با چشم تو چو گردی رطلاللسان به یادش
از چوب خشک برخود ریزان کنی رطب را ط |
طفیلت در وجود ارض و سماء عالی و سافل
کتاب آفرینش را به نام نامیت طغرا ف |
فاش می گویم و از گفته خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم ( ه ) |
همت طلب از باطن پيران سحرخيز ( ج)زيرا كه يكي را زدو عالم طلبيدند |
جمالت آفتاب هر نظر باد
ز خوبی روی خوبت خوبتر باد م |
می ترسم از خرابی ایمان که می برد
محراب ابروی تو حضور نماز من ت |
ترسم كه عشق در غم ما پرده در شود
وين راز سر به مهر به عالم سمر شود چ |
چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما بدست شراب دو ساله بود خ |
خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار
وز سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم م |
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم گ |
گل بی رخ یار خوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشد ش |
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاوشش باد ر |
راه شب چون مهر عالمتاب زد
گریهٔ من بر رخ گل ، آب زد ب |
بهای نیم کرشمه هزار جان طلبد
نیاز اهل دل و ناز نازنینان بین ص |
گل صد برگ به روي تو فرو ريخت ز خجلت كه گمان برد كه او هم رخ رعناي تو دارد (ع) |
عشوه دادند که برما گذری خواهی کرد دیدی آخرکه چنین عشوه خریدیم و برفت ق |
قمر فرو شد و صبح دوم جهان بگرفت
حيات او به سر آمد دوام عمر تو باد ط |
طيب ذات علي را چه كسي مي داند ؟
راه حق، راه علي را چه كسي مي داند؟ هـ |
هر آن کسي که در اين حلقه نيست زنده به عشق
بر او نمرده به فتواي من نماز کنيد |
واران گیان حرفت کو؟:)
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را م |
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست س |
سرو بلند من كه به دادم نمي رسي
دستم اگر رسد به خدا مي رسانمت ش |
:53:
شيدا از آن شدم كه نگارم چو ماه نو چهره نمود و جلوه گري كرد و رو ببست ف |
فغان کاین بولیان شوخ شیرینکار شهر آشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را ک |
کاش بردي همره خويشم که گردانيدمي
در بلاهاي سفر خود را بلاگردان او خ |
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای ن |
نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگراكنون با جوانان ناز كن با ما چرا ع |
عجب علمیست علم هیئت عشق
که چرخ هشتمش هفتم زمین است ت |
تيغت در آب آذر شده، چرخ و زمين مظهر شده
دودش به بالا برشده، رنگش به پهنا ريخته ح |
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و ننگشاید به حکمت این معما را ر |
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ت |
تا به گریبان نرسد دست مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها ف |
فغان که در طلب گنج نامه مقصود
شدم خراب جهانی ز غم و تمام نشد پ |
پروانه کيست تا متعلق شود به شمع
باري بسوزدش سبحات جلال دوست گ |
گر از محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی ق |
قسمت حوالتم به خرابات ميکند
هر چند کاين چنين شدم و آن چنان شدم چ |
قیاس کردم و آن چشم جاودانه مست
هزار ساحر چو سامریش در گله بود ج |
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار محبان باد پیما را آ |
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندی ی |
يوسف عزيزم رفت اي برادران رحمي
کز غمش عجب بينم حال پير کنعاني ج |
اکنون ساعت 05:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)