یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست |
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا کند |
دیدمش خرم وخندان قدح باده به دست
و اندران آینه صد گونه تماشا میکرد |
دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و کلیدش بدلستانی داد |
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت |
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است |
ترسم این قوم که بر دردکشان می خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
ای آفتاب آینه دار جمال تو
مشک سیاه مجمره گردان خال تو |
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده آن به |
همین که ساغر زرین خور نهان گردید
هلال عید به دور قدح اشارت کرد |
اکنون ساعت 11:10 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)