پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   متن ترانه های لحظات دلتنگی ما (http://p30city.net/showthread.php?t=1173)

haj_amir 11-22-2008 11:39 PM

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه
کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود

از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان
باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود

از کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست
سرها بر آستانه او خاک در شود

حافظ چو نافه سر زلفش به دست توست
دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود


محسن نامجو

امیر عباس انصاری 12-25-2008 08:01 PM

متن ترانه های لحظات دلتنگی ما
 
http://i17.tinypic.com/29bdb13.jpg
کامران و هومن و ابی
ترانه: مگه فرشته هم بده؟
ترانه سرا: مریم حیدرزاده


میگن دستای پاک تو
مهمون دستای دیگه است
میگن نگات پیش منه
اما دلت جای دیگه ست

میگن دروغ بوده که تو
تا آخرش مال منی
چشمای رنگ عسلت
دنبال چشمای دیگه ست

آخه مگه فرشته هم
رسم شکستن بلده؟؟
آدم میتونه بد باشه
مگه فرشته هم بده؟؟

آخه مگه فرشته هم
رسم شکستن بلده؟؟
آدم میتونه بد باشه
مگه فرشته هم بده؟؟

آخه مگه فرشته هم
رسم شکستن بلده؟؟
آدم میتونه بد باشه
مگه فرشته هم بده؟؟

با شب و مهتاب شنیدم
این روزا خلوت می کنی
میگن تو خواب و رویاهات
خورشید و دعوت می کنی

چرا دستای عاشقت
رنگ تابستون نمیشه؟؟
وقتی که نیستم اون چشمات
خونه بارون نمیشه؟؟

میون راهت نکنه
قلبتو دادی به کسی
اون کیه که به جای من
شبا براش دلواپسی؟؟

تو اهل آسمونایی
اون آسمونای بلند
فرشته آرزوهام
به گریه های من نخند

آخه مگه فرشته هم
رسم شکستن بلده؟؟
آدم میتونه بد باشه
مگه فرشته هم بده؟؟


آخه مگه فرشته هم
رسم شکستن بلده؟؟
آدم میتونه بد باشه
مگه فرشته هم بده؟؟


میگن دستای پاک تو
مهمون دستای دیگه است
میگن نگات پیش منه
اما دلت جای دیگه ست

میگن دروغ بوده که تو
تا آخرش مال منی
چشمای رنگ عسلت
دنبال چشمای دیگه ست

آخه مگه فرشته هم
رسم شکستن بلده؟؟
آدم میتونه بد باشه
مگه فرشته هم بده؟؟

میون راهت نکنه
قلبتو دادی به کسی
اون کیه که به جای من
شبا براش دلواپسی؟؟

تو اهل آسمونایی
اون آسمونای بلند
فرشته آرزوهام
به گریه های من نخند

آخه مگه فرشته هم
رسم شکستن بلده؟؟
آدم میتونه بد باشه
مگه فرشته هم بده؟؟


امیر عباس انصاری 12-25-2008 08:04 PM

متن ترانه های لحظات دلتنگی ما
 

http://yazahra11.persiangig.ir/natur...0va%20sham.jpg

شادمهر عقیلی
ترانه :تقدیر
ترانه سرا: مونا برزوئی

باید تو رو پیدا کنم
شاید هنوز هم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی
تقدیر بی تاثیر نیست

با اینکه بی تاب منی
بازهم منو خط میزنی
باید تو رو پیدا کنم
تو با خودت هم دشمنی

کی با یه جمله مثل من؟
میتونه آرومت کنه
اون لحظه های آخر از
رفتن پشیمونت کنه؟

دلگیرم از این شهر سرد
این کوچه های بی عبور
وقتی به من فکر می کنی
حس می کنم از راه دور

آخر یه شب این گریه ها
سوی چشامو میبره
عطرت داره از پیرهنی
که جا گذاشتی میپره

باید تو رو پیدا کنم
هر روز تنهاتر نشی
راضی به با من بودنت
حتی از این کمتر نشی

پیدات کنم حتی اگه
پروازمو پرپر کنی
محکم بگیرم دستتو
احساسمو باور کنی

پیدات کنم حتی اگه
پروازمو پرپر کنی
محکم بگیرم دستتو
احساسمو باور کنی


باید تو رو پیدا کنم
شاید هنوز هم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی
تقدیر بی تاثیر نیست

باید تو رو پیدا کنم
هر روز تنهاتر نشی
راضی به با من بودنت
حتی از این کمتر نشی

باید تو رو پیدا کنم
شاید هنوز هم دیر نیست
تو ساده دل کندی ولی
تقدیر بی تاثیر نیست



بابا علی 01-25-2009 10:43 PM

خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن
ز غمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا بعهد خود وفا کن

