ضمیر پاک آن مرغ سخن ساز
چو این افسانه کردم پیشش آغاز // ژ |
ژاله بر لاله فرو میچکد از دامن ابر
خیز و با لاله رخی ساحت گلزار ببوی ژ |
ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد....................... وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد
چشم مست او که مژگان را به قتلم تیز کرد............. خنجر زهرآب داده در کف قصاب داد دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد ........................جان گریبان پاره کرد وخویش را برباد داد ترسم از پرده برون افتم چو گل کاین باد صبح ............زان گلستانها که روزی با تو بودم یاد داد ( بیدل دهلوی ) // ذ |
ذکر رخ و زلف تو دلم را |
هر چه گویی آخری دارد، به غیرازحرفِ عشق
کـاین همـه گفتند و آخـر نیـست ایـن افسـانه را // م |
مرا ببوس مرا ببوس برای اخرین بار
ترا خدا نگه دار که می روم به سوی سرنوشت ب |
با کاروان بگویید از راه کعبه برگرد
ما یار را به مستی بیرون خانه دیدیم // ک |
کس به دور نرگست طرفی نبست از عافیت
به که نفروشند مستوری به مستان شما ن |
نرســد دسـتِ من ِ ســوخته بـر دامن یـــار
چه توان کرد که در عشوه و ناز است هنوز // ت |
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری ب |
اکنون ساعت 02:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)