یک روز کارمند پستی که به نامههایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی میکرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامهای به خدا ! |
شبت خوش باد من رفتم
کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم بیا در من خوشی بنگر، شبت خوش باد من رفتم نگارا، بر سر کویت دلم را هیچ اگر بینی ز من دلخسته یاد آور، شبت خوش باد من رفتم ز من چون مهر بگسستی، خوشی در خانه بنشستی مرا بگذاشتی بر در، شبت خوش باد من رفتم تو با عیش و طرب خوش باش، من با ناله و زاری مرا کان نیست این بهتر، شبت خوش باد من رفتم مرا چون روزگار بد ز وصل تو جدا افکند بماندم عاجز و مضطر، شبت خوش باد من رفتم بماندم واله و حیران میان خاک و خون غلتان دو لب خشک و دو دیده تر ، شبت خوش باد من رفتم منم امروز بیچاره، ز خان و مانم آواره نه دل در دست و نه دلبر، شبت خوش باد من رفتم مرا گویی که: ای عاشق، نه ای وصل مرا لایق تو را چون نیستم در خور، شبت خوش باد من رفتم همی گفتم که: ناگاهی، بمیرم در غم عشقت نکردی گفت من باور، شبت خوش باد من رفتم عراقی میسپارد جان و میگوید ز درد دل: کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد من رفتم عراقي (روحش شاد) |
درد و دل با خداوند مهربان
:53:درد و دل با خداوند مهربان:53:
گفتم : خداي من ، دقايقي بود در زندگانيم که هوس مي کردم سر سنگينم را که پر از دغدغه ي ديروز بود و هراس فردا بر شانه هاي صبورت بگذارم ، آرام برايت بگويم و بگريم ، در آن لحظات شانه هاي تو کجا بود ؟ گفت: عزيز تر از هر چه هست ، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگي که در تمام لحظات بودنت بر من تکيه کرده بودي ، من آني خود را از تو دريغ نکرده ام که تو اينگونه هستي . من همچون عاشقي که به معشوق خويش مي نگرد ، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم گفتم : پس چرا راضي شدي من براي آن همه دلتنگي ، اينگونه زار بگريم ؟ گفت : عزيزتر از هر چه هست ، اشک تنها قطره اي است که قبل از آنکه فرود آيد عروج مي کند ،اشکهايت به من رسيد و من يکي يکي بر زنگارهاي روحت ريختم تا باز هم از جنس نور باشي و از حوالي آسمان ، چرا که تنها اينگونه مي شود تا هميشه شاد بود . گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگي بود که بر سر راهم گذاشته بودي ؟ گفت : بارها صدايت کردم ، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايي نمي رسي ، تو هرگز گوش نکردي و آن سنگ بزرگ فرياد بلند من بود که عزيز از هر چه هست از اين راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهي رسيد . گفتم : پس چرا آن همه درد در دلم انباشتي ؟ گفت : روزيت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ، پناهت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ، بارها گل برايت فرستادم ، کلامي نگفتي ، مي خواستم برايم بگويي آخر تو بنده ي من بودي چاره اي نبود جز نزول درد که تو تنها اينگونه شد که صدايم کردي . گفتم : پس چرا همان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندي ؟ گفت : اول بار که گفتي خدا آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خداي تو را نشنوم ، تو باز گفتي خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايي ديگر ، من مي دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمي کني وگر نه همان بار اول شفايت مي دادم . گفتم : مهربانترين خدا ، دوست دارمت ... گفت : عزيز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت ...:53::53::53: ************************** یاد اون روز بخیر که این تاپیک را زدم.کاش........................ |