خدایا بی پناهم
ز تو جز تو نخواهم
اگر عشقت گناه است
ببین غرق گناهم
دو دست دعا برآورده ام بسوی آسمانها
که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشانها

چونیلوفر عاشقانه چنان میپیچم بپای تو
که سر تا پا بشکفد گل ز هر بندم در هوای تو
بدست یاری اگر که نگیری تو دست دلم را دگر که بگیرد
به آه و زاری اگر نپذیری شکسته دلم را دگر که پذیرد

خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن
ز غمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا بعهد خود وفا کن

خدایا بی پناهم
ز تو جز تو نخواهم
اگر عشقت گناه است
ببین غرق گناهم
دو دست دعا برآورده ام بسوی آسمانها
که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشانها



امیر عباس انصاری 04-13-2009 03:57 PM

متن ترانه های لحظات دلتنگی ما
 
http://aminiasl.googlepages.com/Hala-Chera.jpg


متن ترانه بیخیال دنیا

خواننده :حمید عسکری



http://weblog.nihash.com/wp-content/.../08/bivafa.jpg


اگه برات مهم نبودم
عاشق تو مگه نبودم
عاشق اون دوتا چشمای
پر فريب تو نبودم

اگه وقتي خواستی بمونم
به پای تو مگه نموندم
نگو برای تو كم بودم
نگو لايق تو نبودم

تا به خودم اومدم
تو منو بازی داده بودی
خواستم خودم بشم نشد
خواستم پاشم رفته بودی

گفتم شايد دلت اسير
يك دل ديگه شده
گفتم بهتر بذار ببینه
كه دلم تيكه شده

برو خوش باش ما هم رفتيم
فكر منو ديگه نكن
فقط اگه برگشتی و من نبودم
گله نكن

بي خيال همه شدم
بي خيال تو و دنيا
يادت باشه که دلمو
له كردی تو به زیر پا


اگه برات مهم نبودم
عاشق تو مگه نبودم
عاشق اون دوتا چشمای
پر فريب تو نبودم

اگه وقتي خواستی بمونم
به پای تو مگه نموندم
نگو برای تو كم بودم
نگو لايق تو نبودم

تا به خودم اومدم
تو منو بازی داده بودی
خواستم خودم بشم نشد
خواستم پاشم رفته بودی

گفتم شايد دلت اسير
يك دل ديگه شده
گفتم بهتر بذار ببینه
كه دلم تيكه شده

برو خوش باش ما هم رفتيم
فكر منو ديگه نكن
فقط اگه برگشتی و من نبودم
گله نكن

بي خيال همه شدم
بي خيال تو و دنيا
يادت باشه که دلمو
له كردی تو ای بی وفا

http://tbn1.google.com/images?q=tbn:...com/xnw11u.jpg

SonBol 04-21-2009 07:58 AM

رو مي‌كنم به آينه رو به خودم داد مي‌زنم
ببين چقدر حقيـــر شده اوج بلند بودنم
رو مي‌كنم به آينه من جاي آينه مي‌شكنم
رو به خودم داد مي‌زنم اين آينه‌ست يا كه منم

من و ما كم شده‌ايم خسته از هم شده‌ايم
بنده خاك، خاك ناپاك خالي از معناي آدم شده‌ايم
رو مي‌كنم به آينه رو به خودم داد مي‌زنم
ببين چقدر حقيـــر شده اوج بلند بودنم

دنيا همون بوده و هست حقارت ما و منه
وگرنه پيش كائنات زمين مثل يه ارزنه
زمين بزرگ و باز نيست دنياي رمز و راز نيست
به هر طرف رو مي‌كنم راه رهايي باز نيست

دنيا كوچيكتر از اونه كه ما تصور مي‌كنيم
فقط با يك عكس بزرگ چشمهامون رو پر مي‌كنيم
به روز ما چي اومده من و تو خيلي كم شديم
پاييز چقدر سنگيني داشت كه مثل ساقه خم شديم

ساقي 06-01-2009 10:20 PM

کي مي پرسد اندوه تو از چيست؟

سبب ساز سکوت مبهمت کيست؟

برايش صادقانه مينويسم:

براي آنکه بايد باشد و نيست

ساقي 07-13-2009 09:04 PM

باز ای الههء ناز با دل من بساز
کین غم جان گداز برود زبرم
گر دل من نیاسود از گناه تو بود
بیا تا ز سر گنهت گذرم
باز می کنم دست یاری به سویت دراز
بیا تا غم خود را با راز و نیاز
ز خاطر ببرم
گر نکند تیر خشمت دلم را هدف
به خدا همچو مرغ پر شور و شعف
به سویت بپرم
آنکه او به غمت دل بندد چو من کیست ؟
ناز تو بیش از این بهر چیست؟
تو الههء نازی بر بزمم بنشین من تو را وفا دارم بیا که جز این
نباشد هنرم
این همه بی وفایی ندارد ثمر به خدا اگر از من نگیری خبر
نیابی اثرم




