پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   یغما گلرویی (http://p30city.net/showthread.php?t=3339)

SonBol 04-27-2008 06:20 PM

حراج

حریف طلسم خوابم ! من چه بی نفابم امشب
دل بده به این ترانه ! حرف صد کتابم امشب
وقتی دست بی دریغت ‚ توی قصه کیمیا شد
گریه تنها سرپناه امن دلواپسیها شد
وقتی شونه های آواز از حضور گریه لرزید
تازه فهمیدم که عشقت به سقوطم نمی ارزد
مثل افسانه ی طاووس ‚ سختی سفر باهاته
عمری ترانه سازت پا به راه جاده هاته
من ساده بی خایلم که سفر تنها علاجه
ندونستم تو خیابون پر طاووسا حراجه
می توسنتم از نگاهت برسم به اوج پرواز
اما تو چشمات رو بستی تا بمیره نبض آواز
نمی خواستی من بفهمم که شب تو بی چراغه
نمی خواستی که بدونم جنگلت قد یه باغه
نمی خواستی ‚ نمی خواستی ‚ اما این رسم صدا نیست
غیبت چشمای نازت ‚ مرگ این ترانه ها نیست
مثل افسانه ی طاووس ‚ سختی سفر باهاته
عمری ترانه سازت پا به راه جاده هاته
من ساده بی خایلم که سفر تنها علاجه
ندونستم تو خیابون پر طاووسا حراجه

SonBol 04-27-2008 06:20 PM

ترانه ی عقرب شب

یکی شبها راه میفته واسه چیدن ستاره
عینک دودی به شمش ‚ ماشینش نمره نداره
یکی شبها راه میفته توی کوچه های خلوت
پشت عینک سیاهش دو تا چشم بی مروت
اون شناسنامه نداره ‚ هر دقیقه با یه اسمه
برگه ی امان ظلمت واسه اون یه جور طلسمه
دنبال رنگ سیاهه ‚ روشنی رو دوس نداره
تکیه کلمش اینه که : ستاره بی ستاره
ای ! آدما ! خبر ! خبر
عقرب شب تو کوچه هاس
دوباره تو این شب تار
نوبت یک کدوم ماس
عقرب سیاه وحشی ‚ فکر کشتن چراغه
خیلی وقته توی این شهر ‚ بازار حادثه داغه
نیش این عقرب وحشی ‚ زهر صد تا مار رو داره
توی خواب راه میره اما ‚‌ به خیالش که بیداره
یکی اونو جادو کرده ‚ گفته روشنی گناهه
گفته با مردن خورشید ‚ همه کارا رو به راهه
عقرب ساده ی قصه ‚ تو تن خودش اسیره
میدونه آخر بازی خودشم باید بمیره
ای ! آدما !‌ خبر ! خبر
عقرب خودش رو نیش زده
دستای نامریی شب
دیکته هاش رو آتیش زده

SonBol 04-27-2008 06:21 PM

عاشق تر
عاشق تر از این بودم اگر لظحه ی پرواز
در دست نجیب تو کلید قفسم بودئ
عاشق تر از این بودم اگر عطر نفسهات
در لحظه ی بی همنفسی ‚ همنفسم بود
عاشق تر از این بودم اگر فاصله ها را
این اینه ی شب زده رو تکرار نمی کرد
عاشق تر از این بودم اگر هق هق ما را
این سایه ی سرمازده انکار نمی کرد
با تو بهترین بودم ‚ همسایه ی خورشیدی
تو نقش تبسم را ‚ از اینه دزدیدی
عاشق تر از این بودم اگر در شب وحشت
مثل تپش زنجره نایاب نبودی
عاشق تر از این بودم اگر وقت عبورم
آنسوی سکوت پنجره خواب نبودی
عاشق تر از این بودی اگر ثانیه ها را
اندوه فراموشی من تار نمی کرد
عاشق تر از این بودی اگر این دل ساده
اسرار مرا پیش تو اقرار نمی کرد
با تو بهترین بودم ‚ همسایه ی خورشیدی
تو نقش تبسم را ‚ از اینه دزدیدی

