- -
معرفی فیلم
(
http://p30city.net/showthread.php?t=28801)
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:52 PM |
کمدینها - The Comedians
سال تولید : ۱۹۶۷
کشور تولیدکننده : آمریکا، برمودا و فرانسه
محصول : پیتر گلنویل
کارگردان : گلنویل
فیلمنامهنویس : گراهام گرین، برمبنای رمانی نوشته خودش.
فیلمبردار : هانری دکا
آهنگساز(موسیقی متن) : لارنس رزنتال
هنرپیشگان : ریچارد برتن، الک گینس، الیزابت تیلر، پیتر یوستینوف، پل فورد، لیلیان گیش و جیمز ارل جونز.
نوع فیلم : رنگی، ۱۵۶ دقیقه.
حکومت دیکتاتوری "دوالیه" و پلیس مخفیاش، باعث شده تا توریستها کمتر به هائیتی بیابند. به همین دلی "آقای براون" (برتن) تصمیم دارد که هتلش را بفروشد. "خانم و آقای اسمیت" (گیش و فورد)، زوج مسن آمریکائی و یک انگلیسی عجیبوغریب (گینس) که خودش را "سرگرد جونز" معرفی میکند و دائم از ماجراهای زمان جنگش میگوید، به هتل میآیند و بهزودی "سرگرد جونز" دستگیر و زندانی میشود. "خان و آقای اسمیت"براون" را تشویق میکنند تا به سرگرد کمک کند، اما خودشان با دیدن فساد حاکم، آنجا را ترک میکنند. همزمان، "براون" در تلاش برای جلب توجه "مارتا" (تیلر)، همسر سفیر یک کشور آمریکائی جنوبی (یوستینوف) است. "سرگرد جونز" پلیس را فریب میدهد و به کمک "براون"در سفارت همین کشور پناه میگیرد؛ اما رابطه صمیمانهاش با "مارتا"، حسادت "براون" را تحریک میکند. "براون" "سرگرد" را گول میزند که میتواند با یک مشت شورشی رژیم را سرنگون کند؛ درست زمانی که مثلاً قرار است "سرگرد" رهبری شورشیان را به عهده بگیرد، به دست اعضای پلیس مخفی به قتل میرسد. در حالی که پیش از مرگ اعتراف میکند که هرگز در ارتش نبوده است. حالا، "براون" هویت جعلی "سرگرد جونز" را میپذیرد و با استقبال شورشیها مواجه میشود...
٭ نکته عحیب در این اقتباس گرین از رمان خودش، خام دستی مفرط است. به برخی انگیزههای شخصیتها اشاره کوتاه میشود و بعد به کلی رها میشوند و در مقابل، برخی دیگر مورد تأکید نابجائی قرار میگیرند. تمهید سبکپردازانه گلنویل ـ شروع هر فصل با تمرکز روی جزئیات بیربط و سپس حرکت دوربین به سوی محور اصلی ـ چیزی بیش از یک تمهید سطحی نیست. تیلر و برتن هم کاری غیر از اجرای روال رمانتیک معمولشان در این دوره انجام نمیدهند. در این فیلم طولانی و کسالتبار، تنها نقاط روشن، بازیگران فرعی بهویژه گیش، یوستینوف و گینس هستند. در مجموع میتوان گفت که رمان بسیار "سینمائی" گرین در برگردان سینمائی، فروغش را از دست داده است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:53 PM |
امپراتور و آدمکش - The Emperor and the assassin
سال تولید : ۱۹۹۹
کشور تولیدکننده : فرانسه، ژاپن و چین
محصول : شرلی کائو، ایسکی ساتورو و هان سانپینگ
کارگردان : چن کایگه
فیلمنامهنویس : وانگ پیگونگ و کایگه.
فیلمبردار : ژائو فئی
آهنگساز(موسیقی متن) : ژائو جیپینگ
هنرپیشگان : گونگ لی، پانگ فنگئی، سون پوئو، لو شیائوهه، وانگ ژییونگفئی، لی شوئهجیان و کایگه.
نوع فیلم : رنگی، ۱۶۳ دقیقه.