...
شعر:کریم فکور
خواننده: بنان


ساقي 07-13-2009 09:06 PM

جان مریم چشماتو واکن، منو نگاه کن
در اومد خورشید، شد هوا سپید
وقت اون رسید که بریم به صحرا آی نازنین مریم، آی نازنین مریم
جان مریم سری بالا کن، منو صدا کن
بشیم رونه، بریم از خونه
شونه یه شونه، به یاد اون روزها آی نازنین مریم، آی نازنین مریم
باز دوباره صبح شد، من هنوز بیدارم
کاش می خوابیدم، تو رو خواب می دیدم
خوشه غم توی دلم زده جوونه، دونه به دونه
دل نمی دونه چه کنه با این غم آی نازنین مریم، آی نازنین مریم
بیا رسید وقت درو مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم درو کنیم گندمارو
بیا رسید وقت درو مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم بیابیا نازنین مریم، آی نازنین مریم



شعر: محمّد نوری
خواننده: محمّد نوری


ساقي 07-18-2009 04:27 PM


{پپوله}{پپوله}{پپوله}

اي همه آرامشم از تو پريشانت نبينم
چون شب خاكستري سر در گريبانت نبينم
اي تو در چشمان من يك پنجره لبخند شادي
همچو ابر سوگوار اين گونه گريانت نبينم
اي پر از شوق رهايي رفته تا اوج ستاره
در ميان كوچه ها افتان و خيزانت نبينم
مرغك عاشق كجا شد شور آواز قشنگت
در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبينم
تكيه كن بر شانه ام اي شاخه نيلوفري رنگ
تا غم بي تكيه گاهي را به چشمانت نبينم
قصه دل تنگيت را خوب من بگذار و بگذر
گريه درياچه ها را تا به دامانت نبينم
كاشكي قسمت كني غمهاي خود را با دل من
تا كه سيل اشك را زين بيش مهمانت نبينم
تكيه كن بر شانه ام اي شاخه نيلوفري رنگ
تا غم بي تكيه گاهي را به چشمانت نبينم



..{پپوله}{پپوله}{پپوله}..

ساقي 07-18-2009 04:36 PM


{پپوله}{پپوله}{پپوله}

چرا تو جلوه ساز این

بهار من نمیشوی

چه بوده آن گناه من

که یار من نمی شوی

بهار من گذشته شاید

شکوفه جمال تو

شکفته در خیال من

چرا نمی کنی نظر

به زردی جمال من

بهار من گذشته شاید

تو را چه حاجت نشانه من

تویی که پا نمی نهی به خانه من

چه بهتر آن که نشنوی ترانه من

نه قاصدی که از من آرد

گهی بسوی تو سلامی

نه رهگذاری از تو آرد

گهی برای من پیامی

بهار من گذشته شاید

غمت چو کوهی بشانه من

ولی تو بی غم از غم شبانه من

چو نشنوی فغان عاشقانه من

خدا تورا از من نگیرد

ندیدم از تو گر چه خیری

بیاد عمر رفته گریم

کنون که شمع بزم غیری

بهار من گذشته شاید


{پپوله}{پپوله}{پپوله}




..


nae 07-18-2009 10:33 PM

اي به داد من رسيده تو روزهاي خود شكستن
اي چراغ مهربوني تو شب‌هاي وحشت من
اي تبلور حقيقت توي لحظه‌هاي ترديد
تو شب رو از من گرفتي تو من رو دادي به خورشيد
اگه باشي يا نباشي براي من تكيه‌گاهي
براي من كه غريبم تو رفيقي جون‌پناهي

ياور هميشه مؤمن تو برو سفر سلامت
غم من نخور كه دوريت براي من شده عادت
ناجي عاطفه من شعرم از تو جون گرفته
رگ خشك بودن من از تن تو خون گرفته

اگه مديون تو باشم اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره كه من رو دادي نشونم

اگه مديون تو باشم اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره كه من رو دادي نشونم

وقتي شب، شب سفر بود توي كوچه‌هاي وحشت
وقتي همسايه كسي بود واسه بردنم به ظلمت
وقتي هر ثانيه شب طپش هراس من بود
وقتي زخم خنجر دوست بهترين لباس من بود
تو با دست مهربوني به تنم مرهم كشيدي
برام از روشني گفتي پرده شب رو دريدي


ياور هميشه مؤمن تو برو سفر سلامت
غم من نخور كه دوري براي من شده عادت

اي طلوع اولين دوست اي رفيق آخر من
به سلامت سفرت خوش اي يگانه ياور من
مقصدت هرجا كه باشه هر جاي دنيا كه باشي
اون ور مرز شقايق پشت لحظه‌ها كه باشي
خاطرت باشه كه قلبت سپر بلاي من بود
تنها دست تو رفيق دست بي‌رياي من بود

