![]() |
مانده از شب های دورادور
بر مسير خامش جنگل سنگچينی از اجاقی خرد اندرو خاکستر سردی همچنان کاندر غبار اندوده ی انديشه های من ملال انگيز طرح تصويری در آن هرچيز داستانی حاصلش دردی روز شيرينم که با من آشتی بودش نقش ناهمرنگ گرديده سرد گشته, سنگ گرديده با دم پاييز عمر من کنايت از بهار روی زردی همچنانکه مانده از شب های دورادور بر مسير خامش جنگل سنگچينی از اجاقی خرد اندرو خاکستر سردی |
شب است
شب است شبی بس تیرگی دمساز با آن به روی شاخ انجیر کهن « وگ دار» می خواند ، به هر دم خبر می آورد طوفان و باران را و من اندیشناکم شب است جهان با آن ، چنان چون مرده ای در گور و من اندیشناکم باز : - اگر باران کند سرریز از هر جای؟ - اگر چون زورقی در آب اندازد جهان را؟... در این تاریکی آور شب چه اندیشه ولیکن ، که چه خواهد بود با ما صبح؟ چو صبح از کوه سر بر کرد ، می پوشد ازین طوفان رخ آیا صبح؟ |
گل زودرس |
اکنون ساعت 02:19 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)