جمال یار ندارد نقاب وپرده ولی
غبار ره بنشان تانظرتوانی کرد ف |
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش |
شبِ عیداست ومی دهندبرات بــر مـحــمــد و آل او صـلــوات :53: |
الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
تحویل سال نو، بی تو، بدون تو تکرار سالای تاریک پشت سر ک |
کرشمه ی تو شرابی به عاشقان پیمود که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد ع |
عشق آتش بُوَد و خانه خرابی دارد......پیش آتش، دل شمع و پر پروانه یکیست
ض |
ض ضرب تیغ او شد ضامن فتح وظفر ضارب ضحّاک وضیغم در دمِ هیجاعلیست و |
وقتی میای صدای پات، از همه جاده ها میاد انگار نه از یه شهر دور،
که از همه دنیا میاد تا وقتی که در وا می شه،لحظه دیدن می رسه هرچی که جاده ست رو زمین، به سینه من میرسه ظ |
ظ ظفر دادش خدا زآن شد مظفّر برعدو ظاهر ظهر ظهیرو ماحی ظلمان علیست چ |
چی صدا کنم تورو تو که از گل بهتری ....کاشکی بد بودی عزیزم میشد از یادم بری
م |
مجال من همین باشد که پنهان عشق ورزم
کناروبوس وآغوشش چه گویم چون نخواهدشد ه |
هان ای دل عبرت بین
از دیده نظر کن هان ایوان مدائن را آیینه عبرت دان ز |
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد ش |
شکرخدا که ازمددبخت کارساز
برحسب آرزوست همه کاروبار دوست ک |
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند چ |
چوبادعزم سرکوی یارخواهم کرد نفس به بوی خوشش مشکبارخواهم کرد ه |
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را گ |
گر غالیه خوشبو شد در گیسوی او پیچد
ور وسمه کمانش گشت در ابروی او پیوست پ |
پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است
گردنده فلک نیز بکاری بوده است خ |
خوشا شیراز و وضع بی مثالش
خداوندا نگه دار از زوال اش ل |
لبریز شد در هجر او،پیمانه ی صبرم
ترسم دگر ویرانه گردد خانه ی صبرم گ |
گریه آبی به رخ سوختگان باز آورد
ناله فریاد رس عاشق مسکین آمد س |
سزدم چو ابر بهمن که برین چمن بگریم
طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد گ |
گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
والله ما رَاَینا حُبّآ بلا مَلامه ل |
لحظه ها در پي هم ميگزند و ميان انها تو فقط ميماني
لحظه اي با من باش تا ابد در دل من مهماني ض |
ضایع مکن این دم آر دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست امروز ترا دسترس فردا نیست اندیشه ی فردات بجز سودا نیست... ص |
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره ازکجاست تا به کجا ف |
فرشتهروی من ای آفتاب صبح بهار مرا به جامی از این آب آتشین دریاب ت |
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول وغزل به ساز ونوامی فرستمت پ |
پرسه می زنم تمام هفته تا
برسم به جمعه ظهور تو گ |
گوشه گیران انتظار جلوه ای خوش می کنند
بر شکن طرف کلاه و برقع از رخ بر فکن ف |
فراموشم کن و بگذر از این جنجال طولانی
شروع قصه با من بود تو دنبال یه پایانی ش |
شراب خورده و خوی کرده می روی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت خ |
خداوندا به فریاد دلم رس
کس بی کس تویی من مانده بی کس گ |
گشاده نرگس رعنا زحسرت آب از چشم
نهاده لاله زسودابه جان ودل صد داغ ص |
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد // ... |
... یعنی هرچی دلمون خواست دیگه ؟ تو به من سنگ زدی من نه رميدم، نه گسستم / باز گفتم كه تو صيادی و من آهوی دشتم فریدون م .... |
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی رهی معیری // ک |
که ننگ آیدش رفتن از پیش تیر
برادر به چنگال دشمن اسیر سعدی |
روزگاری شد که در میخانه خدمت میکنم در لباس فقر کار اهل دولت میکنم // ن |
اکنون ساعت 08:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)