ياور هميشه مؤمن تو برو سفر سلامت
غم من نخور كه دوري براي من شده عادت

nae 07-18-2009 10:33 PM

اي كه بي تو خودم رو تك و تنها مي‌بينم
هرجا كه پا مي‌ذارم تو رو اونجا مي‌بينم
يادمه چشم‌هاي تو پر درد و غصه بود
قصه غربت تو قد صد تا قصه بود

ياد تو هرجا كه هستم با منه
داره عمر من رو آتيش مي‌زنه

تو برام خورشيد بودي توي اين دنياي سرد
گونه‌هاي خيسم رو دستهاي تو پاك مي‌كرد
حالا اون دستها كجاست اون دوتا دستهاي خوب
چرا بي‌صدا شده لب قصه‌هاي خوب
من كه باور ندارم اونهمه خاطره مرد
عاشق آسمونها پشت يك پنجره مرد
آسمون سنگي شده خدا انگار خوابيده
انگار از اون بالاها گريه‌هام رو نديده

ياد تو هرجا كه هستم با منه
داره عمر من رو آتيش مي‌زنه

ياد تو هرجا كه هستم با منه
داره عمر من رو آتيش مي‌زنه

ياد تو هرجا كه هستم با منه
داره عمر من رو آتيش مي‌زنه

Hiwa 07-19-2009 11:30 AM

خبر مرگ مرا با تو چه کس ميگويد؟
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسي ميشنوي،
روي تو را
کاشکي ميديدم
شانه بالا زدنت را
بي قيد
و تکان دادن دستت که:
مهم نيست زياد
و تکان دادن سر را که:
عجب! عاقبت مرد؟
افسوس
کاشکي ميديدم
من به خود ميگويم:
چه کسي باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو
خاکستر کرد؟

SonBol 07-27-2009 01:19 PM

توی آیینه خودتو ببین چه زود زود
توی جوونی غصه اومد سراغت پیرت کنه
نذار که تو اوج جوونی غبار غم
بشینه رو دلت یهو پیرو زمین گیرت کنه

منتظرش نباش دیگه اون تنها نیست
تا آخر عمرت اگه تنها باشی اون نمیاد
خودش می گفت یه روزی می زاره میره
خودش می گفت یه روز خاطره هاتو می بره از یاد...

آخه دل من دله ساده ی من
تا کی می خوای خیره بمونی به عکس روی دیوار
آخه دله من دله دیوونه ی من
دیدی اونم تنهات گذاشت بعد یه عمر آزگار

دیدی اونم رفت اونم تنهات گذاشت رفت
تو موندی و بی کسی و یه عمر خاطره پیشت
دیگه نمیاد دیگه پیشت نمیاد
از اون چی موند برات به جز یه قاب عکس روبروت

آخه دل من دل ساده ی من
تا کی می خوای خیره بمونی به عکس رو ی دیوار؟؟

آخه دل من دل ساده ی من
تا کی می خوای خیره بمونی به عکس رو ی دیوار؟؟

آخه دل من دل دیوونه ی من
دیدی اونم تنهات گذاشت رفت بعد یه عمر آزگار؟؟

دیدی رفت اونم تنهات گذاشت رفت؟؟؟
دیگه پیشم نیا دیگه پیشم نیا...

PARVA-Xx 07-29-2009 03:27 AM

موج....
من ان موج بی ارام وسرکش.که سرگردان به دریای فریبم.
مرا دیگر رفیق وهمدمی نیست..به شهر ناب ساحل غریبم
با کوله باری از خشم میرفتم تا از خشم خود دنیا را ویرانه سازم
اما از بازی زمانه گمراه وغافل بودم
.غافل از افسانه طوفان وساحل بودم
موجم ولی خاموش وخسته. با دست خود درهم شکسته
پیچیده طوفان در وجودم
شد جدا از هم تارو پودم
در لحظه های واپسین.پیک اجل امد مرا
افتادم واز پا نشستم

بیداد طوفان انچنان برسنگ ساحل زد مرا
چون شیشه ای در هم شکستم

گفتم به خود ای موج سرگردان
که اخر بنگر به خود
که چه بودی واکنون چه هستی
اخر به دست صخره های ساحل شکستم:53:


دانه کولانه 07-29-2009 10:28 AM

من معمولا اینجا پست نمیدم شعرای قشنگم رو توی اشعار زیبا اشعاری که دوست دارید میذارم


این اولین پستم فکرکنم اینجاست :

اين همه آشفته حالي
اين همه نازك خيالي
اي به دوش افكنده گيسو
از تو دارم از تو دارم
اين غرور عشق ومستي
خنده بر غوغاي هستي
اي سيه چشم سيه مو
از تو دارم از تو دارم

