پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

دانه کولانه 11-08-2007 08:37 AM

این شعر و من خیلی دوس دارم چون خیلی قشنگه
سعدی واقعا سخن پرداز بزرگیه ببینین اینطوری نیست ؟

ترا میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم
ز سامانم نمیپرسی نمی دانم چه سر داری
به درمانم نمیکوشی نمیدانی مگر دردم ؟

Hamed 11-08-2007 08:48 AM

عالی بود ...

مرا به کشتی باده در افکن ای ساقی
که گفته اند نکویی کن و در آب انداز

SonBol 11-08-2007 09:24 PM

زلف دلبر دام راه و غمزه اش تیر بلاست
یاد دار ای دل که چندینت نصیحت میکنم

Hamed 11-09-2007 05:01 AM

می نماید عکس می در رنگ روی مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب

VAHID 11-09-2007 07:15 PM

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود

amin354 11-10-2007 10:58 PM

دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم***در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی؟
بی وفا نگار من می کند به کار من***خنده های زیر لب عشوه های پنهانی

Hamed 11-11-2007 08:33 AM

یار دلدار من ار قلب بدین سان می شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش

SonBol 11-11-2007 08:48 AM

شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان برهند

amin354 11-11-2007 04:11 PM

در کارگه کوزه گری رفتم دوش***دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگه یکی کوزه بر اورد خروش***کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش؟

Hamed 11-11-2007 08:43 PM

شکر فروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را

دانه کولانه 11-11-2007 09:11 PM

اگر ایران بجز ویران سرا نیست

من این ویران سرا را دوست دارم

*
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است

من این افسانه ها را دوست دارم

SonBol 11-12-2007 08:35 AM

من چه گویم که قدم نوش و لب ساقی بوس
بشنو از من که نگوید دگری بهتر ازین

Hamed 11-12-2007 02:56 PM

نکته دانی بذله گو چون حافظ شیرین سخن
بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام

دانه کولانه 11-15-2007 08:45 AM

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم چرخد

VAHID 11-15-2007 01:22 PM

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

SonBol 11-15-2007 01:28 PM

درون خلوت کر و بیان عالم قدس
سریر کلک تو باشد سماع روحانی

VAHID 11-15-2007 01:50 PM

يک روز به شيدايي در زلف تو آويزم
بنياد چو فرو ريزم با خاک در آميزم

SonBol 11-15-2007 02:55 PM

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم

Hamed 11-17-2007 05:01 AM

ماه خورشید نمایش ز پس پرده زلف
آفتابیست که در پیش سحابی دارد

SonBol 11-18-2007 01:23 PM

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد و ز غم ما هیچ غم نداشت

دانه کولانه 11-18-2007 04:35 PM

تو را من چشم در راهم
شبا هنگام
که می گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم


تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا، كه دلت با دگران است


( ت بده )

NeGin 11-20-2007 01:46 PM


تا به کجا می برد این دل مرا ,سوی فنا می برد این دل مرا
بین که چه سان جانب دشت جنون ,بی سر و پا می برد این دل مرا
از حرم خاصه ی اسرارخویش, تا به صبا می برد این دل مرا
مطرب چنگی به مقامات وصل ,کرده ندا می برد این دل مرا
در طلب حضرت سلطان عشق, تحت لوا می برد این دل مرا
فاش و عیان گفت سخن بیقرار, سوی فنا می برد این دل مرا

Hamed 11-20-2007 07:07 PM

از دیده خون دل همه بر روی ما رود
بر روی ما ز دیده چه گویم چه ها رود

دانه کولانه 11-20-2007 11:40 PM

دلی دارم در آتش خانه کرده

میان شعله ها کاشانه کرده

دلی دارم که از شوق وصالت

وجودم را زغم ویرانه کرده

amin354 11-20-2007 11:53 PM

آقا سلام این شعری که من می نویسم تک بیت هستش ولی آخرشه به علی البته باید تافلتو در زبان کردی با نمره خوب گرفته باشی تا اصن بتونی بخونیش به علی این یک بیت از یک ترانه فولکلور کردی هستش که نسل اندر نسل و سینه به سینه از میلیون ها سال پیش از اجدادمون به ما رسیده پس در حفظ و پاکیزگی آن بکوشید حالا خود شعر:
هاوار میم گرجی***سخمه ی نارنجی

