خفته خبر ندارد سر در کنار جانان
کاین شب دراز باشد در چشم پاسبانان . |
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب |
بسکه شبها آتشم از تاب دل در بسترست
کس نداند کاین منم یا توده ٔ خاکسترست . |
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها |
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را |
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور |
مفروشیا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است |
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما |
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حاده چون افتادم |
در این ظلمتسرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو بیا ای طایر دولت بیاور مژدهٔ وصلی عسی الایام ان یرجعن قوما کالذی کانوا |
اکنون ساعت 06:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)