اين توبودي كز ازل خواندي به من درس وفا را
اين تو بودي آشنا كردي به عشق اين مبتلا را
من كه اين حاشا نكردم
از غمت پروا نكردم
دين من دنياي من
از عشق جاويدان تو رونق گرفته
سوز من سوداي من
از نور بي پايان تو رونق گرفته

من خود آتشي كه مرا داده رنگ فنا ميشناسم
من خود شيوه نگه چشم مست تو را ميشناسم
ديگر اي برگشته مژگان
از نگاهم رو مگردان
دين من دنياي من
از عشق جاويدان تو رونق گرفته
سوز من سوداي من
از نور بي پايان تو رونق گرفته

اينهمه آشفته حالي
اين همه نازك خيالي
اي به دوش افكنده گيسو
از تو دارم ازتو دارم
اين غرور عشق و مستي
خنده بر غوغاي هستي
اي سيه چشم سيه مو
از تو دارم ازتو دارم
این شعر از ترانه های مرحوم دلکش است

ساقي 07-29-2009 12:57 PM

يادم آمد
شوق روزگار کودکی
مستی بهار کودکی
يادم آمد
آن همه صفای دل که بود
خفته در کنار کودکی
رنگ گل جمال ديگر در چمن داشت
آسمان جلال ديگر پيش من داشت
شور و حال کودکی برنگردد دريغا
قيل و قال کودکی برنگردد دريغا

به چشم من همه رنگی فريبا بود
دل دور از حسد من شکيبا بود
نه مرا سوز سينه بود
نه دلم جای کينه بود
شور و حال کودکی برنگردد دريغا
قيل و قال کودکی برنگردد دريغا

روز و شب دعای من
بوده با خدای من
کز کَرَم کند حاجتم روا
آنچه مانده از عمر من به جا
گيرد و پس دهد به من دمی
مستی کودکانه مرا
شور و حال کودکی برنگردد دريغا
قيل و قال کودکی برنگردد دريغا





....
دلکش _یاد کودکی


ساقي 08-01-2009 03:55 PM

برادر دشمنم خونخواره امشب

هوای خانه ظلمت‌باره امشب

هوای خانه ظلمت‌باره امشب

چراغی بر سر راهم بگیرید

که دیو شهر شب بیداره امشب

چراغی بر سر راهم بگیرید

که دیو شهر شب بیداره امشب

شب است و مادران شهر غمناک

هزاران گل شکفت و خفت بر خاک

عزیزم، داغدارم، دست وا کن

به پا کن بیرق صبح طربناک

شب است و

شب است و مادران شهر غمناک

هزاران گل شکفت و خفت بر خاک

هزاران گل شکفت و خفت بر خاک

عزیزم، داغدارم، دست وا کن

به پا کن بیرق صبح طربناک

به عهد شبنوردیها وفا کن

برادرهای عاشق را صدا کن

بزن بر سینه شب تیری از نور

گل خورشید را

گل خورشید را مهمان ما کن

به سیل صبح‌خواهان راه بستند

به سیل صبح‌خواهان راه بستند

هزاران

هزاران سینه و سر را شکستند

ولی

ولی مردم گرفته دست در دست

ز چنگ دیو مردمخوار رستند


استاد شجريان خونده مثل هميشه عالي و مرحمي بر دلهاي شکسته و داغديده...

SonBol 08-01-2009 06:55 PM

گریه نمی کنم نه اینکه سنگم

گریه غرورمو به هم می زنه

مرد برای هضم دل تنگیاش

گریه نمی کنه ، قدم میزنه !




گریه نمی کنم نه این که خوبم

نه اینکه دردی نیست ، نه اینکه شادم

یه اتفاق نصفه نیمه ام که

یهو میون زندگی افتادم




یه ماجرای تلخ ناگزیرم

یه کهکشونم ولی بی ستاره

یه قهوه که هر چی شکر بریزی

بازم همون تلخی ِ نابو داره




اگه یکی باشه منو بفهمه

براش غرورمو به هم می زنم

گریه که سهله ، زیر چتر شونه ش

تا آخر دنیا قدم می زنم . . .