SonBol 04-27-2008 06:21 PM

به شب بگو آفتابی شه

ای ! گل یخ !‌ ای !‌ گل یخ ! زمستونم بارش رو بست
طلسم زمهریر شب تنها با دست تو شکست
تو یاد دادی به این صدا که سر بده ترانه رو
تویی که زنده می کنی شعرای عاشقانه رو
از من و تو گذشت عزیز !‌ به شب بگو آفتابی شه
ستاره رو سرم بریز ! به شب بگو آفتابی شه
ای گل یخ ! با تو میشه دل به ترانه ها سپرد
با تو میشه ستاره بود همیشگی شد و نمرد
وقتی که تو کنارمی تازه من و من می بینم
آفتاب و مهتاب نمی خوام ‚ این شب رو روشن می بینم
از من و تو گذشت ‚ عزیز !‌ به شب بگو آفتابی شه
ستاره رو سرم بریز !‌ به شب بگو آفتابی شه
کلید نمی خوام گل یخ ! قفلا با بوسه وا میشن
وقتی که تو پیش منی گمشده ها پیدا می شن
قناری تو کنج قفس پرواز رو معنا می کنه
برای دیوار که دست ‚ پنجره رو وا میکنه
از من و تو گذشت ‚ عزیز !‌ به شب بگو آفتابی شه
ستاره رو سرم بریز !‌ به شب بگو آفتابی شه

SonBol 04-27-2008 06:21 PM

دفتر خورشید

بازم تالار بی حرفی ! دوباره بغض بی صبری
بازم حال هوای ما ‚ کمی تا قسمتی ابری
بازم شب مرگی فانوس ! بازم خاموشی ناقوس
گلوی مرغ حق بازم ‚ اسیر پنجه ی جادوس
دوباره کوچه دلگیره !‌ بازم دریا زمین گیره
دوباره چشمای شاعر ‚ اسیر قفل و زنجیره
بال همه پروانه ها سوخته
مهتاب خودش رو به شب فروخته
اما هنوزم خاتون قصه
چشماش رو به خط جاده دوخته
شکوفا شو !‌ گل شب بو ! همه عطرا رو باطل کن
بازم از دفتر خورشید ‚ یه شعر تازه نازل کن
بگو از گریه ی تقویم ! از این اردوی بی تصمیم
خلایق لایق مرداب ! مجالس مجلس ترحیم
بگو از شعله ی تاریک ! از این دورازه ی باریک
از اون فواره ی دور و از این قداره ی نزدیک
بال همه پروانه ها سوخته
مهتاب خودش رو به شب فروخته
اما هنوزم خاتون قصه
چشماش رو به خط جاده دوخته
نازنین !‌ تو اینه دیدم ‚ که سوار قصه اینجاس
روی جاده ی ترانه یه غبار تازه پیداس

SonBol 04-27-2008 06:21 PM

خط پایان شب

نازینین ! نگام کن ! نگاه تو ممنوعه
تو باید بخندی ‚ اینجا آه تو ممنوعه
حرف دریا رو نزن برکه ی ما مردابه
نرو سمت شهر رویا ‚ راه تو ممنوعه
توی کوچه ها صدای پای تو ممنوعه
هق هق ممتد گریه های تو ممنوعه
نفسات رو می شمارن دقیقه های لعنتی
این ترانه رو نخون ! صدای تو ممنوعه
نازنین ! سکوت تو صدا تر از قریاده
باخته هر کس که به قانون قفس تن داده
بذار این نابلدا سکوت رو فریاد بزنن
صدای قدیمی تو تا ابد آزاده
نازنین !‌خیال پرواز تو قفس ممنوعه
نگا کن !‌ تو شهر قصه ها نفس ممنوعه
حتی پشت در بسته نمیشه ترانه خوند
میر غضب داد می زنه : ترانه بس ! ممنوعه
تو غروب حنجره ‚ طلوع تو ممنوعه
شب می ترسه از صدات وقوع خطر ممنوعه
سایه ها آخر خطن ‚ آخه خط خوندنت
خط پایان شبه ‚ شروع تو ممنوعه
نازنین ! سکوت تو صدا تر از قریاده
باخته هر کس که به قانون قفس تن داده
بذار این نابلدا سکوت رو فریاد بزنن
صدای قدیمی تو تا ابد آزاده

