|
|
behnam5555 |
12-05-2011 06:36 PM |
راننده ی انیشتین
انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت.
راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود!
یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند.
انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.
به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درامد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.
در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد!!
سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد!
|
behnam5555 |
12-05-2011 06:37 PM |
نظر سنجی ...
در یک نظر سنجی از مردم دنیا سوالی پرسیده شد و نتیجه جالبی به دست آمد از این قرار:
سوال : نظر خودتان را راجع به راه حل کمبود غذا در سایر کشورها بیان کنید؟
کسی جوابی نداد...
در آفریقا کسی نمی دانست غذا یعنی چه؟
در آسیا کسی نمی دانست نظر یعنی چه؟
در اروپای شرقی کسی نمی دانست صادقانه یعنی چه؟
در آمریکا کسی نمی دانست سایر کشورها یعنی چه؟
در اروپای غربی کسی نمی دانست کمبود یعنی چه؟
|
behnam5555 |
12-05-2011 06:39 PM |
یاد دارم یک غروبی سرد سرد ...
یاد دارم یک غروبی سرد سرد می گذشت از کوچه ی ما دورگرد
گر نداری شیشه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست ناگهان آهی زد و بغضش شکست
اول سال است و نان در سفره نیست ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
سوختم دیدم که بابا پیر بود بد تر از او خواهرم دلگیر بود
بوی نان تازه هوش از ما ربود صورتش دیدم که لک بر داشته پرده ی اندیشه ام را پاره کرد
گر نداری شیشه خالی می خرم
خواهرم بی روسری بیرون پرید آی آقا سفره خالی می خرید؟
|
behnam5555 |
12-05-2011 06:41 PM |
شوخی با مشاغل
سیاستمدار: کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید.
مشاور: کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند و بعد به شما می گوید ساعت چند است.
حسابدار: کسی است که قیمت هر چیز را می داند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.
بانکدار: کسی است هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد و درست تا باران شروع می شود آن را می خواهد.
اقتصاددان: کسی است که فردا خواهد فهمید چرا چیزهایی که دیروز پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاد.
روزنامه نگار: کسی است که %50 از وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند می گذرد و %50 بقیه وقتش به صحبت کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.
ریاضیدان: مرد کوری است که در یک اتاق تاریک بدنبال گربه سیاهی می گردد که آنجا نیست.
هنرمند مدرن: کسی است که رنگ را بر روی بوم می پاشد و با پارچه ای آن را بهم می زند و سپس پارچه را می فروشد.
فیلسوف: کسی است که برای عده ای که خوابند حرف می زند.
روانشناس: کسی است که از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد.
جامعه شناس: کسی است که وقتی ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود و همه مردم به آن نگاه می کنند، او به مردم نگاه می کند.
برنامه نویس: کسی است که مشکلی که از وجودش بی خبر بودید را به روشی که نمی فهمید حل می کند.
|
behnam5555 |
12-05-2011 06:44 PM |
|
behnam5555 |
12-05-2011 06:54 PM |
متن اعلامیه جهانی حقوق بشر
اعلامیه جهانی حقوق بشر که در 10 دسامبر 1948 به تصویب رسیده ، رواق بنای حقوق بشر را تشکیل می دهد که مسئولیت ساخت آن بر عهده ی ملل متحد است.
از آن جا که شناسایی حیثیت و کرامت ذاتی تمام اعضای خانواده ی بشری و حقوق برابر و سلب ناپذیر آنان اساس آزادی ، عدالت و صلح در جهان است ؛
از آن جا که نادیده گرفتن و تحقیر حقوق بشر به اقدامات وحشیانه ای انجامیده که وجدان بشر را بر آشفته اند و پیدایش جهانی که در آن افراد بشر در بیان و عقیده آزاد ، و از ترس و فقر فارغ باشند ، عالی ترین آرزوی بشر اعلام شده است ؛
از آن جا که ضروری است که از حقوق بشر با حاکمیت قانون حمایت شود تا انسان به عنوان آخرین چاره به طغیان بر ضد بیداد و ستم مجبور نگردد ؛
از آن جا که گسترش روابط دوستانه میان ملت ها باید تشویق شود ،
از آن جا که مردمان ملل متحد ، ایمان خود را به حقوق اساسی بشر و حیثیت و کرامت و ارزش فرد انسان و برابری حقوق مردان و زنان ، دوباره در منشور ملل متحد اعلام و عزم خود را جزم کرده اند که به پیشرفت اجتماعی یاری رسانند و بهترین اوضاع زندگی را در پرتو آزادی فزاینده به وجود آورند ؛
از آن جا که دولت های عضو متعهد شده اند که رعایت جهانی و مؤثر حقوق بشر و آزادی های اساسی را با همکاری سازمان ملل متحد تضمین کنند ؛
از آن جا که برداشت مشترک در مورد این حقوق و آزادی ها برای اجرای کامل این تعهد کمال اهمیت را دارد ؛
مجمع عمومی
این
اعلامیه جهانی حقوق بشر
را آرمان مشترک تمام مردمان و ملت ها اعلام می کند تا همه ی افراد و تمام نهادهای جامعه این اعلامیه را همواره در نظر داشته باشند و بکوشند که به یاری آموزش و پرورش ، رعایت این حقوق و آزادی ها را گسترش دهند و با تدابیر فزاینده ی ملی و بین المللی ، شناسایی و اجرای جهانی و مؤثر آن ها را ، چه در میان خود مردمان کشورهای عضو و چه در میان مردم سرزمین هایی که در قلمرو آن ها هستند ، تأمین کنند.