GolBarg 08-02-2009 01:15 PM

i will always love yuo
 
اگه حتی بين ما فاصله يك نفسه
نفس منو بگير
برای يكی شدن اگه مرگ من بسه
نفس منو بگير
ای تو هم سقف عزيز ای تو هم گريهء من
گريه هم فاصله بود
گريهء آخر ما آخر بازي عشق
ختم اين قائله بود

حدس گر گرفتنت در تنور هر نفس
غم نه ، اما كم كه نيست
هم شب تازهء تو تركش پرتير عشق
سنگ سنگر هم كه نيست
خوب ديروز و هنوز طرحی از من بر صليب
روي تن پوشت بدوز
وقت عريانئ عشق با همين طرح حقير
در حريق تن بسوز

پلك تو فاصلهء دست و كاغذ و غزل
من و عاشقانه بود
رستن از پيلهء خواب ای كليد قفل شعر
خواب شاعرانه بود

از ته چاه سكوت تا بلندای صدا
يار ما بودی عزيز
در تمام طول راه با منه عاشق ترين
هم صدا بودی عزيز

حدس رو گردون شدن از من و از راه ما
باور بی ياوری
روز انكار نفس روز ميلاد تو بود
مرگ اين خوش باوری
خوب ديروز و هنوز طرحی از من بر صليب
روی تن پوشت بدوز
وقت عريانی عشق با همين طرح حقير
در حريق تن بسوز

تو بگو غيبت دست غيبت هر چه نفس
بين ما فاصله نيست
غيبت آخر تو كوچ مرغان صدا

ختم اين قائله نيست
اگه حتی بين ما فاصله يك نفسه
نفس منو بگير
برای یكی شدن اگه مرگ من بسه
نفس منو بگير
نفس منو بگير

به امید روزی که فاصله نباشه!_:2:
من ترانه های قدیمی گوگوش خیلی دوست دارم:53:

sheida.m 08-02-2009 03:51 PM

نیستی دارم دق می کنم نیستی دارم می پوسم
عکساتو من یکی یکی بر می دارم میبوسم
پیرهن یادگاری تو هر شب دارم بو می کنم
برای برگشتن تو به آسمون رو می کنم

نیستی دارم دق می کنم ، نیستی دارم می پوسم
عکساتو من دونه دونه بر میدارم میبوسم
از خدا میخوام دوباره تورو ببینم رو به روم
قسم به اشک حسرتم فقط همینه آرزوم

نیستی دارم دق می کنم ، نیستی دارم می پوسم
عکساتو من دونه دونه بر می دارم میبوسم
یه عالمه گل میارم همه رو پرپر می کنم
هر شب دارم همینجوری با تنهایی سر می کنم

تموم اشکام هدیه ی نبودنت کنار من
نمیدونی چی میگذره به قلب بی قرار من
وای که چقدر سخته برام ثانیه ها بدون تو
دلم می خواد باز ببینم چشمای مهربونتو

نیستی دارم دق می کنم ، نیستی دارم می پوسم
عکساتو من دونه دونه بر می دارم میبوسم

نیستی دارم دق می کنم ، نیستی دارم می پوسم
عکساتو من دونه دونه بر میدارم میبوسم
یه عالمه گل میارم همه رو پرپر می کنم
هر شب دارم همینجوری با تنهایی سر می کنم

مهدی مقدم ( نیستی )



Hiwa 08-04-2009 09:23 AM

سرسختی ای غزل امشب به نام کيست
اين واژه ها که بی خبرند از خيال من ؟


تو تک صدای حنجره سبز اين دلی
ديگر نگو که می روی از لحن کال من

بردار، هر چه که دارم برای تو
تنها نگاه گرم تو يک لحظه مال من

بايد بريد از همه، حتی از آبرو
وقتی که می روی به گريه ز چشمان لال من

امشب کنار بغضهای مکرر نشسته ام
تا بشکنند آيينه ها را به حال من

بايد بلند بگويم مبادا که نشنود
اين آسمان که بی خبر است از زوال من

دارم به دست خويشتن از دست می روم

ساقي 08-06-2009 03:48 PM

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
 
مرغ باغ‌ ملکوت



روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
نه به خود آمدم این جا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد در وطنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم








...

Hiwa 08-16-2009 12:24 PM


در يك روز باراني با تو آشنا شدم

رفتيم ، گفتيم ، خنديديم ، چه قدر خوش بوديم ، خيس شديم !
و هنوز باران مي باريد كه از هم جدا شديم
تو به سويي رفتي و من به ديگر سو ، خيس شديم !
و حالا وقتي باران مي بارد نمي دانم بخندم يا گريه كنم
زير باران كدام خاطره را نگه دارم و كدام را بشويم ؟

ساقي 08-17-2009 12:05 AM

به امید دمی با دوست و ان دم هم نمی بینم
 
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی بینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی بینم
دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی آید
دمم با جان بر اید چونکه یک همدم نمی بینم
خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه
که من تا اشنا گشتم دل خرم نمی بینم
مرا رازی است اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی بینم
قناعت می کنم با درد چون درمان نمی یابم
تحمل می کنم با زخم چون مرهم نمی یابم
کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد
به امید دمی با دوست و ان دم هم نمی بینم





....