SonBol 04-27-2008 06:22 PM

عطر بی عطر تو

دگمه ی کتم مه افتاد ‚ تازه فهمیدم که نیستی
تو از اولم نبودی ‚ ته قصه هم که نیستی
دگمه ی کتم که افتاد ‚ جای خالی تو رویید
نبض نکوک ترانه ‚ عطر بی عطرت رو بویید
مهربون نبودی اما تو رو مهربون نوشتم
با غروب تو فرو ریخت قصر پوک سرنوشتم
تو نبودی !‌ تو نبودی
پا به پای تن خسته
روبرو گردنه ی مرگ
پشت سر پل شکسته
تو چه کم بودی عزیزم !‌ سایه ی من از تو سر بود
سایه بود اما همیش ‚ از سقوطم با خبر بود
تو که با خبر نبودی من کجا زانو شکستم
تو ندونستی که دل رو به کدوم حادثه بستم
برو !‌ ای همیشه بی من !‌ من نمی شکنم دوباره
بودن و نبودن تو واسه من فرقی نداره
تو نبودی !‌ تو نبودی
پا به پای تن خسته
روبرو گردنه ی مرگ
پشت سر پل شکسته

SonBol 04-27-2008 06:22 PM

بیا عروسک نباشیم


منو محرم بدون بانو ! من از غسل غزل پکم
نگا کن تو شب وحشت ‚ چه بیدارم ‚ چه بی بکم
منو محرم بدون بانو ! بیار اون لحظه ی ناب رو
بخون با زخم این زخمه همون آواز نایاب رو
زخمه بزن ! زخمه بزن ! وقا غزل شماریه
قصه ی خواب آور شب تکراریه ! تکراریه
بیا عروسک نباشیم تو خیمه شب بازی شب
وقتی سحر سر برسه این شب که فراریه
منو محرم بدون بانو! غزل فریاد رو کم داره
ببین تو این قفس هر کس دلش بیداره برداره
منو محرم بدون تا من بتارونم سیاهی رو
بسوزونم باین آواز همه غولای کاهی رو
زخمه بزن ! زخمه بزن ! وقا غزل شماریه
قصه ی خواب آور شب تکراریه ! تکراریه
بیا عروسک نباشیم تو خیمه شب بازی شب
وقتی سحر سر برسه این شب که فراریه

SonBol 04-27-2008 06:22 PM

یه موتور می خوام یه جاده

یه موتور می خوام یه جاده
که به آخر نرسه
پشت چشمک چراغش
پاسبون سرنرسه
یه موتور می خوام که من رو
ببره از این سسلامد
رخش بی ترمز من باشه
واسه فتح جنون
یه موتور می خوام ‚ یه جاده که نهایتش تو باشی
ترک لحظه هام بشینی ‚ با من از دنیا جدا شی
یه موتور می خوام که چرخش
مثل روزگار نچرخه
فکر راه تازه باشه
روی یک مدار نچرخه
یه موتور می خوام که من رو
ببره تا لب پرواز
گریه هام رو قاب بگیره
توی زیر و بم آواز
یه موتور می خوام ‚ یه جاده که نهایتش تو باشی
ترک لحظه هام بشینی ‚ با من از دنیا جدا شی

SonBol 04-27-2008 06:22 PM

خونه یعنی


خونه یعنی ‚ تیر آرش
وقتی از فاصله رد شد
خونه یعنی : چشم رستم
وقتی گریه رو بلد شد
خونه یعنی : زخم تیشه
رد شدن از دل آتش
خونه یعنی : مرگ سهراب
سر بریدن سیاوش
خونه رو خونی نمی خوام
قلب من یه سرزمینه
هر جا میرم اون باهامه
معنی خونه همینه
خونه یعنی : بغض حافظ
غزلای نانوشته
فرش زیبای گلستان
پاره پاره ‚ رشته رشته
خونه یعنی : اشک مادر
خونه یعنی : داغ لاله
خونه یعنی : خشم پنهان
مرثیه های مچاله
خونه رو خونی نمی خوام
قلب من یه سرزمینه
هر جا میرم اون باهامه
معنی خونه همینه


اکنون ساعت 02:44 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)