دارم به زنده بودن خود چنگ ميزنم يك روز پاره مي شود - هرچند - اين كمند ... |
در دلم بنشسته ای بیرون میا
نی برون آی از دلم در خون میا چون ز دل بیرون نمی آیی دمی هر زمان در دیده دیگرگون میا |
اینم از اون شعرای قشنگ حافظه که من دوست داشتم از سعدی بود...
. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند دردم نهفته به ز طبیبان مدعی باشد که از خزانه غیبم دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد هر کس حکایتی به تصور چرا کنند |
در غمش هر شب به گردون پیک آهم میرسد
صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم میرسد |
دست از طلب ندارم تــا كام من بر آيد يا تن رسد به جانان يا جان ز تن بر آيد |
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد
ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد |
دل را به اخم چهره ی نامردمان چه کار
نقش تبسم از لب خندان گرفته ایم |
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم ما کشته آن مه رخ خورشید کلاهیم شاید شعرم تکراری باشه(اره شعر از خودمه کسی اعتراضی داره ؟) |
ما جفا از تو نديديم و تو خود نپسندي
آن چـه در مـذهب اربـاب طريقت نبـود |
در دیده به جای خواب آب است مرا
زیرا که به دیدنت شتاب است مرا |
اکنون ساعت 08:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)