ماده ی 1
تمام افراد بشر آزاد زاده می شوند و از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابرند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و باید با یکدیگر با روحیه ای برادرانه رفتار کنند.
ماده ی 2
هر کس می تواند بی هیچ گونه تمایزی ، به ویژه از حیث نژاد ، رنگ ، جنس ، زبان ، دین ، عقیده ی سیاسی یا هر عقیده ی دیگر ، و همچنین منشاء ملی یا اجتماعی ، ثروت ، ولادت یا هر وضعیت دیگر ، از تمام حقوق و همه ی آزادی های ذکر شده در این اعلامیه بهره مند گردد.
به علاوه نباید هیچ تبعیضی به عمل آید که مبتنی بر وضع سیاسی ، قضایی یا بین المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد ، خواه این کشور یا سرزمین مستقل ، تحت قیمومیت یا غیر خودمختار باشد ، یا حاکمیت آن به شکلی محدود شده باشد.
ماده ی 3
هر فردی حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد.
ماده ی 4
هیچ کس را نباید در بردگی یا بندگی نگاه داشت : بردگی و داد و ستد بردگان به هر شکلی که باشد ، ممنوع است.
ماده ی 5
هیچ کس نباید شکنجه شود یا تحت مجازات یا رفتاری ظالمانه ، ضد انسانی یا تحقیر آمیز قرار گیرد.
ماده ی 6
هر کس حق دارد که شخصیت حقوقی اش در همه جا به رسمیت شناخته شود.
ماده ی 7
همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بی هیچ تبعیضی از حمایت یکسان قانون برخوردار شوند . همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه ی حاضر باشد ، و بر ضد هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید ، از حمایت یکسان قانون بهره مند گردند.
ماده ی 8
در برابر اعمالی که به حقوق اساسی فرد تجاوز کنند ـ حقوقی که قانون اساسی یا قوانین دیگر برای او به رسمیت شناخته است ـ هر شخصی حق مراجعه ی مؤثر به دادگاه های ملی صالح را دارد.
ماده ی 9
هیچ کس را نباید خودسرانه توقیف ، حبس یا تبعید کرد.
ماده ی 10
هر شخص با مساوات کامل حق دارد که دعوایش در دادگاهی مستقل و بی طرف ، منصفانه و علنی رسیدگی شود و چنین دادگاهی درباره حقوق و الزامات وی ، یا هر اتهام جزایی که به او زده شده باشد ، تصمیم بگیرد.
ماده ی 11
1 ) هر شخصی که به بزه کاری متهم شده باشد ، بی گناه محسوب می شود تا هنگامی که در جریان محاکمه ای علنی که در آن تمام تضمین های لازم برای دفاع او تأمین شده باشد ، مجرم بودن وی به طور قانونی محرز گردد.
2 ) هیچ کس نباید برای انجام دادن یا انجام ندادن عملی که در موقع ارتکاب آن ، به موجب حقوق ملی یا بین المللی جرم شناخته نمی شده است ، محکوم نخواهد شد. همچنین هیچ مجازاتی شدیدتر از مجازاتی که در موقع ارتکاب جرم به آن تعلق می گرفت ، درباره ی کسی اعمال نخواهد شد.
ماده ی 12
نباید در زندگی خصوصی ، امور خانوادگی ، اقامت گاه یا مکاتبات هیچ کس مداخله های خودسرانه صورت گیرد یا به شرافت و آبرو و شهرت کسی حمله شود. در برابر چنین مداخله ها و حمله هایی ، برخورداری از حمایت قانون حق هر شخصی است.
ماده ی 13
1 ) هر شخصی حق دارد در داخل هر کشور آزادانه رفت و آمد کند و اقامت گاه خود را برگزیند.
2 ) هر شخصی حق دارد هر کشوری ، از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خویش بازگردد.
ماده ی 14
1 ) در برابر شکنجه ، تعقیب و آزار ، هر شخصی حق درخواست پناهندگی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای دیگر را دارد.
2 ) در موردی که تعقیب واقعاً در اثر جرم عمومی و غیر سیاسی یا در اثر اعمالی مخالف با هدف ها و اصول ملل متحد باشد ، نمی توان به این حق استناد کرد.
ماده ی 15
1 ) هر فردی حق دارد که تابعیتی داشته باشد.
2 ) هیچ کس را نباید خودسرانه از تابعیت خویش ، یا از حق تغییر تابعیت محروم کرد.
ماده ی 16
1 ) هر مرد و زن بالغی حق دارند بی هیچ محدودیتی از حیث نژاد ، ملیت ، یا دین با همدیگر زناشویی کنند و تشکیل خانواده بدهند. در تمام مدت زناشویی و هنگام انحلال آن ، زن و شوهر در امور مربوط به ازدواج حقوق برابر دارند.
2 ) ازدواج حتماً باید با رضایت کامل و آزادانه ی زن و مرد صورت گیرد.
