ور به بتخانه پرتو اندازد بتکده رونق حرم گیرد گر دو دست از دو دیده بر گیرم همه آفاق درد و غم گیرد ق |
قراری بسته ام با می فروشان
که روز غم بجز ساغر نگیرم "ز" |
زچشم لعل رمّانی چومی خندند می بارند
زرویم رازپنهانی چو می بینند می خوانند م |
مسلم اول شه مردان علی عشق را سرمایه ی ایمان علی ن |
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی س |
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست ش |
شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم ب |
بنال بلبل گر با منت سر یاریست
که ما دو عاشقیم و کار ما زاریست هــ |
هر شبی گویم که فردا ترک این سودا کنم
باز چون فردا شود امروز را فردا کنم و |
ور خرامان سرو گلنارش کند میل چمن
سرو را از پا در اندازد دل گل بشکند ج |
جذاب ترین مرحله. ای عشق همین است
از من تو همان چیز بخواهی که ندارم د |
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می میخواران از نرگس مستش مست ک |
کسی را دل مگر از سنگ باشد
که بگذارد کسی دلتنگ باشد ل |
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز دیدن او دادن جان کار من است آ |
آدمیزاد اگر بی ادب است آدم نیست
فرق در بین بنی آدم و حیوان ادب است ب |
جز آستان توام درجهان پناهی نیست
سرمرا به جز این در حواله گاهی نیست ح |
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت ز |
ز رقیب دیو سیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقبرمددی دهد خدا را پ |
پرتو عمر چراغی ست که در بزم وجود
به نسیم مژه بر هم زدنی خاموش است ت |
تو انجمنی یک زبان و یک دل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش :d ط |
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست غ |
الان اومدم توی این تاپیک سردم شد !!
مثل اینکه از هیچ کدوم از بچه ها اینجا خبری نیست متروکه شده... |
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو درین باشد پ |
حسین آقا سرد نشین من هستم بچه ها هم میان
پیرانه سرم عشق جوانی بسر افتاد وان راز که در دلم به نهفتم به در افتاد ش |
مرسی آناهیتا جان . معمولا شعرها بوی بهار میدن ولی داشت میشد زمستون...
|
شبي مجنون به ليلي گفت کاي محبوب بي همتا
تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد ط |
طهارت ارنه به خون کند عاشق
بقول مفتی عشقش درست نیست نماز ر |
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است ز |
ز جستجوی تو ننشینم ار چه هر نفسم
میان خون دل و آب دیده بنشانی د |
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد س |
سر من مست جمالت، دل من رام خیالت
گهر دیده نثار کف دریای تو دارد ن |
نبايد بستن اندر چيز و کس دل
که دل برداشتن کاريست مشکل ژ |
خوب فک کنم یه چند تا هیزم باید جمع کنم و توی این تاپیک روشن کنم
آخه دیگه واقعا هواش سرده سرد شده........ |
ژاله ای دیدم به کنعان در خرامان وطن
دور تا دورش بگشه چو کوهی در زمن ق |
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که ازین حاصل اوقات بریم غ |
غافل از مور مشو گر چه سلیمان باشی
که ز هر ذره به درگاه خدا راه بود گ |
کی شود این روان من ساکن
این چنین ساکن روان که منم ف |
فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند
دیروز با خاطراتش مرا فریب داد ن |
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است خ |
خداوندا به فریاد دلم رس کس بی کس توئی من مانده بی کس ر |
اکنون ساعت 03:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)