Hamed 11-21-2007 11:44 AM

یاد باد آن که صبوحی زده بر مجلس انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود

SonBol 11-21-2007 02:58 PM

دل به رغبت می سپارد جان بچشم مست یار
گر چه هشیاران ندادند اختیار خود مگس

Hamed 11-22-2007 05:34 AM

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند

دانه کولانه 11-22-2007 11:55 AM

تو چقدر "د" میدی حامد خان این همه "د" از کجا بیارم برای تو :D


دهانت را می بويند
مبادا كه گفته باشی دوستت می‌دارم
.
دلت را می بويند

روزگار غريبی است، نازنين

.
و عشق را

كنار تيرك راهبند


تازيانه می‌زنند
.
عشق را در پستوی خانه نهان بايد كرد (شاملو)

NeGin 11-22-2007 02:07 PM

دردی است غیر مردن ان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دواکن؟
در خواب دوش پیری درکوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن

دانه کولانه 11-22-2007 03:23 PM

نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری
تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی
دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی

NeGin 11-22-2007 03:33 PM

یک شب دلی به مسلخ خونم کشیدورفت
دیوانه ای به دام جنونم کشیدو رفت
پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشیدو رفت

SonBol 11-22-2007 04:06 PM

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

دانه کولانه 11-22-2007 04:34 PM

تکراری نبود ؟ D: ؟

هيچ صبح دم نشد فلک چون شفق ز خون دل مرا لاله گون نکرد....
آفتاب عمر من فروغ رفت و ماهم از افق چرا سر برون نکرد

NeGin 11-22-2007 08:26 PM

دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ايوان مي روم و انگشتانم را
بر پوست كشيده شب مي كشم
چراغهاي رابطه تاريكند
چراغهاي رابطه تاريكند
كسي مرا به آفتاب
معرفي نخواهد كرد
كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردني است

amin354 11-23-2007 12:59 PM

تو بزرگي مث اون لحظه که بارون ميزنه***تو همون خوني که هر لحظه تو رگ هاي منه
تو مث خواب گل سرخي لطيفي مث آب***من همونم که اگه بي تو باشه جون مي کنه
تو مث وسوسه ي شکار يک شاپرکي***تو مث شوق رها کردن يه بادبادکي
تو هميشه مث يه قصه پر از حادثه اي***تو مث شادي خواب کردن يک عروسکي
تو قشنگي مث شکلايي که ابرا ميسازن***گلاي اطلسي از ديدن تو رنگ مي بازن
اگه مرداي تو قصه بدونن که اين جايي***براي بردن تو با اسب بالدار مي تازت

این همه ت کافی نیست؟
نبینم تا یه مدت کسی با ت شعر بزنه این جا ها آ ایناها بشدان گفتم به علی حواسدان باشا

دانه کولانه 11-23-2007 03:49 PM

تفنگ دسته نقرم رو فروختم
برا یارم قبای ترمه دوختم
فرستادم برایش پس فرستاد
تفنگ دسته نقرم
داد و بیداد
.....
ادامه داره دوس داشتید خودتون دنبالش باشید
شهرام ناظری و کوروش یغمایی هم خوندنش

NeGin 11-23-2007 03:53 PM

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم

دانه کولانه 11-24-2007 02:33 PM

ما ز ياران چشم ياری داشتيم
خود غلط بود آنچه می پنداشتيم
تا درخت دوستي کی بر دهد
حاليا رفتيم و تخمی کاشتيم

NeGin 11-24-2007 07:44 PM

شعرازحمیدمصدق به شادروان مهدی اخوان ثالث:

مرا سنگ صبوری نيست
گلی جان با توام
سنگ صبورم باش!
شبم را روشنائی بخش
گلی ، دريای نورم باش !

***


اکنون ساعت 12:50 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)