3 ) خانواده رکن طبیعی و اساسی جامعه است و باید از حمایت جامعه و دولت بهره مند شود.
ماده ی 17
1 ) هر شخص به تنهایی یا به صورت جمعی حق مالکیت دارد.
2 ) هیچ کس را نباید خودسرانه از حق مالکیت محروم کرد.
ماده ی 18
هر شخصی حق دارد از آزادی اندیشه ، وجدان و دین بهره مند شود : این حق مستلزم آزادی تغییر دین یا اعتقاد و همچنین آزادی اظهار دین یا اعتقاد ، در قالب آموزش دینی ، عبادت ها و اجرای آیین ها و مراسم دینی به تنهایی یا به صورت جمعی ، به طور خصوصی یا عمومی است .
ما ده ی 19
هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد و این حق مستلزم آن است که کسی از داشتن عقاید خود بیم و نگرانی نداشته باشد و در کسب و دریافت و انتشار اطلاعات و افکار ، به تمام وسایل ممکن بیان و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد.
ماده ی 20
1 ) هر شخصی حق دارد از آزادی تشکیل اجتماعات ، مجامع و انجمن های مسالمت آمیز بهره مند گردد.
2 ) هیچ کس را نباید به شرکت در هیچ اجتماعی مجبور کرد.
ماده ی 21
1 ) هر شخصی حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود ، مستقیماً یا به وساطت نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند ، شرکت جوید.
2 ) هر شخصی حق دارد با شرایط برابر به مشاغل عمومی کشور خود دست یابد.
3 ) اراده ی مردم ، اساس قدرت حکومت است : این اراده باید در انتخاباتی سالم ابراز شود که به طور ادواری صورت می پذیرد. انتخابات باید عمومی ، با رعایت مساوات و با رأی مخفی یا به طریقه ای مشابه برگزار شود که آزادی رأی را تأمین کند.
ماده ی 22
هر شخصی به عنوان عضو جامعه حق امنیت اجتماعی دارد و مجاز است به یاری مساعی ملی و همکاری بین المللی ، حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ضروری برای حفظ حیثیت و کرامت و رشد آزادانه ی شخصیت خود را ، با توجه به تشکیلات و منابع هر کشور ، به دست آورد.
ماده ی 23
1 ) هر شخصی حق دارد کار کند ، کار خود را آزادانه برگزیند ، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در برابر بی کاری حمایت شود.
2 ) همه حق دارند که بی هیچ تبعیضی ، در مقابل کار مساوی ، مزد مساوی بگیرند.
3 ) هر کسی که کار می کند حق دارد مزد منصفانه و رضایت بخشی دریافت دارد که زندگی او و خانواده اش را موافق حیثیت و کرامت انسانی تأمین کند و در صورت لزوم با دیگر وسایل حمایت اجتماعی کامل شود.
4 ) هر شخصی حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و یا به اتحادیه های موجود بپیوندد.
ماده ی 24
هر شخصی حق استراحت ، فراغت و تفریح دارد و به ویژه باید از محدودیت معقول ساعات کار و مرخصی ها و تعطیلات ادواری با دریافت حقوق بهره مند شود.
ماده ی 25
1 ) هر شخصی حق دارد که از سطح زندگی مناسب برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانواده اش ، به ویژه از حیث خوراک ، پوشاک ، مسکن ، مراقبت های پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری برخوردار شود ؛ همچنین حق دارد که در مواقع بی کاری ، بیماری ، نقض عضو ، بیوه گی ، پیری یا در تمام موارد دیگری که به عللی مستقل از اراده ی خویش وسایل امرار معاشش را از دست داده باشد ، از تأمین اجتماعی بهره مند گردد.
2 ) مادران و کودکان حق دارند که از کمک و مراقبت ویژه برخوردار شوند. همه ی کودکان ، اعم از آن که در پی ازدواج یا بی ازدواج زاده شده باشند ، حق دارند که از حمایت اجتماعی یکسان بهره مند گردند.
ماده ی 26
1 ) هر شخصی حق دارد که از آموزش و پرورش بهره مند شود. آموزش و پرورش ، و دست کم آموزش ابتدایی و پایه باید رایگان باشد. آموزش ابتدایی اجباری است . آموزش فنی و حرفه ای باید همگانی شود و دست یابی به آموزش عالی باید با تساوی کامل برای همه امکان پذیر باشد تا هر کس بتواند بنا به استعداد خود از آن بهره مند گردد.
2 ) هدف آموزش و پرورش باید شکوفایی همه جانبه ی شخصیت انسان و تقویت رعایت حقوق بشر و آزادی های اساسی باشد. آموزش و پرورش باید به گسترش حسن تفاهم ، دگرپذیری و دوستی میان تمام ملت ها و تمام گروه های نژادی یا دینی و نیز به گسترش فعالیت های ملل متحد در راه حفظ صلح یاری رساند.
3 ) پدر و مادر در انتخاب نوع آمزش و پرورش برای فرزندان خود ، بر دیگران حق تقدم دارند.
ماده ی 27
1 ) هر شخصی حق دارد آزادانه در زندگی فرهنگی اجتماع سهیم و شریک گردد و از هنرها و به ویژه از پیشرفت علمی و فواید آن بهره مند شود.