Hiwa 08-17-2009 08:21 AM

مي عاشقانه
 
به کنار لاله و گل
زغمت چنان خموشم
که نسیم نوبهاری
مگر آورد به هوشم

گل و لاله بود و عشقی به دلم جوانه می زد
به ترنم نسیمی دل من ترانه می زد
نگهم زجام چشمت می عاشقانه می زد
نگهم زجام چشمت می عاشقانه می زد

تو بیا که عشق و شادی من تو بودی
تو زدل قرار و صبر مرا ربودی
چو زدل بهانه ی تو را گرفتم
ز صبا نشانه ی تو را گرفتم

به کنار لاله ها و یاسمن ها
ره آشیانه ی تو را گرفتم
آشیان عشق خود را بی رخت پرپر ببینم
بی تو مرغ آرزو را خسته و پر بسته دیدم

به کنار لاله و گل
زغمت چنان خموشم
که نسیم نوبهاری
مگر آورد به هوشم

گل و لاله بود و عشقی به دلم جوانه می زد
به ترنم نسیمی دل من ترانه می زد
گل و لاله بود و عشقی به دلم جوانه می زد
به ترنم نسیمی دل من ترانه می زد

shadi 08-17-2009 10:08 AM

بچه ها كمك. يه دو سه خط متن ادبي تك و عالي مي خوام درعزاي يك عزيز ازدست رفته. كسي مي تونه كمكم كنه؟

Hiwa 08-18-2009 09:22 AM

بهانه - معين
 
ای تو بهانه واسه موندن ای نهایت رسیدن
ای تو خود لحظه بودن تو طلوع صبح خورشید رو دمیدن

ای همه خوبی همه پاکی تو کلام آخر من
ای تو پر از وسوسۀ عشق تو شدی تمامی زندگی من

اسم تو هر چی که میگم همه تکرار تو حرفای دل من
چشم تو هر جا که میرم جاریه تو چشمای منتظر من

ای تو بهانه واسه موندن ای نهایت رسیدن
ای تو خود لحظه بودن تو طلوع صبح خورشید رو دمیدن

تو رو اون لحظه که دیدم به بهانه هام رسیدم
از تو تصویری کشیدم که اونو هیچ جا ندیدم

تو رو از نگات شناختم قصه از عشق تو ساختم
تو رو از خودت گرفتم با تو یک خاطره ساختم

ای تو بهانه واسه موندن ای نهایت رسیدن
ای تو خود لحظه بودن تو طلوع صبح خورشید رو دمیدن

ای همه خوبی همه پاکی تو کلام آخر من
ای تو پر از وسوسۀ عشق تو شدی تمامی زندگی من

Hiwa 08-19-2009 01:12 PM

امشب غریبانه کو چه را گذشتم. فردا شهر غریبی را ...
امروز تاریکتر از شب ٬ فردا را نمی دانم!
دیروز را مانده ام ٬ امروزم نیامده ٬ فردا...!
تمام نوشته هایم خط خط قدم هایی است که ناتوان ٬ به سویت شتابزده می آیند.
ولی بی فایده از ندیدن تو کوچه را بر می گردند. به امید فردایی که نمی دانم...
صدای برگشتنی زمزمه ی کوچه می شود٬ دوباره٬ سه باره ٬ و چند باری شنیده
می شود ٬ ولی دیده نه...!
پژواک انتظاربود و بس! انتظاری ترسناکتر از تنهایی شبهای بی شبگردی که
کابوسم می شدند.
دیگر تمام شدم!
سکوتی ممتد ٬ انتهای کوچه فریادم میزند که بیا!!! من می روم!
ولی کوچه بی پایان است! غرق در بی نهایتِ کوچه...
دیگر خودم را نمی یابم...

خدا نگهدارم!!!

ساقي 08-30-2009 09:23 PM

دلگیرم از این شهر سرد ،
این کوچه های بی عبور



...

deltang 08-30-2009 10:21 PM


خواهم كه دهم جان به تو میل دلم این است
ترسم كه پسندت نشود مشکلم این است


پروا مکن از قتل من امروز،که فردا
شرط است نگویم به کسی قاتلم این است


هرگز نروم جای دگر از سر کویت
تا جان بود اندر تن من منزلم این است

جز وصل رخ دوست نخواهم ز خدا هیچ
در دهر امیدی که بود در دلم ان است

NeGin 09-05-2009 10:54 PM

رستني ها كم نيست،
من وتوكم بوديم،
خشك وپژمرده وتا روي زمين خم بوديم
گفتني هاكم نيست
من وتو كم گفتيم
مثل هذيان دم مرگ ازآغا ز
چنين درهم وبرهم گفتيم
ديدني ها كم نيست
من وتوكم ديديم،
بي سبب از پائيز
جاي ميلاد اقاقي ها را پرسيديم
چيدني ها كم نيست
من وتوكم چيديم
وقت گل دادن عشق روي دار قالي
بي سبب حتي پرتاب گل سرخي را ترسيديم
خواندني ها كم نيست
من وتوكم خوانديم
من وتو ساده ترين شكل سرود ن را
در معبرباد بادهاني بسته وامانديم من وتوكم خوانديم من وتووامانديم
من وتوكم ديديم من وتوكم چيديم
من وتوكم گفتيم
وقت بيداري فرياد
چه سنگين خفتيم!
من وتوكم بوديم
من وتواما
درميدان ها
آنك اندازه ي ما مي خوانيم


