با که گویم غم آن عـاشق دلـباخته را
که همه راز خود اندر شِکم چاه نمود // ش |
شبی به کلبه احزان عاشقان آیی
دمی انیس دل سوکوار من باشی ک |
کرم بین و لطف خداوندگار
گنه بنده کردست و او شرمسار س |
ساقیا برخیز و درده جام را |
من این مراد ببینم به خود که نیم شبی
به جای اشک روان در کنار من باشی ق |
قرض است کارهای بدت نزد روزگار
یک روز اگر ز عمر تو ماند ادا کـند // ن |
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی خ |
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم |
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را ف |
فصل گل و طرف جویبار و لب کشت
با یک دو سه اهل و لعبتی حور سرشت پیش آر قدح که باده نوشان صبوح آسوده ز مسجدند و فارغ ز کنشت (خيام) ص |
اکنون ساعت 02:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)