2 ) هر کس حق دارد از حمایت منافع معنوی و مادی آثار علمی ، ادبی یا هنری خود برخوردار گردد.
ماده ی 28
هر شخصی حق دارد خواستار برقراری نظمی در عرصه ی اجتماعی و بین المللی باشد که حقوق و آزادی های ذکر شده در این اعلامیه را به تمامی تأمین و عملی سازد.
ماده ی 29
1 ) هر فردی فقط در برابر آن جامعه ای وظایفی بر عهده دارد که رشد آزادانه و همه جانبه ی او را ممکن می سازد.
2 ) هر کس در اعمال حقوق و بهره گیری از آزادی های خود فقط تابع محدودیت هایی قانونی است که صرفاً برای شناسایی و مراعات حقوق و آزادی های دیگران و برای رعایت مقتضیات عادلانه ی اخلاقی و نظم عمومی و رفاه همگانی در جامعه ای دموکراتیک وضع شده اند.
3 ) این حقوق و آزادی ها در هیچ موردی نباید برخلاف هدف ها و اصول ملل متحد اعمال شوند.
ماده ی 30
هیچ یک از مقررات اعلامیه ی حاضر نباید چنان تفسیر شود که برای هیچ دولت ، جمعیت یا فردی متضمن حقی باشد که به موجب آن برای از بین بردن حقوق و آزادی های مندرج در این اعلامیه فعالیتی انجام دهد یا به عملی دست بزند.
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
در ترجمه ی این اعلامیه از سه منبع زیر بهره گرفته شده است :
ا ـ داریوش آشوری ، دانشنامه سیاسی ، انتشارات سهروردی و مروارید ، تهران ، 1366 ، صص 133 ـ 138 .
2 ـ هوشنگ ناصرزاده ( گردآورنده ) ، اعلامیه های حقوق بشر ، انتشارات جهاد دانشگاهی ، تهران ، 1372 ، صص 12 ـ 17 .
3 ـ « اعلامیه ی جهانی حقوق بشر » ، ترجمه ی علی میرزایی با همکاری رضا رضایی ، نگاه نو ، شماره ی 37 ، تابستان 1377 ، صص 190 ـ 196 .
(مترجم: محمدجعفر پوینده)
|
behnam5555 |
12-05-2011 06:57 PM |
|
behnam5555 |
12-05-2011 07:07 PM |
“آنفلوانزای خوكی” چیست و چه نشانه هایی دارد ؟
نخستین ساعات روز شنبه (۵ اردیبهشت) بود كه واژه “آنفلوانزای خوكی” به رسانهها راه پیدا كرد، واژهای كه در روزهای اخیر تبدیل به سرخط اصلی اخبار شده است. چه چیزی یك آنفلوانزای ساده را تا این حد خطرناك كرده است؟
ابتلا به آنفلوانزای خوكی در روزهای گذشته، برای نخستین بار در مكزیك مشاهده شد و پس از آن نیز در ایالتهای جنوبی ایالات متحده، مواردی مشابه گزارش شد. تعداد كشتهشدگان بر اثر این بیماری در مكزیك تا صبح دوشنبه (۲۷ آوریل / ۷ اردیبهشت)، بر اساس اعلام وزارت سلامت این كشور، ۱۰۳ نفر و مبتلایان احتمالی به ویروس “H1N1″ (ویروس عامل آنفلوانزای خوكی) حدود هزار و ۶۰۰ نفر بوده است. بانك جهانی برای مقابله با این بیماری، ۲۲۵ میلیون دلار در اختیار دولت مكزیك قرار داده است.
“آنفلوانزای خوكی” یك بیماری كاملا ساده و رایج دستگاه تنفسی است. آنفلوانزا در خوكها نیز همان قدر رایج است كه در انسانها. این بیماری به راحتی و سرعت سرایت میكند اما به ندرت به مرگ منتهی میشود.
اما چه چیزی ویروس كنونی را تبدیل به ویروسی خطرناك كرده است؟ ویروس خوكی نیز مانند تمام ویروسهای دیگر خود را تغییر میدهد. اگر خوكهای مبتلا به آنفلوانزای خوكی همزمان به آنفلوانزای انسانی یا پرندگان نیز مبتلا باشند، این ویروسها میتوانند در بدن حیوان ژنهای خود را تعویض كنند. بدین ترتیب نوعی جدید از ویروس به وجود میآید كه هم ژنهای انسان و هم ژنهای حیوان را در خود دارد. این همان اتفاقی است كه ظاهرا در مورد ویروس كنونی افتاده است.
ویروس جدید یكی از انواع H1N1 است. N و H مخفف واژههای ” Neuraminidase” و ”Hنmagglutinin ” و نام دو قشاء سلولی ویروس هستند. در مجموع ۱۶ گونه از “Hنmagglutinin ” و ۹ زیرمجموعه از ” Neuraminidase” وجود دارند كه میتوانند تركیبهای مختلفی با هم تشكیل دهند. گونههای “A H1N1″ ویروس آنفلوانزا برای نخستین بار در سال ۱۹۳۰ میلادی قرنطینه شدند.
