پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

yad 06-24-2012 05:46 PM

شمع سحرگهی اگر لاف زعارض توزد
خصم زبان درازشد خنجر آبدار کو


10691 06-24-2012 11:47 PM

دوستی با هرکه کردم خصم مادرزاد شد
آشیان هرجا گزیدم خانه صیاد شد

mohammad.90 06-25-2012 11:46 AM

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد

چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

10691 06-26-2012 08:52 PM

جام می و خون دل هریک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

افسون 13 06-27-2012 05:50 PM


من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر که در دایره گردش ایام افتاد

mohammad.90 06-27-2012 06:40 PM

پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد

وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد


افسون 13 06-27-2012 08:11 PM


زان به چشم من درآیی هر زمان
کز صفا آب روانی ساقیا
از می عشق ار چه سرمستی ، مکن
با حریفان سرگرانی ساقیا

mohammad.90 06-27-2012 08:26 PM

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون است

افسون 13 06-27-2012 08:53 PM


امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بی ‌تو چون خواهم خفت

mohammad.90 06-27-2012 09:01 PM

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است

افسون 13 06-28-2012 03:23 AM


ای سایه ی سنبلت سمن پرورده
یاقوت لبت در عدن پرورده
همچون لب خود مدام جان می ‌پرور
زان راح که روحیست به تن پرورده

10691 06-30-2012 04:45 PM

خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد
که تا زخال تو خاکم شود عبیر آمیز

لاوین 06-30-2012 05:59 PM

پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست
حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست

شعر زلال جوشش احساس های من
از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست

10691 06-30-2012 11:49 PM

خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
به صورت تو نگاری نه دیدم و نه شنیدم

افسون 13 07-03-2012 12:50 PM

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده ا‌ست
این دست که بر گردن او می‌ بینی
دستی‌ است که برگردن یاری بوده‌ است

yad 07-04-2012 06:43 AM

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوست داران راچه شد

افسون 13 07-04-2012 06:57 AM

ترک یاری کردی ، از وصل تو یاران را چه حظ؟
دشمن احباب گشتی ، دوست داران را چه حظ؟
چون ندارد وعدهٔ وصل تو امکان وفا
غیر داغ انتظار امیدواران را چه حظ؟

yad 07-04-2012 07:04 AM

آن کیست کز روی کرم باما وفاداری کند
برجای بدکاری چومن یکدم نکوکاری کند

افسون 13 07-04-2012 07:14 AM


تویی حیات من و من ز فرقتت بیمار
بیا که یک دو سه روزی حیات مغتنم‌ است
کرم نمودی و بر جان من جفا کردی
ز جانب تو هرچه مرا می ‌رسد کرم‌ است

yad 07-04-2012 07:18 AM

ای همه شکل تو مطبوع وهمه جای توخوش
دلم از عشوه ی شیرین شکرخای تو خوش

همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف
همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش

افسون 13 07-04-2012 07:28 AM


من کیستم تا هر زمان پیش نظر بینم تو را
گاهی گذر کن سوی من ، تا در گذر بینم تو را
افتاده بر خاک درت ، خوش آنکه آیی بر سرم
تو زیر پا بینی و من بالای سر بینم تو را

10691 07-04-2012 01:49 PM

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران مارا بس
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

افسون 13 07-04-2012 02:13 PM

خون شد دل پاره پارهٔ ما
مُردیم و نکرد چارهٔ ما
دادیم به کفر زلفش ایمان
شاید که شود کفارهٔ ما
بندیم ز شکوه لب و لیکن
خون میچکد از نظارهٔ ما
با اینهمه غم ، نمیشود آب
آه از دل سنگ خارهٔ ما

yad 07-04-2012 04:53 PM

سنگ وگل را کنداز یمن نظر لعل وعقیق
هرکه قدر نفس باد یمانی داند

ای که از دفترعقل آیت عشق آموزی
ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست

افسون 13 07-04-2012 07:17 PM


زبان ز نکته فرو ماند و راز من باقی است
بضاعت سخن آخر شد و سخن باقی است
گمان مبر که تو چون بگذری جهان بگذشت
هزار شمع بکشتند و انجمن باقی است

yad 07-05-2012 04:36 PM

یارب این شمع شب افروز زکاشانه ی کیست؟
جانِ ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست؟

حالیا خانه برانداز دل ودین من است
تا درآغوش که می خسبدو در خانه ی کیست؟


ساقي 07-05-2012 05:05 PM


نی قصه‌ی آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت


...

10691 07-05-2012 06:22 PM

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد

افسون 13 07-05-2012 08:01 PM


حریف وحشت دل دیدهٔ حیران نمی‌گردد
گهر مشکل فراهم آورد اجزای دریا را
سخن تا در جهان باقی ‌ست از معدومی آزادم
زبان ‌گفتگوها بال پروازست عنقا را

10691 07-06-2012 06:01 PM

اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش

افسون 13 07-08-2012 04:25 AM


در دل تویی و راز تو غیر از تو و رازت
کس راه درین پرده اسرار ندارد
دامن مکش از من ، که رفیق ِ گل نازک
خارست و گل از صحبت او عار ندارد

لاوین 07-08-2012 10:55 AM

دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام

نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام

شاید چویوسفم بنوازد عزیز مصر

پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام

10691 07-09-2012 02:38 PM

هم زخم تو به،چو می خورم زخم
هم بار تو به،چو می کشم بار
ما یوسف خود نمی فروشیم
تو سیم سیاه خود نگه دار

افسون 13 07-10-2012 09:16 PM


طبیبا ، تا به کی بر زخم پیکانش نهی مرهم؟
برو، مگذار دیگر مرهم و بگذار پیکان را

haftcheshme 07-11-2012 12:02 AM

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

افسون 13 07-11-2012 12:49 AM

نهادی بر دلم فراق و سوختی جان را
به داغ و درد دوری چند سوزی دردمندان را؟
منه زین بیشتر چون لاله داغی بر دل خونین
که از دست تو آخر چاک خواهم زد گریبان را

haftcheshme 07-11-2012 07:08 AM

چنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم

افسون 13 07-11-2012 09:53 AM

روزی به سلام یا پیامی
آن یار نکرد یاد ما را
دانست که در غمیم بی او
از لطف نکرد شاد ما را
بر ما در لطف خود فرو بست
وز هجر دری گشاد ما را
خود مادر روزگار گویی
کز بهر فراق زاد ما را

MAHDI 07-12-2012 11:16 PM

با من وحشی، نمی دانم چه كردی، كاین زمان من
بهر دیدار تو، خواهم جمله دنیا را ببینم

افسون 13 07-13-2012 08:37 AM


نه مهربان من بدان بی لطف چشم عاشقت
هر جای دنیا که روم احساس غربت می کنم
بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شرکت میکنم


اکنون ساعت 10:32 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)