شابادی جان واژه مشترک شعر شما با شعر نفر قبل کدومه؟
|
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست |
دل خسته من گرش همتی هست
نخواهد ز سنگین دلان مومیایی |
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را |
به هر منزل که رو آرد خدا را
نگه دارش به لطف لایزالی |
خدا آ ن ملتی را سروری داد
که تقدیرش بدست خویش بنوشت |
ای بابا بوخشید ملت بده
|
خدا داند که حافظ را غرض چیست
و علم الله حسبی من سؤالی |
خودا هاوار چشت تر بوشن
خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای نام بده |
خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
گشاد کار من اندر کرشمههای تو بست |
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید ومهر ماه بده |
نقل قول:
خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست گشاد کار من اندر کرشمههای تو بست |
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه وناهید ومهر ماه بده |
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را |
چشم تو که سحر بابل است استادش
یا رب که فسونها برواد از یادش |
دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت
ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی |
انعمالله صباح ای پسرا
وقت صبح آمده راح ای پسرا |
احمد الله علی معدله السلطان
احمد شیخ اویس حسن ایلخانی |
هر که بی اوصاف شد از عشق آن بت برخورد
کان صنم طاقست اندر حسن و خواهد طاق را |
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت |
ای شیخ ما را فوطه ده وی آب ما را غوطه ده
ای موسی عمران بیا بر آب دریا زن عصا |
بیا با ما مورز این کینه داری
که حق صحبت دیرینه داری |
توقیع شمس آمد شفق طغرای دولت عشق حق
فال وصال آرد سبق کان عشق زد این فالها |
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی |
بر آستانه میخانه هر که یافت رهی
ز فیض جام می اسرار خانقه دانست |
بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم
کز بهر جرعهای همه محتاج این دریم |
اگر شراب خوری جرعه فشان بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد بغیر چه باک |
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد |
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود |
بنگر چه سودمند شکارم که هیچ وقت
از چنگ روزگار نیارم شدن رها |
به وقت گل شدم از توبه شراب خجل
که کس مباد ز کردار ناصواب خجل |
نسیم مشک تاتاری خجل کرد
شمیم زلف عنبربوی فرخ |
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم |
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما |
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه این جا به پناه آمدهایم |
حافظ به خود نپوشد این خرقه ی می الود
ای شیخ پاک دامن معذور دار مارا |
نمیگشاد گریبان صبح را گردون
که شب دراز همی کرد بر هوا دامن |
می دهد صبح و کله بست سحاب
الصبوح الصبوح یا اصحاب می چکد ژاله بر رخ لاله المدام المدام یا احباب |
میجست از سحاب امل رحمتی ولی
جز دیدهاش معاینه بیرون نداد نم |
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا |
اکنون ساعت 06:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)