![]() |
جانشینان خشیارشااردشیر اول یا اردشیر درازدست، خشیارشا دوم و داریوش دوم، اردشیر دوم و شورش کوروش کهتر، داستان بازگشت ده هزار مزدور یونانی از ایران به یونان به نوشته گزینوفون، شخصیت اردشیر اول به گواهی مورخان یونانی
روابط دولت ایران با کشورهای تابعه در دوران اردشیر درازدست ـ روابط دولت ایران با یونانیان در زمان ارردشیر درازدست ـ خشیارشا دوم و داریوش دوم |
آخرین شکوه تاریخی شاهنشاهی هخامنشی اردشیر سوم و سرکوب شورش فینیقیه و مصر، وابستگی یونان اروپایی به ایران در زمان اردشیر سوم کودتای خونین اقتدارگرایان هخامنشی، روی کار آمدن داریوش سوم، آغاز فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی |
داستانهای کتیسیاس دروغین در باره تاریخ ایران
رفتن به ایران، دیدن ایران و مردم ایران، و آشنایی با فرهنگ و تمدنِ ایرانی، در آن روزگار برای نخبگانِ جهان از جمله نخبگانِ یونان افتخارآفرین بوده است. کسیکه ایران را میدیده با تمدن و فرهنگ عظیمی آشنا میشده و افتخار میکرده که جهان را دیده است. و هرکدام از بزرگان جهان که ایران و پایتختِ غربیِ ایران شوش را ندیده بود چنان بود که جهان را ندیده است. لذا بسیاری از یونانیانی که ایران را ندیده بودند ولی مدتی از یونان دور افتاده بودند نیز در بازگشت بهوطنشان ادعا میکردند که بهایران رفته و در فلانجا خدمت میکردهاند؛ و ضمن این ادعا داستانهائی که میگفتند دیدهها و شنیدههایشان است را برای دیگران بازمیگفتند و از اینراه کسب نام و نان میکردند. ایرانشناسان غربی نمیخواهند که دروغین بودن این کتیسیاس و شیاد بودنِ او را بپذیرند، و درعینِ حالی که بر دروغپرداز بودنِ او اتفاق نظر دارند، او را همان کتیسیاس میدانند که در زمان سلطنت داریوش دوم و اوائلِ سلطنت اردشیر دوم برای مدت ۱۷ سال در شوش خدمت کرده بوده است. و نمیخواهند توجه داشته باشند که داستانهائی که او ادعا کرده بهچشم دیده است یک دوران هفتاد ساله را دربر میگیرد. او از آخرین روزهای سلطنت اردشیر دوم و اوایل سلطنت اردشیر سوم نیز سخن گفته است، و انگار که بیش از هفتاد سال در درون دربار ایران بوده و از همۀ رخدادهای نهانی دربار در این سالها اطلاع داشته است. تاریخنگارن غربی در زمان بهجای آنکه در ادعای کتیسیاس بودنِ این مرد شک کنند، میگویند که کتیسیاس اطلاعات بسیاری دربارۀ ایران داشته ولی نمیخواسته که حقایق را بنویسد بلکه بهخاطر ضدیتی که با هرودوت داشته این جعلیات را درست کرده و پراکنده تا هرودوت را از اعتبار بیندازد. |
افسانه فوریم (داستان استر و مردخای) در تورات یهودیان
در زمان اَحشَویروش، همان اَحشَویروش که از هند تا حبش بر صد و بیست و هفت ولایت سلطنت میکرد، در آن ایام در حینی که اَحشَویروش پادشاه برکرسی سلطنت خویش در دارالسلطنۀ شوش نشسته بود، در سال سوم از سلطنتش ضیافتی برای جمیع سروران و خادمان خود برپا نمود و بزرگان پارس و ماد از امرا و سرورانِ ولایتها بهحضور او بودند. پس مدت مدید صد و هشتاد روز توانگری جلال سلطنت خویش و مجد و عظمت خود را جلوه میداد. پس از انقضای آن روزها پادشاه برای همۀ کسانیکه در دارالسلطنۀ شوش از کهتر و مهتر یافت شدند مهمانی هفتروزه در ساختمان باغ قصر پادشاه برپا نمود. پردهها از کتان سفید و لاجورد با ریسمانهای سفید و ارغوان در حلههای نقره بر ستونهای مرمرِ سفید آویخته و تختهای طلا و نقره بر سنگفرشی از سنگ سماق و مرمر سفید و مرمر سیاه بود. و آشامیدن از ظرفهای طلا بود و ظرفها را اشکال مختلف بود و شرابهای ملوکانه برحسب کرم پادشاه فراوان بود. و آشامیدن برحسب قانون بود که کسی برکسی تکلف نمینمود، زیرا پادشاه دربارۀ همۀ بزرگان خانهاش چنین فرموده بود که هرکس موافق میل خود رفتار نماید. شهبانو وَشتی نیز ضیافتی برای زنان خانۀ شاهیِ اَحشَویروش پادشاه برپا کرد |
اکنون ساعت 09:18 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)