راههای انتشار ویروس آنفلوانزای خوكی و نشانههای ابتلا به آن
ویروس آنفلوانزای خوكی میتواند به طور مستقیم از خوك به انسان یا برعكس منتقل شوند. سرایتهای تا كنونی به طور مستقیم از خوك به انسان بودهاند. بر اساس اخبار منتشر شده، در مكزیك تا كنون احتمالا در ۴ مورد، انتقال از انسان به انسان بوده است. انتقال انسان به انسان نیز دقیقا شبیه سرایتهای سرماخوردگی معمولی، از راه قطرات بزاق به عنوان مثال در هنگام عطسه و سرفه صورت میگیرد.
“پاندمی” یا فراگیری گسترده این ویروس در سطح جهانی نیز از خطرهای دیگری است كه در مورد آن هشدار داده میشود. ویروس یادشده میتواند از راه مسافران به دیگر كشورها نیز منتقل شود. به گفته مارگارت چان، رئیس سازمان بهداشت جهانی (WHO) «مشاهده بیماری خود میتواند خطر بالقوهای برای انتشار جهانی آن باشد.» این احتمال قوی است كه بسیاری از مردم در برابر نوع جدید ویروس ایمن نباشند. اما اینكه این نوع از سرماخوردگی چقدر خطرناك است، به گفته كارشناسان در روزهای آینده مشخص خواهد شد.
بر اساس اعلام مركز پیشگیری از بیماریهای واگیر ایالات متحده، آنفلوانزای خوكی از راه مواد غذایی منتقل نمیشود. البته برای اطمینان بیشتر میتوان گوشت خوك را تا دمای بیش از ۷۲ درجه رساند. در این صورت ویروس بهطور حتم از بین خواهد رفت.
نشانه ها همچون نشانههای یك سرماخورگی ساده است: تب، احساس خستگی، بیاشتهایی و سرفه. برخی بیماران همچنین آبریزش بینی، گلودرد و حالت تهوع نیز دارند. اسهال همزمان با تهوع در آنفلوانزای خوكی شدیدتر از انواع دیگر سرماخوردگی است.
چه داروهایی در برابر این بیماری مؤثرند؟
بر اساس اعلام “CDC”، اداره سلامت ایالات متحده، دو داروی “Tamiflu” و “Relenza” كه داروهای رایج برای مقابله با آنفلوانزا هستند، برای مقابله با تمام گونههای كنونی آنفلوانزای خوكی نیز مؤثرند.
البته تا كنون هیچ واكسن مؤثری برای این نوع از آنفلوانزا یافت نشده است. سازمان بهداشت جهانی و مركز پیشگیری از بیماریهای واگیردار ایالات متحده ویروس “H1N1″ را قرنطینه كردهاند تا آنها را برای ساخت واكسن در اختیار داروسازان قرار دهند.
پنج نكته مهم برای جلوگیری از ابتلا به آنفولانزای خوكی
1--دستهای خود را بشویید:
ذرات و قطرات كوچك ناشی از سرفه و عطسه بیماری را منتقل می كنند. این ذرات به دستهای ما منتقل می شوند و بعد هر چیزی را كه ما لمس كنیم آلوده كننده می شود.
راه صحیح دست شستن : به غیر از پشت و روی دستها و انگشتان ، زیر ناخنها ، بین انگشتان و دور مچها را به مدت كافی با آب گرم یا داغ كف مالی كنید و بشویید و بعد خوب با آب بشویید::: دستهای خود را نه تنها قبل از غذا خوردن و بعد از دستشویی رفتن بلكه بعد از استفاده كردن از حوله یا پوشاندن دهان بعد از سرفه یا عطسه بشویید.درست است تعداد دفعات خیلی زیاد می شود درست مثل تعداد دفعاتی كه اگر شما در اورژانش یا اتاق عمل مشغول به كارمی بودید این كار را انجام می دادید.
2- وقتی عطسه یا سرفه می كنید دهان خود را بپوشانید:
اگر دستمال ندارید از شانه یا گودی آرنج خود استفاده كنید.اگر این ذرات به لباس یا یقه شما منتقل شوند خیلی بهتر است از اینكه در هوا و بین افراد دیگر انتشار یابند.بعد دستهای خود را بشویید.ماسكهای جراحی هم خوب هستند ولی در مورد استفاده هر روزه از آنها توافق نظر وجود ندارد و در ضمن دستها را هم پاك نگه نمی دارند
3-در خانه بمانید
اگر بیمار هستید در خانه بمانید و همیشه دستهای خود را بشویید تا دیگران را آلوده نكنید
4-صورت خود را لمس نكنید
دستهای خود را از غشاهای مخاطی ( چشم- دهان - بینی ) دور نگه دارید چون ویروس از این راه ها وارد بدن می شود.