در قرن سوم پیش از میلاد، سلطانی جاهطلب بهنام ”یینگژنگ“ (شوئهجیان) سودای متحد کردن تمام چین را در سر دارد تا خود اولین امپراتورش شود. برای رسیدن به این هدف، او حکومتی سراسر وحشت و خشونت را علیه تمام کسانی شروع میکند که بین او و هدفش قرار میگیرند. ”بانو ژائو“ (لی)، که از دوران کودکی محبوبهٔ سلطان بوده، برای کمک به تحقق رویای ”یینگ ژنگ“ برای اتحاد چین، نقشهٔ یک ترور دروغین علیه او را میکشد تا با افشای آن، بهانهای برای حمله به قلمروی سلطان همسایه، ”یان“ (ژوئو) ـ که بزرگترین مانع بر سر این اتحاد است ـ داشته باشد. وقتی ”یینگ ژنگ“ رازی زجرآور را دربارهٔ تولد خود کشف میکند، غریزهٔ وحشیگری درونش بیدار میشود تا هر که را که ممکن است این راز را بداند، بکشد... و سپس حملهای خونین به سرزمین مورد علاقهٔ ”بانو ژائو“ را رهبری میکند. ”بانو ژائو“ که دیگر قادر به تحمل این سنگدلی نیست، مجبور میشود علیه محبوبش وارد عمل شود و نقشهٔ قتل ”یینگ ژنگ“ را بکشد...
٭ حماسهٔ کایگه در واقع پرخرجترین فیلم او نیز هست. فیلمی که کایگه را به دور از اجتماع اطراف به دل تاریخ میظبرد و نشان میدهد که او در هدایت یک پروژه عظیم همانند امپراتور و آدمکش هم توانائیهای فراوانی دارد. عمدهٔ توفیق فیلم در جلب توجه جهانی هم در همین موضوع نهفته است: تفاوت کار کایگه با آثار قبلیاش و این که این کارگردان میتواند حتی در مقام یک ”فنآور“ هم مقتدر عمل کند. جزء این شاخصترین وجه کار کاریگه در امپراتور و آدمکش پرداخت پرجزئیات و باوسواس آن چیزی است که از تاریخ بهجا مانده؛ فیلم البته همچنان کنایههای سیاسی فیلمساز را هم به رغم عقب بودن زمان وقوع حوادث در خود دارد و سعی میکند الگوئی سیاسی از خواستهای قلبی سازنده ارائه دهد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:57 PM |
نان، عشق و رویا - Pane, Amore, E Fantasia
سال تولید : ۱۹۵۳
کشور تولیدکننده : ایتالیا
محصول : ویلیام جیردلر
کارگردان : لوئیجی کومنچینی، برمبنای داستانی نوشته اتووه مارگادونا.
فیلمنامهنویس : لوئیجی کومنچینی، برمبنای داستانی نوشته اتووه مارگادونا.
فیلمبردار : آرتورو گالئا
آهنگساز(موسیقی متن) : الساندرو چیکونینی
هنرپیشگان : جینا لولوبریجیدا، ویتوریو دسیکا، ماریزا مرلینی و روبرتو ریشو.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۰ دقیقه.
داستان دو ماجرای عشق و نامزدی، که رابطهها و شباهتهای میانشان بهپایان خوش دوگانهای میانجامد. "مارشال" (دسیکا) جویای عشق "آنارلا" (مرلینی) قابلهای زیبا است که سفرهای ماهانهاش به رم و نداشتن تعلقات خانوادگی، باعث شده مردم شهر سالینا پشت سرش حرف بزنند. "مارشال" برای گرم گرفتن با "آنارلا"، پیشنهاد ازدواج میدهد. در سوی دیگر سربازی جوان و زیردست "مارشال" بهنام "جوزپه استلوتی" (ریسو) در پی ازدواج با فقیرترین و زیباترین دختر شهر "سالینا" (لولوبریجیدا) است. سربازان از مهرورزی با زنان شهر منع شدهاند ولی "استلونی" سرانجام محبتش را به دختر اعتراف میکند. او وظیفه خود میبیند ماوقع را به "مارشال" گزارش دهد، ولی فرمانده از شنیدن حرفهای او تا پس از فستیوال سان آنتونیو امتناع میکند ـ یعنی زمانی که نامزدی "استلوتی" اعلام شده و مراسم شادمانهای به راه افتاده است...