مابه اندازه ي ما مي بينيم
مابه اندازه ي ما مي چينيم
مابه اندازه ي مامي گوييم
مابه اندازه ي ما مي روييم
من وتو
خم نه و
درهم نه و
كم هم نه
كه مي بايدباهم باشيم

من وتوحق داريم
درشب اين جنبش
نبض آد م باشيم
من وتوحق داريم
كه به اندازه ي ماهم شده،
باهم باشيم
گفتني ها كم نيست……………

NeGin 09-05-2009 11:00 PM

...
من می شنوم صدای پای سکوت را
که در کوچه های زندگی ام قدم می زند
و من می شنوم صدای خش خش برگهای عمر را
که در زیر پای سکوت خرد می شوند.
و من می بینم تنهایی را که بدنبال سکوت می گردد...
و من می بینم که غم در پی هردو روان است در سر پیچی
من تکهای نور می یابم و آنرا به سکوت می سپارم
تا برایم صیقل دهد...
و من در آن تکه نور
عکس خودم و عکس همه مردم شهر را دیدم .
و من دیدم که استخوان عشق پوک شده است ...

کوهنورد 09-05-2009 11:09 PM

گفته های بسیار قشنگی بود

NeGin 09-06-2009 02:29 PM

آسمان غمگین بود
گوئیا اخترکان شبگرد تک به تک می مردند
خوشه های گل باغ همگی پژمردند.
ماهیان قصه اندوه مرا هدیه ای بهر صدفها بردند .
عقربکهای زمان در سر من می کوبید.
باد هم مویه کنان بر دلم می گریید .
رودی از غم به تنم جاری بود
عطش یک دیدار هستیم را می سوخت .
سایه ای زشت ز یک تنهایی روی دیوار دلم می رقصید .
سنگر سینه ام از گرمی خورشید رها می گردید .
زندگی از تنم آرام جدا می گردید .
مرگ را می دیدم .
پیش می آمد و از دور به من می خندید .

آن شبی که تو سفر می کردی !

NeGin 09-06-2009 03:02 PM

تو میدانی و همه می دانند که شکنجه دیدن به خاطر تو ،
زندان کشیدن برای تو ،
تنها لذت بزرگ زندگی من است .
از شادی توست که من در دل بخندم ،
از امید رهایی توست که برق امید در چشمان خسته ام می درخشد .
و از خوشبختی توست که هوای پاک سعادت را در ریه هایم احساس می کنم .
نمی توانم خوب حرف بزنم ،
نیروی شگفتی را که در زیر این کلمات ساده و جمله های ضعیف و افتاده پنهان کرده ام را

دریاب !
دریاب !

تاري 09-06-2009 04:21 PM

يه شعله شكسته
يه شمع رو به ماتم
خسته از اين زمونه فرياد گريه دارم
شده فضاي سينه
سيه چو روزگارم
از همه دل بريدم
دل به كسي ندادم
آ آآآ آ آ آآاآ
تموم زندگيمو به چشماي تو دادم
....

NeGin 09-06-2009 07:01 PM

وقتی دلی برای دلی تنگ می شود
انگار پای عقربه ها لنگ می شود!


تکراریند پنجره ها و ستاره ها
خورشید بی درخشش و گل، سنگ می شود


پیغام آشنا که ندارند بلبلان
هر ساز و هر ترانه بد آهنگ می شود

احساس می کنی که زمین بی قواره است!
انگار هر وجب دو سه فرسنگ می شود!


باران بدون عاطفه خشکی می آورد
رنگین کمان یخ زده بی رنگ می شود


هر کس به جز عزیز دلت یک غریبه است
وقتی دلت برای دلی تنگ می شود!!!

soha_yt 09-08-2009 09:22 AM

خداحافظ همین حالا
همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگین
به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو می دید
اگه گفتم خداحافظ
نه اینکه رفتنت ساده است
نه اینکه می شه باور کرد
دوباره اخر جاده است
خدا حافظ به شرطی که نبندی دل به رویاها
بدونی با تو و بی تو
همینه رسم این دنیا
خداحافظ
خداحافظ
همین حالا
همین حالا


ترانه دلتنگیم فعلا اینه چون تازه طعم تلخ خداحافظی رو چشیدم_:2:


اکنون ساعت 03:58 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)