5- از افراد بیمار دوری كنید
در ضمن اجسام صاف مثل سكه بیشتر از اجسام زبر و منفذدار مثل كاغذ ویروس را منتقل می كنند
|
behnam5555 |
12-05-2011 07:12 PM |
ویژگیهای بسیار جالب ماشین رئیس جمهور امریکا
دقیقا پس از آنكه بودجه كمكی برای نجات دادن شركتهای ماشین سازی آمریكا از ورشكستگی تصویب شد٬ از ماشین جدید رییس جمهور آمریكا پرده برداری شد. این ماشین با دو نام خوانده میشود "اوباماموبیل" یا "زشت"
این ماشین با شیشههای ضدگلوله به ضخامت ۳ اینچ. با بدنه ای مانند تانك با ضخامت ۸ اینچ و ضد بمب شیمیایی اینقدرها هم زشت نیست. در جلوی ماشین دوربینهای با دید شب تعبیه شده و در عقب تفنگ و گاز اشك آور جاسازی شده است. حتی چندین واحد خون برای اوباما در این ماشین تعبیه گردیده است تا در صورت لزوم از آن استفاده شود. باك بنزین با فوم به جای بنزین معمولی پر شده كه قابل اشتعال نباشد. با اینكه لاستیكها ضد گلوله هستند اما رینگها طوری طراحی شده اند كه حتی در صورت انفجار لاستیكها به جای لاستیك عمل كنند.
|
behnam5555 |
12-05-2011 10:15 PM |
پرده سیاه شب همه جا را تیره و تار کرده بود. .. ستارهها آن شب انگاری چشمک نمیزدند. پسر چشمانش را باز کرد. خمیازه ای کشید. آرام اطرافش را نگاه کرد. مردمک چشمانش به ناگاه به نقطه ای خیره شد! مثل مجسمه ای بی حرکت ماند. به خودش گفت:
خدای من این دیگر چیست؟
پلکهایش را باز و بسته کرد. میخواست مطمئن شود که کاملا بیدار است. اما هر چه قدر پلکهایش را میگشود واقعیت بیشتر و بیشتر نمود پیدا میکرد.
-- اوه خدای من به فریادم برس !!
بافتهها ی ریز و دهشتناکی سرتاسر دیوارها را در برگرفته بودند. مثل تور عظیمیشده بود که انگاری او را در چنگال خود به دام انداخته بودند. اطرافش را باز نگاه کرد ، هر چهار گوشه دیوار. روی دیوارهای سیاه و ترک خورده بافتههایی چسبنده ای از تارهای رقت انگیز عنکبوت دیده میشد..
دست و پاهایش شروع به لرزیدن کرد . آب دهانش را به زور قورت داد ، گفت:
خدایا این کابوس را از من دور کن دیگر تحمل این وضع را ندارم..
حتم داشت که کابوسی شبانه او را این گونه پریشان حال و دهشت زده کرده. از رختخواب خود بلند شد. سرش گیج رفت. حالت تهوع داشت. کشیده ای محکم به صورتش زد. به نفس نفس افتاد. ولی انگاری دروغ نبود. تا خود سقف ، شاید هم تا اوج تارهای عنکبوت دیده میشد !
از وحشت داشت قبض روح میشد. با نگرانی باز نگاهشان کرد !! شاید دنبال شکارچی آن خانه عظیم میگشت؟ . اما خبری از آن جانور دهشت انگیز و عظیم الجثه نبود.. سکوت همه جا را فرا گرفته بود. انگاری تارها سد غیر قابل نفوذی بودند برای گریختن !!
-- کمکم کن کمکم کن.......!!!
فریادی کشید. با هراس چشمانش را باز کرد. دردی در سینه اش احساس میکرد. بدنش خیس عرق بود. نشست. سرش را پایین آورد. چشمانش را بست. چیزی یادش آمد. پلکهایش را با هراس و دهشت گشود. اطراف را پایید. جز دیوارهای بلند و سیاه و ترک خورده چیزی ندید. نفس راحتی کشید. و مثل مرده ای دوباره درون رختخواب خود ارام گرفت...
چشمانش را به سختی گشود. انگاری این خواب طولانی او را بیشتر از روزهای پیش خسته تر و کلافه تر کرده بود. بلند شد. آبی به صورتش زد. به اتاق دیگری رفت. و مثل کودکی درمانده گوشه ای را پیدا کرد و نشست. کنج دیوار سیاه تو تاریکی اتاق در خود فرو رفت. صدایی آمد . چراغ اتاق روشن شد. نور ضعیف چراغ چشمش را زد . خواهرش بود. با دامن بلند آبی رنگ پریده و پیراهن نارنجی کهنه. مثل همیشه موهایش را با کشی کوچک بسته بود. صورت گرد و خسته اش در زیر نور ضعیف چراغ ، پریده رنگ تر به نظر میآمد . با تعجب نگاهش کرد گفت:
چه اتفاقی افتاده ؟ بغض گلوی پسر را گرفته بود و انگاری نمیگذاشت حتی
کلمه ای سخن بگوید.انگاری پر شده بود از گله و شکایت . به هق هق افتاد. اشک از چشمانش جاری شد. دختر با نگرانی به سمتش رفت. در چشمانش خیره شد. چیزی را در نگاههایش میدید که او را میترساند! چیزی که تا به حال ندیده بود. دستش را با تردید به سویش برد. مثل تنور داغ و سوزنده بود !
-- آه خدای من ، تو تب داری ؟
اما پسر چیزی نگفت.
-- تو را به خدا حرف بزن دارم میمیرم.
نگاهی به چهره رنگ پریده و لاغر دختر انداخت. چینهای صورتش بیشتر شده بودند. دلش سوخت. لبهایش ر با لرزشی محسوس از هم باز کرد. اما گویی صدا در گلویش خفه شد. بالاخره گفت:
باز.. باز هم خواب دیدم. دیگه خسته شدم.
