![]() |
صدای قلب نیست صدای پای توست که شب ها در سینه ام می دوی کافی ست کمی خسته شوی کافی ست بایستی |
یک خبرشنیده ام!
تازگی شنیده ام فلان رییس رانت خورده است و برده است و مال خلق را شمرده است پس لذا و هکذا... نه، چنین نبوده است و نیست نیز عرض میکنم به خدمت شما: ای بزرگوار و ای عزیز! از قدیم تا کنون نگاه بنده کاربردی است پس تفکرم همیشه مثبت است با چنین تفکری هر که برده کار کرده است! فکر کن به اینکه انقلاب از قبال من چقدر سود کرده است گیرم این که این حقیر چیزهای انقلاب را دود کرده است گیرم اینکه من... گیرم اینکه من...نه، تو! تو چه کارکردهای؟ من هزار شام روزه بوده ام جمعه و سه شنبه من نماز جمعه خوانده ام از زمان شاه من گرسنه مانده ام راهیان جبهه های نور را چارقل فوت کرده ام هر که پشت این نظام فحش داده، من سکوت کرده ام رفته ام به کربلا با هزار نیت قشنگ چند بار هم به جبهه ها -گرچه بعد جنگ- چفیه بسته ام سفید و هم سیاه، بلکه راه راه تا کسی نگویدم که گیج بوده ام یا که توی انقلاب من هویج بوده ام یک دوبار هم بسیج بوده ام جزء شصت و پنج و حزب بیست و هفت را بیست بار حفظ کرده ام بارها خودم شمرده ام شصت و پنج سکه برده ام سالهای سال در شمال نم نم غم جنوب بوده ام الغرض، خلاصه خوب بوده ام جبهه و جهاد اگر که توی کارنامهام نبود و نیست، کار من هزار بار مجترمتر است و بیست کار من جهاد اکبر است هم تظاهرات روز قدس جزو کارهای سال و ماه و هفته من است هم مسائل شگفت انقلاب، یادگار عمر رفته من است خانهام پر است از تبرک هزار تا حرم لوح دستخط حضرت امام اوح «نون» و «القلم» شال سبز و قابهای خالص طلا عکس کربلا بارها به خواب دیدهام که یک وجود سبز پوش سکه میدهد به من خارج از ریال یا تومن بعد از آن به چابکی برده ام هزار و یک تبرکی من، من صبور و ساده، دل به انقلاب داده من، من پیاده، من که مثل کاسه داغ من، من همیشه خر، من الاغ توی سالهای پیش از این بیقرار بوده ام اهل کار بوده ام من که این زمان خودم از برادران پشت پرده ام وافعاً چه کارها نکرده ام... |
میخروشد دریا
هیچکس نیست به ساحل پیدا لکهای نیست به دریا تاریک که شود قایق اگر آید نزدیک |
کشته صد پاره که شد؟
به خصم دون چاره که شد؟ دوامتان، دوامتان حرامیان، حرامتان |
نامت را با لهجه ی نسیم
و با دهان باد صدا می زنم و طنین اسمت را در گوش باران می خوانم تا رویشی دوباره و ستاره ریز دیگری از جنس شبنم های موهبت |
طبع شکم باره تان
مرکب راه وارتان قرعه که زد به نامتان؟ حرامیان، حرامتان |
نقاشی می کشم . دنیای وارونه ام را ، از اینجا تا بی انتهایی تو . رنگ در طرح . بوسه ای بر باد . درختی در آغوش خاک . آسمانی بی ماه . طبیعتی برهنه و من . چشمانم حکایت ها دارد ... مرا چه به تنهایی و سکوت ؟ زندگی باید ... .. . |
در لباس عروسي
چقدر شبيه خودت نيستي نام ديگري براي خودت انتخاب كن ! جهيزيه ات دو آرزوي كوچك بود : شعري براي لباس سفيدت كه هرگز سروده نشد |
در اين روز هاي سرد و سخت در اين شب هاي بي پايان دلي تنگ است و چشم محزون غمي بس گنگ و نامفهوم در اين احوال جان فرسا خيال دوست همه چيز است خيال دوست يك باور ولي اين زندگي هيچ هست ... |
تبعید
ترجمان بینوای خودبودن زبان بیگانه حضور تورا انکارمی کند آسان ترخواهی یافت کرولال بودن را |
اکنون ساعت 01:09 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)