شب از بهر آسایش توست و روز
مه روشن و مــــــــهر گیتی فروز ك |
که زشت است در چشم آزادگان
بیفتادن از دست افتادگان ل |
لاابالی چه کـــــــند دفتر دانایی را؟
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را ل |
انتخاب حرف نکردی؟!
باآخرشعرتان می آیم اگربدکنی چشم نیکی مدار که هرگز نیارد گز انگور بار ج |
جز آن کس ندانم نکو گوی من
که روشن کند بر من آهوی من ل |
لایق که بود عیش بادلبری
که هربامدادش بودشوهری ز |
ز آســـــــــمان آغاز کارم سخت شیرین مینمود
کی گمان بردم که شهد آلوده زهر ناب نداشت! ر |
رسانیدن امحق طاعت است
ز زندان نترسم که یک ساعت است ب |
برخاســـــتیم و،نقش تو در نفس ما چنانک
هر جا که هست،بی تو نباشد نشست ما ش |
بازهم حرف ندادی؟!!
الف اگربرکناری به رفتن بکوش وگر در میان لبس دشمن بپوش م |
آخه یادم میره!!!:o
مجال سخن تا نیابی،مــگوی چو میدان نبینی،نگهدار گوی م |
می دونی اگه تومسابقه واقعی یادت بره از دور خارج میشوی؟!!
مزن برسر ناتوان دست زور که روزی درافتی به پایش چومور ج |
جوانمرد اگر راست خواهی،ولیست
کرم پیشهی شاه مردان،علی ست ف |
فغان که باهمه کس غایبانه باخت فلک
که کس نبود کدستی از این دغانبرد ه |
همین پنج روز است عیش مدام
به ترک اندرش عیـــشهای مدام ج |
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
ازنظر تاشب عید رمضان خواهد شد س |
ســــــــــــروش آمد از کردگار جلیل
به هیبت ملامت کنان که ای خلیل ف |
فغان که درطلب گنج نامه ی مقصود
شدم خراب جهانی زغم تمام ونشد ق |
قضا را،من و پیری از فــــاریاب
رسیدیم در خاک مغرب به آب ق |
قدحی درکش وسرخوش به تماشابخرام
تاببینی که نگارت به چه آئین آمد گ |
{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله} {پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله} {پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله} {پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله} {پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله} {پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله} {پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله} {پپوله}{پپوله}{پپوله}
|
گرفت آتش خشــــــــم در وی عظیم
سرش خواست کردن چو جوز،دو نیم ن |
نیکنامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود ج |
جواهر به گنجینهداران ســپار
ولی راز را خویشتن پاس دار ل |
لب باز مگیر یک زمان از لب جام
تا بستانی کام جهان از لب جام در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است این از لب یار خواه و آن از لب جام ش |
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست ز |
ز این امیران ملاحـــت که تو بینی بر کس
به شکایت نتوان رفت،که خصم و حکمند س |
سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمی کند ف |
فرح صباح آنکه تو بر وی نظر کنی
فیروز روز آنکه تو بر وی گـذر کنی گ |
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب ل |
لاجرم صید دلی در همه شیراز نماند
که نه با تیر و کمان در پی او تاختهای ی |
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست ه |
هر گه که نظر بر گـــــــــل رویت فکنم
خواهم که چو نرگس مژه بر هم نزنم غ |
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند ق |
قامت زیبای سرو کهاین همه وصفش کنند
هست به صورت بلند ، لیک به معنی قصیر ك |
کای عالمی آشفته چند آشفتن تو
گیتی فسرد از فتنه تا کی خفتن تو م |
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز ه |
هرکسی باشمع رخسارت به وجهی عشق باخت
زآن میان پروانه را در اظطراب انداختی چ |
چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما بدست شراب دو ساله بود ع |
عشق تو نهال حیرت آمد
وصل تو کمال حیرت آمد چ |
اکنون ساعت 03:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)