![]() |
مرسی ساقی جان , از این دوشعر آخری که گذاشتی...
اما این دو شعر با تمام زیبایی از موضوع خارج هستند:) |
آريا جان يعني پرت و پلا گفتم ديگه :d
يکي بياد پاکشون کنه ، من نه....:) |
نقل قول:
اما اون شعری که از مثنوی معنوی گذاشتید, از زبان معشوق بود و دقیقا درست بود..اما این دو شعر آخر از زبان عاشق بود..نه لازم نیست پاک بشه:) |
من آن ماهم که اندر لامکانم مجو بیرون مرا در عین جانم تو را هر کس به سوی خویش خواند تو را من جز به سوی تو نخوانم مرا هم تو به هر رنگی که خوانی اگر رنگین اگر ننگین ندانم گهی گویی خلاف و بیوفایی بلی تا تو چنینی من چنانم به پیش کور هیچم من چنانم به پیش گوش کر من بیزبانم گلابه چند ریزی بر سر چشم فروشو چشم از گل مَن عیانم لباس و لقمهات گلهای رنگین تو گل خواری نشایی میهمانم گل است این گل در او لطفی است بنگر چو لطف عاریت را واستانم من آب آب و باغ باغم ای جان هزاران ارغوان را ارغوانم سخن کشتی و معنی همچو دریا درآ زوتر که تا کشتی برانم |
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت گل بخندید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل ای بسا دُر که نبوک مژه ات باید سفت تا ابد بوی محبت بمشامش نرسد هر که خاک در میخانه برخساره نرفت در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا زلف سنبل بنسیم سحری می آشفت گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو گفت افسوس که آندولت بیدار بخفت سخن عشق نه آنست که آید بزبان ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت اشک حافظ خرد و صبر بدریا انداخت چکند سوز غم عشق نیارست نهفت |
نقل قول:
سپاس مهدی جان |
دل من کار تو دارد گل و گلنار تو دارد چه نکوبخت درختی که بر و بار تو دارد چه کند چرخ فلک را چه کند عالم شک را چو بر آن چرخ معانی مهش انوار تو دارد به خدا دیو ملامت برهد روز قیامت اگر او مهر تو دارد اگر اقرار تو دارد به خدا حور و فرشته به دو صد نور سرشته نبرد سر نبرد جان اگر انکار تو دارد تو کیی آنک ز خاکی تو و من سازی و گویی نه چنان ساختمت من که کس اسرار تو دارد ز بلاهای معظم نخورد غم نخورد غم دل منصور حلاجی که سر دار تو دارد چو ملک کوفت دمامه بنه ای عقل عمامه تو مپندار که آن مه غم دستار تو دارد بمر ای خواجه زمانی مگشا هیچ دکانی تو مپندار که روزی همه بازار تو دارد تو از آن روز که زادی هدف نعمت و دادی نه کلید در روزی دل طرار تو دارد بن هر بیخ و گیاهی خورد از رزق الهی همه وسواس و عقیله دل بیمار تو دارد طمع روزی جان کن سوی فردوس کشان کن که ز هر برگ و نباتش شکر انبار تو دارد نه کدوی سر هر کس می راوق تو دارد نه هر آن دست که خارد گل بی خار تو دارد چو کدو پاک بشوید ز کدو باده بروید که سر و سینه پاکان می از آثار تو دارد خمش ای بلبل جان ها که غبارست زبان ها که دل و جان سخن ها نظر یار تو دارد بنما شمس حقایق تو ز تبریز مشارق که مه و شمس و عطارد غم دیدار تو دارد |
دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد سر من مست جمالت دل من دام خیالت گهر دیده نثار کف دریای تو دارد ز تو هر هدیه که بردم به خیال تو سپردم که خیال شکرینت فر و سیمای تو دارد غلطم گر چه خیالت به خیالات نماند همه خوبی و ملاحت ز عطاهای تو دارد گل صدبرگ به پیش تو فروریخت ز خجلت که گمان برد که او هم رخ رعنای تو دارد سر خود پیش فکنده چو گنه کار تو عرعر که خطا کرد و گمان برد که بالای تو دارد جگر و جان عزیزان چو رخ زهره فروزان همه چون ماه گدازان که تمنای تو دارد دل من تابه حلوا ز بر آتش سودا اگر از شعله بسوزد نه که حلوای تو دارد هله چون دوست به دستی همه جا جای نشستی خنک آن بی خبری کو خبر از جای تو دارد اگرم در نگشایی ز ره بام درآیم که زهی جان لطیفی که تماشای تو دارد به دو صد بام برآیم به دو صد دام درآیم چه کنم آهوی جانم سر صحرای تو دارد خمش ای عاشق مجنون بمگو شعر و بخور خون که جهان ذره به ذره غم غوغای تو دارد سوی تبریز شو ای دل بر شمس الحق مفضل چو خیالش به تو آید که تقاضای تو دارد |
نه ما را در میان عهد و وفا بود؟ جفا کردی و بدعهدی نمودی بیک بار از جهان دل در تو بستم ندانستم که بر گردی بزودی هنوزت گر سر صلحست،بازآی کزان مقبول تر باشی که بودی سعدی |
سلام به آریانای عزیز و بقیه ی دوستان
ممنون به خاطر اشعاری که نوشتین مخصوصا شعرای مولانا که آریانا نوشته من این شعرو میزارم امامطمئن نیستم به موضوع می خوره یا نه هرچند که در مقابل شعرای مولانا جایی برای گفتن نداره،خلاصه اگه بی ربط بود حذفش میکنم. هوا ترست به رنگ هوای چشمانت دوباره فال گرفتم برای چشمانت اگر چه کوچک و تنگ است حجم این دنیا قبول کن که بریزم به پای چشمانت بگو چه وقت دلم را ز یاد خواهی برد؟ که خوانده ام از جای جای چشمانت دلم مسافر تنهای شهر شب بوهاست که مانده در عطش کوچه های چشمانت تمام آیینه ها نذر یاس لبخندت جنون آبی دریا فدای چشمانت تو هیچ وقت پس از صبر من نمی آیی انتظار چه خالیست جای چشمانت |
اکنون ساعت 07:47 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)