روزگاریست که سودای بتان دین منست غم این کار نشاط دل غمگین منست |
تا کی می صبوح و شکر خواب بامداد
هشیار گردهان که گذشت اختیار عمر |
رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب قرین آتش هجران و هم قران فراق |
قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس |
ساربان بار من افتاد خدا را مددی که امید کرمم همره این محمل کرد |
دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش
که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس |
ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت این نقشها نگر که چه خوش در کدو ببست |
تاچند همچو شمع زبان آوری کنی
پروانه ی مراد رسید ای محبت خموش |
شکر خدا که از مدد بخت کار ساز بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست |
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش |
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت |
تا سحرم چشم یار چه بازی کند که باز
بنیاد بر کرشمه ی جادو نهاده ایم |
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست |
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود |
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را |
از سخن چینان ملامتها پدید آمد ولی |
تا تو تگاه میکنی کار من آه کردن است |
ترکان پارسی گو بخشندگان عمرند |
آن پریشانی شبهای دراز از غم دل |
دل صنوبری ام همچو بید لرزان است |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده است |
تیمار غریبان سبب ذکر جمیل است |
تو خوش می باش با حافظ برو گو خصم جان می ده
چو گرمی از تو می بینم چه باک از خصم دم سردم |
منم که گوشه میخانه خانقاه من است دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک نوای من به سحر آه عذرخواه من است |
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را |
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را |
آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم |
مشکل عشق نه در حوصله ی دانش ماست |
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود |
در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت
واکنون شدم چو مستان به ابروی تو مایل |
لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادی طلبيم |
من ازآن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم |
از ان عقیق که خونین دلم ز عشوه او
اگر کنم گله ای غمگسار من باشی |
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح |
ای درد و توام درمان در بستر ناکامی |
یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد هر کس که بدید چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد |
دیده ی ما چو به امید تو دریاست چرا |
یارب این قافله را لطف ازل بدرقه باد |
اکنون ساعت 11:05 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)