پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با حروف انتخابی (http://p30city.net/showthread.php?t=3982)

فرانک 12-01-2010 08:33 PM

عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود
کان پاک پاکدامن بهر زیارت آمد
ل

Omid7 12-02-2010 01:41 AM

لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست

// ...

yad 12-02-2010 06:53 AM

تنها یک نفربرعقاب قهوه ای سوارخواهدشد
وشکار اندوهگین رااز بالای ابرها به نظاره خواهدنشست

رزیتا 12-02-2010 07:52 AM

حرف؟
اشکم نیافت بوی وفا تا دلم نسوخت
هر شبنمی که از گل می چکد، گلاب نیست
س

فرانک 12-02-2010 12:31 PM

سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
ص

FereShteH 12-03-2010 12:32 AM

صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق

نیست فردا گفتن از شرط طریق

غ

مهدی 12-03-2010 01:45 AM

غیر وحدت برنتابد همت عرفان ما
دامن خویش است چون صحراگل دامان ما


س

FereShteH 12-03-2010 01:52 AM

سپهر برشده پرویزنیست خون افشان

که ریزه‌اش سر کسری و تاج پرویز است



....

مهدی 12-03-2010 01:57 AM

چه قدر شب رود از خودکه‌کندگرد سحر
مو سفیدی عرق سعی شباب است اینجا


ف

FereShteH 12-03-2010 01:58 AM

فهم و خاطر تیز کردن نیست راه

جز شکسته می‌نگیرد فضل شاه



ش

مهدی 12-03-2010 02:07 AM

شاهد وضع برودتکدهٔ هستی بود
پوستینی‌که شد از پیکر اخگر پیدا


ه

رزیتا 12-03-2010 02:10 AM

هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بیقرار من باشی
ش

shokofe 12-03-2010 02:13 AM

شراب بی‌غش و ساقی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
م

مهدی 12-03-2010 02:18 AM

شبستان معاصی صبح رحمت آرزو دارد
همین رخت سیه محتاج صابون می‌کند مارا


ر

فرانک 12-03-2010 09:53 AM

روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ش

FereShteH 12-03-2010 11:50 AM

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز

هر که دل بردن او دید و در انکار من است

ع

Omid7 12-03-2010 11:56 AM

عشق است و آتش و خون ،داغست و درد دوری
کی می توان نگفتن کی می توان صبوری

// و

FereShteH 12-03-2010 11:59 AM

ور بگیری کیت جست و جو کند

نقش با نقاش چون نیرو کند



ب

Omid7 12-03-2010 12:08 PM

برو ای زاهـدِ خود بین که ز چشم من و تو
راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود

// آ

فرانک 12-03-2010 01:03 PM

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

FereShteH 12-03-2010 08:14 PM

صلاح کار کجا و من خراب کجا

ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا



ل

فرانک 12-03-2010 09:57 PM

لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاست
گردش خورشید و سعی ابر و باران را چه شد
غ

رزیتا 12-03-2010 10:01 PM

عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست
غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو
ا

فرانک 12-03-2010 10:03 PM

اگر میل دل هر کس به جایی است
بود میل دل من سوی فرخ
خ

رزیتا 12-03-2010 10:26 PM

خزینه داری میراث خوارگان کفر است
به قول مطرب و ساقی، به فتوی دف و نی
ت

shokofe 12-04-2010 02:48 PM

تا با غم عشق تو مرا كار افتاد
بيچاره دلم در غم بسيار افتاد

ح

فرانک 12-04-2010 10:36 PM

حدیث مدعیان و خیال همکاران
همان حکایت زردو زو بوریا بافست
ف

FereShteH 12-05-2010 09:20 AM

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب

چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را



ر

yad 12-05-2010 09:46 AM

روی خوبت آیتی از لطف برماکشف کرد
زآن زمان جزلطف وخوبی نیست درتفسیرما

ز

FereShteH 12-05-2010 09:48 AM

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است

به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را



ب

shokofe 12-05-2010 09:55 AM

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

ك

yad 12-05-2010 09:57 AM

کمرکوه کم هست ازکمرموراینجا
ناامیدازدررحمت مشوای باده پرست

FereShteH 12-05-2010 09:59 AM

حرف انتخابی یادت رفت

هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است

گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را


ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد

وقت آن است که بدرود کنی زندان را






ع

yad 12-05-2010 10:07 AM

ببخشید
عاشقی راکه چنین باده ی شبگیردهند
کافرعشق بودگرنشودباده پرست

غ

فرانک 12-05-2010 10:17 AM

غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
ز خیل شادی رخت ز دیدار باز
ث

yad 12-05-2010 10:33 AM

ثانیه فی کبداسماء ولم یکن
لاثنین ثمان اذاهما فی الغار

پ

shokofe 12-05-2010 11:36 AM

بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست

م

FereShteH 12-05-2010 12:00 PM

مرغ جانش در قفس چون می‌طپید

داد مال و آن کنیزک را خرید

ش

فرانک 12-05-2010 12:28 PM

شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریک
چو بیژن در میان چاه و او من
ثریا چون منیژه بر سر چاه
دو چشم من بدو چون چشم بیژن
ن

ساقي 12-05-2010 10:41 PM

نرگس مست خوشت، گر چه چو من بیمار است
ای خوشا نرگس مست تو که خوابی دارد
رسن زلف تو در رشته جان من و شمع
هر یک از آتش رخسار تو، تابی دارد


سلمان ساوجی

حافظ در غزلی با مطلع:

آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد …

به استقبال این غزل رفته و در مقطع غزل مصرعی از این غزل را به عینه می‌آورد:

کی کند سوی دل خسته حافظ نظری
چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد



...


گ


اکنون ساعت 09:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)