خواب. تو دیگه بزرگ شدی الان 17 سالته. مادرمون سالهاست که مرده. تنها هستیم. میفهمی؟ نباید آنقدر شکننده و ترسو باشی !!
-- چی داری میگی ؟ بابا کجاس ؟
-- نمیدونم هنوز خونه نیامده !!
سرش را تکانی داد. اشک مثل جویباری از چشمانش فرو میر یخت و صورت لاغر و نحیفش را شکننده تر و کبود تر کرد.
دختر مثل کودکی دستانش را روی صورت پسر گذاشت. قطرات اشک دستهای خواهر را خیس کرد گفت:
مگر چه خوابی دیدی ؟ چرا این همه میلرزی ؟
پسر گفت:
دلم گرفته بود. تا چشم روی هم گذاشتم. کابوسها باز شروع شد
--چه کابوسی ؟
-- همه چیز شکل دیگری داشت. سیاه بود و تاریک ، مثل شب.. من و تو..!!
باز گریه کرد. شانههای پسر را فشرد ،گفت:
خوب بعد. گریه نکن عزیزم
نگاههای دهشت زده و خسته اش را به چشمان مضطرب خواهرش دوخت. گفت:
من و تو با هم بودیم در آن کوچه تاریک ، نمیدانم شایدهم یک محوطه بود. کنار هم ایستاده بودیم. اطراف را نگاه میکردیم.. توچیزی به من گفتی !!
-- چی گفتم ، خوب زودتر بگو؟
انگاری که دنبال یک در میگشتی! نمیدانم ؟ ولی با انگشت چیزی را نشانم دادی !
-- من ؟
آری ، در کوچک بود.. کنارش هم دری یگر با میلههای مارپیچ و آهنی. حیاط بزرگش را کاملا میدیدم. آن سمت حیاط درختان کهنسال و بزرگی بود. باد میآمد. شاخهها را تکان میداد و تکان... ،. دلم گرفت. چون همه جا در سکوت و تاریکی بود.. اما.. اما نه ، چراغی کوچک تو حیاط روشن بود. ضعیف و دلگیر بود.... دستم را محکم در دستانت فشردی . به سمت در رفتیم !!
-- کجا رفتیم ؟
-- به سمت آن خانه یا مسافرخانه..
-- مسافرخانه.. !!
-- نمیدونم ؟. چشمم به ساختمان بزرگی افتاد!. به نظر سفید بود. اما خوب که نگاهش میکردم اثری از سفیدی سنگها نمیدیدم.. پر بود از پنجرههای خاموش و بزرگ. آنقدر پنجره داشت که به یکمرتبه خیره شدم به حفرههای سیاه و تاریکش !!
دختر با تعجب گفت:
مگر داخل پنجرهها چه بود ؟
هیچ چیزی دیده نمیشد . سیاهی بود و تاریکی.. هر دو رفتیم. خودم را یکدفعه در حیاط آنجا دیدم. تو هم بودی.. اطراف را با تردید نگاه میکردیم.. انگاری هیچ کداممان حرفی برای گفتن نداشتیم.. در کوچک دیگری آن گوشه همه چیز را از یادم برد. چون نور کم رنگ اتاق قسمت کوچکی از حیاط را روشن کرده بود
. مثل یک دزد داخل اتاقک را نگاه کردیم. پشت میز سنگی اتاق ، مردی میان سال ایستاده بود. تا مار را دید خیره نگاهمان کرد. با تردید داخل رفتیم. صدایی شنیدیم. خودش بود.. همان مرد.. !! گفت:
" بیایید جلوتر.. " بی آنکه چیزی بگوییم جلوتر رفتیم.. !!
به دیواره میز که برخورد کردیم ایستادیم. نگا ههای هر دوما ن در چشمان ریز بی فروغش خیره ماند. لبانم خشک بود. اما دیگه نمیتونستم تو چشماش نگاه کنم. دستم را رها کردی! مشتی سکه بزرگ و قدیمیاز کیف دستی ات بیرون آوردی و روی میز ریختی.!
دختر با تعجب گفت:
-- خوب ، خوب !!
-- اون مرده هم یک دسته گل نرگس به تو داد! خیلی قشنگ و زیبا بود! میخواستم کمیاز آن را از تو بگیرم. اما به من ندادی. یکدفعه از من دور شدی.. همه جا تاریک شد.. من ماندم و سیاهی و تاریکی آن خانه لعنتی با پنجرههای تاریکش.. از ته دل گریه کردم. دستام میلرزید. هر چه صدایت کردم اما نبودی که جوابم را بدهی.. خدایا آن لحظه فقط آرزوی مرگ داشتم.. نمیدونی چقدر از تاریکی و تنهایی متنفرم !!
پسر زار و زار گریست. لبانش میلرزیدند. به چشمان خواهرش خیره شد. با لکنت و التماس همچون کودکی گفت:
تو که من را تنها نمیگذاری ؟
خواهر لبخند تلخی زد. دستی روی صورتش کشید ، گفت:
البته که نه
پس این خواب !! تو معنی..
-- برعکس چیزی است که تو فکر میکنی ، البته که خواب خوبی است
-- واقعا !!
دختر خود را جمع و جور کرد. لبخندی عجیبی روی صورتش نقش بست. چشمانش برقی زد ! با هیجان گفت:
آن دسته گل که تو در خواب دیدی به زیبایی یک زندگی است !!.