|
خدايا سرود زيباي قلبم از ان تو
خدايا نجواهاي شبانه خلوتگاهم از ان تو تو تنهاترين خاطره اي هستي كه هميشه زنده اي |
نقل قول:
صبح که از خواب بلند میشم باز من و اتاقی که رفیق تنهایی هامه. باز روزی که مثل دیروز و مثل فردا است. مادرم پیر شده، پدرم در انتظار مرگشه و من مالامال از رنج؛ نه .... من خود از جنس رنجم بارون که میگیره حتی اتاقم هم از وجود من خسته میشه... میزنم بیرون بدون چتر و بدون دوستانی که از نگاهم تنها دو مردمک قهوه ای می بینند. راستی دو مردمک قهوه ای چه معنی می تونند داشته باشند؟؟ این روزا حتی نم نم بارون و آسمون تلخ آرومم نمی کنند انگار سنگفرشهای خیابون هم چشم دارند و با چشمای خیسشون زل زدند به مردمکهام، ولی اونا هم نمی دونند مردمکهای قهوه ای چه معنی دارند. این روزا حتی به مرگ هم نمی اندیشم...همه چیز به نظرم بی معنی شده روانشناسان میگن افسردگی، ادیبان میگن پوچی یه چیزی تو مایه های صادق هدایت حتی قلمم هم نمی تونه با من حرف بزنه، قلمی که آشنای پیدا و ناپیدای منه..... احساس میکنم که خدا هم دیگر ما رو فراموش کرده.... ولی به پاس لبخند کودکی ادامه می دهیم جهانرا... |
همه دلخوشیها گذشت و تو موندی
تو بیراهه ها رو به مقصد رسوندی امیدم به جز تو شده نا امیدی همیشه تو آخر به دادم رسیدی..... نبودی،نبودم تو هستی که هستم به تو تکیه میدم تو رو میپرستم... خدایا به داده هایت شکر.... به نداده هایت شکر... و به گرفته هایت نیز شکر... چرا که دادنت حکمت، ندادنت مصلحت، و گرفته هایت امتحان است.... الهی.. از من اشکی و آهی...و از تو نگاهی |
الو سلام منزل خداست؟
الو سلام منزل خداست؟
الو سلام منزل خداست؟ اين منم مزاحمي که آشناست هزار دفعه اين شماره را دلم گرفته است ولي هنوز پشت خط در انتظار يک صداست شما که گفته ايد پاسخ سلام واجب است به ما که مي رسد ، حساب بنده هايتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابي از دل من است يا که عيب سيم هاست؟ چرا صدايتان نمي رسد کمي بلند تر صداي من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟ اگر اجازه مي دهي برايت درد دل کنم شنيده ام که گريه بر تمام دردها شفاست دل مرا بخوان به سوي خودت:53::53::53::53: |
خدایا صدامو میشنوی؟؟
من در اين سکوت سنگين و مطلق شب به آستان تو آمده ام ... آنقدر نيازمندم که يارای گفتنم نيست ... آنقدر غرق دريای تـمنايـم که دلـم را فراموش کرده ام ... آنقدر اسير مشتی خاکم که راه آسـمان را گم کرده ام ... امشب آمده ام اما نه مثل هرشب ... کوله بارم پر از گناه و دستهايم خالی ... من از تو می خواهم بر حال پريشمانـم رحم کنی و به من از لطف خويش نظر کنی ... چشمهايـم من ملتمسانه اميدوار به چشمهای توست ... |
خدایا! وقتی دلم میگیره وقتی به مشکلی بر میخورم وقتی تنها میشم وقتی نمیدونم راه درست چیه به کی میتونم پناه بیارم جز تو؟ وقتی دلم بهترین ها رو میخواد اما خودم قادر به بدست آوردنش نیستم از کی درخواست کنم جزتو؟ وقتی دلم میخواد زندگیم پر بار باشه وقتی دلم موفقیت میخواد از کی بخوام نصیبم کنه تواناتر از تو؟ خدایا تو کی هستی؟ من کی ام؟ چرا قدرتو نمیدونم؟ چرا گناه میکنم در حالی که تو رو دارم؟ چرا بعضی وقتا احساس تنهایی میکنم در حالی که تو کنارمی؟ خدایا کمکم کن کمک کن اون طوری بشم که تو دوست داری! |
اکنون ساعت 05:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)