پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

مستور 11-05-2012 06:46 PM

شهنشهی کــه نــوازد ز مهـــر آهــو را
کجا ز درگه لطفش کسی شود مایوس


افسون 13 11-06-2012 07:29 AM

نافهٔ آهو غلام زلف عنبر بوی تست
عنبر سارا رهین خط سبز از رنگ تست
تا نهفته مشک باشد مر ترا در زیر سیم
دستهای عاشقان یکباره زیر سنگ تست

mary.f 11-06-2012 08:03 AM

غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند

افسون 13 11-06-2012 08:22 AM

شراب عشق روی خرمت کرد
بسان نرگس تو مست ما را
اگر روزی کف پایت ببوسم
بود بر هر دو عالم دست ما را

مستور 11-06-2012 08:48 AM

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
ار غوان جام حقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد


افسون 13 11-06-2012 09:21 AM

در باغ چو شد باد صبا دایهٔ گل
بربست مشاطه ‌وار پیرایهٔ گل
از سایه به خورشید اگرت هست امان
خورشید رخی طلب کن و سایهٔ گل

مستور 11-06-2012 04:19 PM

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد


mary.f 11-07-2012 08:01 AM

تمنای من از عمر و جوانی
وصال توست و آنگه زندگانی

افسون 13 11-07-2012 08:09 AM

بیته گلشن چو زندان به چشمم
گلستان آذرستان به چشمم
بیته آرام و عمر و زندگانی
همه خواب پریشان به چشمم

mary.f 11-07-2012 08:21 AM

تو عمر خواه و صبوری که چره شعبده باز
هزار بازی از این طرفه تر برانگیزد

افسون 13 11-07-2012 08:26 AM

غم عشقت بیابان پرورم کرد
فراقت مرغ بی‌بال و پرم کرد
بمو واجی صبوری کن صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد

mary.f 11-07-2012 08:49 AM

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

افسون 13 11-07-2012 09:17 AM

ته دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست
به جان دلبرم کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست

مستور 11-07-2012 02:08 PM

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد


افسون 13 11-08-2012 08:49 AM

عارف که ز سِرِّ معرفت آگاهست
بیخود ز خودست و با خدا همراهست
نفی خود و اثبات وجود حق کن
این معنی لا اله الا اللهست

مستور 11-08-2012 09:04 AM

سر خدای که عارف سالک به کس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید


افسون 13 11-09-2012 07:16 AM

گوشم چو حدیث درد چشم تو شنید
فی‌الحال دلم خون شد و از دیده چکید
چشم تو نکو شود به من چون نگری
تا کور شود هر آنکه نتواند دید

مستور 11-09-2012 07:38 AM

از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است در این فاصله قربان شما


افسون 13 11-09-2012 09:32 AM

این کوزه که آبخوارهٔ مزدوریست
از دیدهٔ شاهیست و دل دستوریست
هر کاسهٔ می که بر کف مخموریست
از عارض مستی و لب مستوریست

مستور 11-09-2012 08:04 PM

در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

افسون 13 11-10-2012 07:58 AM

بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی
سرمست بُدَم که کردم این عیاشی
با من به زبان حال می‌گفت سبو
من چون تو بُدَم تو نیز چون من باشی

مستور 11-10-2012 09:25 AM

اوصاف علی به گفتگو ممکن نیست
گنجایش بحر در سبو ممکن نیست


افسون 13 11-11-2012 08:59 AM

سرنگون غواص خود پیش آیدت
تو ز فقر بحر در هامون میا
گر پدید آیی دو عالم گم شود
بیش از این ای لولو مکنون میا

leila_24 11-11-2012 09:10 AM

چنان دریای بی‌پایان شود بی‌آب چون هامون



شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را

کشد درقعر ناگاهان به دست قهر چون قارون


چو این تبدیل‌ها آمد نه هامون ماند و نه دریا


افسون 13 11-12-2012 08:08 AM

گر ز رخسار تو یک لمعه به دریا افتد
آب آتش شود و شعله به صحرا افتد
بس که از قد تو نالیم به آواز بلند
هر نفس غلغله در عالم بالا افتد

leila_24 11-12-2012 08:33 AM

رفت قد و قامتش از ياد موذّن به نماز چون به مسجد صفت آن قد وقامت كرد مقصّۀ روز قيامت همگي آمد راست وصفي از قد بلندت چو روايت كردم

مستور 11-15-2012 12:15 AM

حاجی سوی مسجد شد من جانب خمار
او یار طلب کرده و من جلوه گه یار


افسون 13 11-15-2012 07:56 AM

سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا
آن نشد عاقبت و من شدم از یار جدا
از من امروز جدا می‌شود آن یار عزیز
همچو جانی که شود از تن بیمار جدا

مستور 11-15-2012 10:28 AM

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت


افسون 13 11-16-2012 07:39 AM

ای گل باغ لطافت، ز خزان ایمن باش
که هنوز اول نوروز جمالست تو را

مستور 11-16-2012 07:42 AM

گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد


افسون 13 11-17-2012 09:12 AM

باد آمد و گل بر سر میخواران ریخت
یار آمد و می در قدح یاران ریخت
آن عنبر تر رونق عطاران بُرد
و آن نرگس مست خون هشیاران ریخت

mary.f 11-17-2012 09:50 AM

قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

افسون 13 11-17-2012 12:27 PM

مشو چندین بلند از خاک قصر خود تماشا کن
که قیصر رفت بر باد فنا بر قصر و ایوانش

مستور 11-19-2012 12:21 AM

آن قصر کـه جمشید در او جام گرفت
آهـــو بچــه کـرد و روبــه آرام گــرفت
بهرام که گور می گرفنی همه عمــر
دیــدی که چگونه گــور بهــرام گرفت


افسون 13 11-19-2012 03:27 PM

بیته گلشن چو زندان به چشمم
گلستان آذرستان به چشمم
بیته آرام و عمر و زندگانی
همه خواب پریشان به چشمم

مستور 11-19-2012 05:09 PM

به چه کار آیدت ز گل طبقی
از گلستان مــن ببــر ورقــی


افسون 13 11-20-2012 08:35 AM

ای عشق خندان همچو گل وی خوش نظر چون عقل کل
خورشید را درکش به جل ای شهسوار هل اتی
امروز ما مهمان تو مست رخ خندان تو
چون نام رویت می‌برم دل می‌رود والله ز جا

mary.f 11-20-2012 09:17 AM

من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صدبار تو را گفتم کم زن دو سه پیمانه

افسون 13 11-20-2012 09:44 AM

کارم همه با جام می و شاهد و شمع است
ترک دل و دین بهر چنین کار گرفتم
شمعم رخ یار است و شرابم لب دلدار
پیمانه همان لب که به هنجار گرفتم


اکنون ساعت 04:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)