برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را ص |
صبازحال دل تنگ ماچه شرح دهد
که چون شکنج ورقهای غنچه توبرتوست چ |
چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان که دوران ناتوانیها بسی زیر زمین دارد ش |
شراب وعیش نهان چیست کاربی بنیاد
زدیم برصف رندان وهرچه باداباد ه |
هر چند کان آرام دل دانم ببخشد کام دل
نقش خیالی میکشم فال دوامی میزنم ح |
حافظ افتادگی از دست مده زآن که حسود
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد |
حافظ افتادگی از دست مده زآن که حسود
عرض و مال ودل ودین درسرمغروری کرد غ |
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را گ |
گر نبود خنگ مطلا لگام
زد بتوان بر قدم خویش گام د |
دل به امیدصدائی که مگردرتورسد
ناله ها کرد دراین کوه که فرهادنکرد ن |
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه ل |
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران کناه موسوس شد ش |
شکرخداکه ازمددبخت سازگار
برحسبآرزوست همه کاروباردوست و |
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به ن |
نکته روح فزا از دهن دوست بگو
نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار س |
سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم
دست از سر آبی که جهان جمله سراب است ف |
فریاد که آن ساقی شکر لب سر مست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد د |
دل می رود زدستم صاحب دلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهدشدآشکارا پ |
بعمری یکنفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند ف |
فغان که در طلب گنج نامه ی مقصود
شدم خراب جهانی زغم تمام ونشد غ |
غرقست جانم بر درت در بوی مشک و عنبرت
ای صد هزاران مرحمت بر روی خوبت دایما ژ |
ژاله را دیدم که از راه دراز
ژاله وار و شاد می آمد با ساز و آواز //... |
نقل قول:
اگه جسارت نشه این شعر نیست! |
همین جوری نوشتم شما ببخشید ژاله بارید و کوچه ها گل شد رفتن ما به خانه مشکل شد |
نقل قول:
حالا حرف بعدی روتعیین بفرما |
گر بود عمر به میخانه روم بار دگر
بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر گ |
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است ل |
لب را که دید طفلک لکنت زبان گرفت
باهرنفس نفس که یکی درمیان گرفت ه |
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست؟ ن |
نام من رفتست روزی بر لب جانان به سهو
اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز ز |
زاهد از کوچه ظلمت به سلامت بگذر تا خرابت نکند تهمت بد نامی چند ث |
-ثانی خیال وصل محقق نمی شود
با ناکسان بد دل طرار عاشقی ق |
قــــلم عشــق کـَشم بـر ورق دفـــتر خــویش
هان که در عشق من وحُسن تو گفتاری نیست پ |
پشت بر روزگار باید کرد روی در روی یار باید کرد چون ز رخسار پرده برگیرد در دمش جان نثار باید کرد پیش شمع رخش چو پروانه سوختن اختیار باید کرد از پی یک نظاره بر در او سالها انتظار باید کرد س |
ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود
وین بحث با ثلاثه غساله می رود غ |
غرقست جانم بر درت در بوی مشک و عنبرت
ای صد هزاران مرحمت بر روی خوبت دایما ا |
از پرده برون آمد ساقی، قدحی در دست هم پردهی ما بدرید، هم توبهی ما بشکست بنمود رخ زیبا، گشتیم همه شیدا :) چون هیچ نماند از ما آمد بر ما بنشست زلفش گرهی بگشاد بند از دل ما برخاست جان دل ز جهان برداشت وندر سر زلفش بست :d در دام سر زلفش ماندیم همه حیران وز جام می لعلش گشتیم همه سرمست |
حرفت؟
بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند ق |
قمر فرو شد و صبح دوم جهان بگرفت
حيات او به سر آمد دوام عمر تو باد الف |
ای دوست، تو مرا همه دشنام میدهی
من میکنم، دعای تو، این نیز بگذرد د |
اکنون ساعت 06:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)