-- به زیبایی یک زندگی !؟
فکر میکنم همین روزها یک خواستگار خوب برام بیاد ، ازدواج میکنم.. ازدواج..!!
چندین بار این کلمه را تکرار کرد.. !!بغض عجیبی گلوی پسرک را فشار داد. دیگر تحمل نداشت. انگاری خودش خوب میدانست که تعبیر این خواب چیست. با چشمانی گود رفته و دهشت زده اش به چهره خواهرش نگاه کرد ، گفت:
تو از کجا میدونی ؟ مگه علم غیب داری ؟
-- نه ، ولی این خواب همین معنی رو میده.
-- تو هم ازدواج میکنی و میری ؟ پس من چی ؟
--تو... تو هم با خودم میبرم. البته اول باید از شوهرم اجازه بگیرم..
-- اگر اجازه نداد ؟
دختر در فکر فرو رفت. چینهای پیشانی اش بیشتر شدند. چشمانش را را ریزتر کرد ، گفت:
نمیدونم.. ولی فکر نکنم آنقدر بی رحم باشه. تازه اگر اجازه نداد میتونی گه گاهی سری به ما بزنی
-- گه گاه سری به شما بزنم.. من.. من.. !!
سرش را به دیوار کوبید ! با دست صورتش را پنهان کرد. اشک از میان انگشتانش بیرون ریخت.. دماغش را بالا کشید ، گفت:
تو. تو هم میخواهی من را تنها بگذاری. من تو این خونه خراب و ویران تنها چکار کنم ؟
-- ناراحت نباش بالاخره من و او یک فکری میکنیم !
-- با کی ؟
-- من و شوهرم دیگه !!
-- کدام شوهر ؟
-- به همین زودی یادت رفت ؟
پسر بلند شد. با خشم خواهرش را نگاه کرد ، گفت:
اوه نه..!!
چشمانش چرخید. تمام خانه را نگریست. دلش پر از غم شد. انگاری میخواست با صدای بلند فریاد بزند. اما میدانست که هیچ کس صدای فریاد او را در آن دخمه تنگ و تاریک نخواهد شنید. بدنش به رعشه افتاد. اما گویی همه چیز ازیاد دختر رفت. حتی نگرانی برادر کوچک تر خودش را. در حالی که لبخند زیبایی روی صورتش نقش بسته بود آهسته زمزمه کرد و گفت:
آه خدای من ، اون کدام آدمه که به استقبال من مییاد.
انگشتان لاغر و بلندش را نگاه کرد ، گفت
زیباترین حلقه زندگیم را میخرم. قشنگترین و...
با زبانش لبانش را خیس کرد
-- اون وقت که بیاد. دیگه همه چیز تمام میشه. این خستگیها ، این بی خوابیها ، این کابوسها و از همه دردناکتر این تنهایی ! خدایا دیگه تحمل این وضع را واقعا ندارم !
با شیطنت به برادرش نگاه کرد ، گفت:
به نظر تو چه شکلیه ، چه کارست ، خوش تیپه ، پیره یا جوان ؟ آه خدایا اصلا چه فرقی میکنه ؟ فقط بیاد. بیاد
انگشتانش را به شکل خاصی به هم گره زد. صدایی از آنها برخاست..
-- همه جا با هم خواهیم رفت ، من و او !! کی میدونه ، شاید از این کشور هم رفتیم !!
پسرک بدن لاغرش را تکانی داد. نگاه غضب آلودی به دختر کرد. انگاری که دیگر تحمل حرفهای او را نداشت ، گفت:
تو غلط میکنی.. دختر ترشیده. به همین راحتی میخوای منو تنها بگذاری ، اصلا کی میخواد تو را بگیره ، خوشکلی یا جوان. بدبخت چهل سالته ، چهل سال !!
چهره دختر در هم رفت. گفت
خدا مرگت بده به تو چه مربوطه ؟ پسره بی حیا ، اگه رفتم بخدا قسم پشت سرمونگاه نمیکنم همین جا بمون و بپوس
پسرهنوز داشت میلرزید. انگاری با شلیک فحش و ناسزا میخواست خود را آرام کند. اما آرام نشد.
هیاهویی در خانه بلند شد. صدای هر دو شاید تا چند خانه آن طرف تر هم رفت. اما هیچ کس چیزی نگفت و صدای اعتراضی از کسی بلند نشد.
سکوت رقت انگیز مرگباری در خانه حکمفرما بود.. هر دو مات و مبهوت گوشه ای نشسته بودند ! هیچ کدام حرفی نمیزدند. کش موی دختر از سرش جدا شده بود و موهای ژولیده و به هم ریخته اش صورت شکسته اش را پوشانیده بود.
صدایی بلند شد. تق تق ، تق تق !!
هر دو با هراس سرشان را برگرداندند. اما صدای کوبیدن بردر همچنان ادامه داشت تق تق.. باتعجب همدیگر را نگاه کردند. دختر جیغی کشید و با فریاد به سمت در رفت. در حالی که دائما میگفت:
خودشه ، خودشه !!! بالاخره اومد ! بالاخره اومد!!
حمید رضا ایروانی
|
اکنون ساعت 11:39 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)