|
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت بازآید و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن یار سفرکرده بیارید تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت |
تو را که هر چه مراد است در جهان داری |
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد آن جوان بخت که می زد رقم خیر و قبول بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد |
در حريم عشق نتوان زد دم از گفت و شنيد
زانكه آن جا جمله اعضا چشم بايد بود و گوش |
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود ببین که جام زجاجی چه طرفهاش بشکست |
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل لایق بندگی خواجه جلال الدینی |
یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای نور دیده صلح به از جنگ وداوری |
یک همدم باوفا ندیدم جز درد یک مونس نامزد ندارم جز غم |
م !
مدار نقطه ی بینش زخال توست که قدر گوهر یکدانه جوهری داند |
دل من در هوای روی فرخ بود آشفته همچون موی فرخ به جز هندوی زلفش هیچ کس نیست که برخوردار شد از روی فرخ |
خوشم آمد که سر خسرو خاور می گفت
باهمه پادشهی بنده ی تورا شاهم دیدارشد میسّر وبوس وکنار هم ازبخت شکر دارم و از روزگارهم |
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد عالم از ناله عشاق مبادا خالی که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد |
در راه عشق مرحله ی قرب وبعد نیست
می بینمت عیان ودعا می فرستمت هرصبح وشام قافله ای از دعای خیر درصحبت شمال وصبا می فرستمت |
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود |
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش |
شبی که ماه مراد از افق شود طالع
بود که پرتو نوری به بام ما افتد |
دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت بشکست عهد و ز غم ما هیچ غم نداشت یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترم افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت |
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد ای شاخ گل رعنا از بهر که میرویی امروز که بازارت پرجوش خریدار است دریاب و بنه گنجی از مایه نیکویی |
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست |
تو خوبروی تری زآفتاب و شکر خدا که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل |
لطف الهی بکند کار خویش
مژده ی رحمت برساند سروش |
شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه؟ |
همه کس طالب یارند چه هشیار وچه مست
همه جا خانه ی عشق است چه مسجد چه کنشت |
تخم وفا و مهر درین کهنه کشتزار آنگه عیان شود که بود موسم درو |
وگر رند مغ آتشی می زند
ندانم چراغ که بر می کند |
دارم من از فراقش در دیده صد علامت لیست دموع عینی هذا لنا علامه |
هزار جهد بکردم که یار من باشی
مراد بخش دل بی قرار من باشی |
یارب به که شاید گفت این نکته که در عالم رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی |
یارب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زآنکه چوگردی ز میان برخیزم |
محتسب نمی داند این قدر که صوفی را جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی |
یادباد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست وپیمان نیز هم |
می صوفی افکن کجا می فروشند که در تابم از دست زهد ریایی |
یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد
بیاکاین داوریها را به پیش داور اندازیم |
محترم دار دلم کاین مگس قند پرست تا هوا گیر تو شد فر همایی دارد |
دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست |
تانگردى آشنا زين پرده رمزى نشنوى
گوش نامحرم نباشد جاى پيغام سروش |
شاه ترکان سخن مدعیان می شنود شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد |
دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش
گر شراب از کف آن ساقی مهوش باشد |
دور فلکی یکسره بر منهج عدل است خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل |
اکنون ساعت 01:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)