آرام تو رفتار به سرو چمن آموخت
تمکین تو شوخی به غزال ختن آموخت // س |
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش ،بی یار مهیا نشود یار کجاست ؟ م |
ماه و خورشید به منزل چو به امر تو رسند یار مه روی مرا نیز به من بازرسان // ز |
ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل
که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز د |
در حسرت آنم که سر و مال به یک بار در دامنش افشانم و دامن نفشاند // ... |
اگر قبول کنی ور برانی از بر خویش
خلاف رای تو کردن خلاف مذهب ماست ر |
روز مرگم نفسی وعده دیدار بده
وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر ب |
برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را ت |
ترک خودپرستی کن عاشقی و مستی کن تا ز دام غم خود را چون رهی رها بینی // ه |
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را آیینه عبرت دان س |
سخن گفتن غزل خواندن سرودن
من و شب های غربت تا سحرگاه گ |
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
ورنیک نیامد این صور عیب کراست ی |
یارب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه سحرگاهم ده ص |
صحن دلم از شوق تو ،آیینه کاری است
بازآ،که زخم دوریت بر سینه کاری است ب |
به گرد دل همیگردی چه خواهی کرد می دانم
چه خواهی کرد دل را خون و رخ را زرد می دانم ش |
شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریک
چو بیژن در میان چاه و او من چ |
چند نادیده کنی آه چه دیدی از ما هلالی جغتایی |
برو ای طایر میمون همایون آثار
پیش عنقا سخن زاغ و زغن باز رسان ت |
تو مسافری روان کن ، سفری بر آسمان کن
تو بجنب پاره پاره ، که خدا دهد رهایی ک |
کس ندیده ست ز مشک ختن و نافه چین
آنچه من هر سحر از باد صبا میبینم م |
معنی پیر شدن ،ماندن مردابی نیست
پیرم ،اما بگذارید که جاری باشم س |
سالك از نور هدايت ببرد راه به دوست
كه جايي نرسد گر به ظلالت ببرد ك |
کافر اگر عاشق شود یکباره مومن میشود
چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن میشود ز |
ز دست شاهد نازك عذار عيسي دم
شراب نوش ورها كن حديث عادو ثمود م |
من از برای مصلحت در حبس دنیا ماندهام
حبس از کجا من از کجا مال که را دزدیدهام خ |
خونم بریخت و ز غم عشقم خلاص داد
منت پذیر غمزه خنجر گذارمت د |
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند (ن) |
نميکند دل من ميل زهد و توبه ولي
به نام خواجه بکوشيم و فر دولت او ط |
طایر دولت اگر باز گذاری بکند
یار باز آید و با وصل قراری بکند ح |
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم کهع بودیم و همان خواهد بود د |
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسدبه جانان یا جان زتن برآید |
حرف انتخابی؟؟؟
دل عالمی بسوز چو عذا برفروزی تو از این چه سود داری که نمی کنی مدارا ر |
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد شعری بخوان که با او رطل گران توان زد ع |
عاقبت سر به بیابان بنهد چون سعدی هر که در سر هوس چون تو غزالی دارد <<ث>> |
دل فریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد م |
مکن کاری که بر پا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو گ |
گربرهوس خویش امیری مردی
گر دست فتاده ای بگیری مردی خ |
خنک آن روز که پرواز کنم تا بر دوست |
مجال من همین باشدکه پنهان عشق او ورزم کنار و بوس واغوشش چه گویم چون نخواهدشد |
دلا یاران جانی را نگهدار
برایش جان بده تا میتوانی ج |
اکنون ساعت 08:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)