
خدا را كه نمی‌بینم و می‌دانم كه هست

همیشه دوست داشتم ابر باشم .... چون ابر انقدر شهامت داره که هروقت دلش می گیره

جلوی همه گریه می کنه

ما چقدر دير متوجه مي شويم که زندگي يعني همان روزهايي که زود گذشتن آن را آرزو

مي کنيم

فريدريش نيچه : "آشفتگي من از اين نيست که تو به من دروغ گفته اي، از اين آشفته ام

که ديگر نميتوانم تو را باور کنم

بهترين بخشش آن است که منتظر تشکر نباشي. بهترين عادت آن است که در سلام پيش

دستي کني. بهترين خصلت آن است که هيچ کس را نرنجاني. بهترين خداحافظي آن است که

حتما سلامي در پي داشته باشد. بهترين قدرداني آن است که در عمل باشد نه بر زبان.

يک شمع مي تواند هزاران شمع را روشن کند، بدون آن که چيزي :از دست بدهد، مانند

شادي که هيچگاه با تقسيم کردن کم نمي شود

لبخند بهانه ايست براي زنده ماندن.... لحظه هايت سرشار از اين بهانه



اکنون ساعت 10:03 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)