ظلم است در یکی قفس افکندن
مردار خوار و مرغ شکرخا را غ |
غم دل چند توان خورد که ایام نماند
گونه دل باش و نه ایام چه خواهد بودن ه |
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را ک |
کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست م |
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها ج |
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست ق |
قافله شب چه شنیدی ز صبح
مرغ سلیمان چه خبر از سبا ش |
شکر آنرا که تو در عشرتی ای مرغ چمن
به اسیران قفس مژده گلزار بیار ز |
زیراک جستن دل مسکینان
شایان سعادتی است توانا را ج |
جدا بود شکر و شیر، همچو روغن و آب
درین زمانه که آثار مهربانی نیست |
پس کو حرفت;)
یکی کشتی از دانش و عزم باید چنین بحر پر وحشت بیکرانرا ..... |
آشنایان ره عشق گرم خون بخورند ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم گ |
گر کوششیت افتد پر داده ام به تیر
ور بخششیت باید زر داده ام به کان ل |
لاله ساغر گیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم ح |
حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز
بس طور عجب لازم ایام شباب است ج |
جای در بستان سرای عشق میباید مرا
عندلیبم از چه در ماتم سرا افتاده ام ب |
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود
زین سیل دمادم که در این منزل خواب است ه |
هرکه دراین دهرمقرب تراست جام بلا بیشترش می دهند ن |
نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی
چو دل به عشق دهی دلبران یغما را ح |
حلقه ی پیرمغان از ازلم درگوش است برهمانیم که بودیم وهمان خواهدبود س |
ساقی به صوت این غزلم کاسه می گرفت
می گفتم این سرود و می ناب می زدم د |
دل از من برد و روي از من نهان كرد
خدا را با كه اين بازي توان كرد؟ خ |
خداوندا به فریاد دلم رس کس بی کس تویی من مانده بی کس ک |
کشته ی غمزه ی خودرا به زیارت دریاب زآن که بیچاره همان دل نگران است که بود گ |
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
در نقش سنگ قطره باران اثر نکرد ث |
ثاو جیم و خاو زا آنگاه شین ظا و فا و اللهُ اعلم بالصواب ظ |
ظلم است در یکی قفس افکندن
مردار خوار و مرغ شکرخا را غ |
غلام همّت آنم که گرزدست برآید دست به کاری زنم که غصّه سرآید ص |
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا ب |
بتا چون غمزه ات ناوک فشاند
دل مجروح من پیشش سپر باد م |
مشنوای دوست که غیر از تو مرایاری هست یاشب و روز بجز فکر توام کاری هست ج |
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را خ |
خوش ترزعشق وصحبت وباغ وبهارچیست ساقی کجاست کوسبب انتظارچیست چ |
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا ن |
نصیحت گوش کن جانا که ازجان دوست تردارند جوانانِ سعادتمندپندپیردانارا پ |
پنجه با ساعد سیمین نه به عقل افکندم
غایت جهل بود مشت زدن سندان را ج |
جان فدای دهنش باد که درباغ نظر جمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست |
حرف انتخابی ندادی که............
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما گ |
عفو بفرما ........... گربرهوس خویش امیری مردی گردست فتاده ای بگیری مردی ی |
یاری اندر کس نمی بینم یارانرا چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد ب |
اکنون ساعت 06:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)