٭ این فیلم کومنچینی آغازگر موج جدیدی از رآلیسم خوشبینانه در سینمای ایتالیا بود که میکوشید کمدی را وارد زیبائیشناسی نئورآلیستی خوشبینانه در سینمای ایتالیا کند و سینمائی عامهپسند و مفرحتر بیافریند. نان، عشق و رویا با کنایههائی به اوضاع نابهسامان اجتماعی و محدودیتهای مهرورزی در محیطی وابسته به عرف و قید و بندهایش، موفقیت خود را برای ترکیب کمدی کلاسیک انتقاد اجتماعی اشاره میکند. البته رآلیسم فیلم، نهایتاً به واسطه سانسور وقت و استفاده ناخواسته از دسیکا در نقش "مارشال" تحتالشعاع احساساتیگری قرار گرفت. فیلم پر از شوخیهای جذاب است و سهم مؤثری در شناساندن جاذبه ستارهاش، لولوبریجیدا، به جهانیان دارد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 02:58 PM |
فروشندگان ۲ - CLERKS II
سال تولید : ۲۰۰۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : کوین اسمیت و اسکات موزییر
کارگردان : اسمیت
فیلمنامهنویس : اسمیت
فیلمبردار : دیوید کلاین
آهنگساز(موسیقی متن) : جیمز ل. و نابل
هنرپیشگان : برایان اوهالوران، جف آندرسن، رُزاریو دوسن، جیسن مِویس، اسمیت، ریچل لارات، جنیفر شوالباک اسمیت، جیسن لی و بن افلک
نوع فیلم : سیاه و سفید و رنگی، ۹۷ دقیقه
نیوجرزی، زمان حال. یک سال بعد از آنکه فروشگاه وسائل خانگی ̎کوئیک شاپ̎ آتش گرفت و ویران شد، ̎دانته هیکس̎ (اوهالوران) و ̎رندال گریوز̎ (آندرسن) ـ دو رفیق سی و خردهای ساله که ده سالی در آن فروشگاه مشغول کار بودند ـ در رستوران غذای حاضری ̎موبی̎ کار میکنند. ̎دانته̎ قرار است روز بعد به فلوریدا برود و در آنجا با دختری به نام ̎اما̎ (شوالباک اسمیت) ازدواج کند و در مغازهٔ پدر او ـ که ماشینشوئی دارد ـ مشغول به کار شود. ̎رندال̎ و رئیسشان، ̎بکی̎ (دوسن) با رفتن او موافق نیستند. در حالیکه هر سهٔ آنان مشکلاتی عاطفی پیدا کردهاند، ̎اما̎ سر میرسد و پی میبرد که ̎دانته̎ با ̎بکی̎ سروسرّی داشته، بنابراین با او قطع رابطه میکند. سرانجام ̎جی̎ (مویس) و ̎سایلنت باب̎ (اسمیت)، تنپرورهای محله حاضر میشوند پول کافی در اختیار دوستانشان بگذارند تا ̎کوئیک شاپِ̎ ویرانه را بخرند و تعمیرش کنند. ̎دانته̎ درست پیش از افتتاح فروشگاه، به ̎بکی̎ پیشنهاد ازدواج میدهد.
● ̎دانته̎ و ̎رندال̎ در فروشندگان ۲ ـ دنبالهٔ ضعیفتر، متینتر و بسیار پُر هزینهتر از فیلم اسمیت، محصول ۱۹۹۴ ـ دوباره دست به کار میشوند. فیلم بهرغم ضعفهایش، آنقدر بدهبستان و اشارتهای غیرمتعارف دارد که ۹۷ دقیقهاش راحت سپری میشود. از لحن غیرمتعارف و حضور دوبارهٔ شخصیتهای ̎جی̎ و ̎سایلنت باب̎ گذشته، هالهای حسرتبار اطراف این کمدی را ـ که فقط بعضی از شوخیهایش درآمده ـ گرفته است. رنگی بودن فیلم را شاید برخی از طرفداران اسمیت به منزلهٔ باجی به سینمای جریان اصلی تلقی کنند (فروشندگان اصلی، سیاه و سفید بودنش را مثل مدال افتخاری به رخ میکشید). اما عنصری که بهخصوص در این یکی فقدانش حس میشود، همان مشتریهای عجیب و غریب فیلم اول است که داخل و خارج مغازه میپلکیدند. تنها کاری که فروشندگان ۲ نیز انجام داده حضور گذری برخی از دوستان کارگردان از جمله بن افلک و جیسن لی در فیلم است. کارگردانی اسمیت اساساً ساده و ابتدائی است، ولی هرچه هست کاملاً با جاهطلبیهایش میخواند. صحنهٔ نهائی که خیلی کوتاه به سیاه و سفید سرکی میکشد، هم حالت بازگشتی به دنیای فروشندگان اصلی را دارد و هم خداحافظی از آن را.
|
Younes |
09-21-2010 03:43 PM |
دستت درد نکنه زکریا جان. از بین فیلم هایی که معرفی کردی من سه تا فیلم زیر رو پسندیدم. بقه فیلم ها رو یا ندیدم یا اینکه خوشم نیومده بود.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط زکریا فتاحی
(پست 186730)
دیکتاتور بزرگ - the great dictator
|
نقل قول:
نوشته اصلی توسط زکریا فتاحی
(پست 186751)
شعبدهباز - the illusionist
|
نقل قول:
نوشته اصلی توسط زکریا فتاحی
(پست 186759)
|
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:27 PM |
اتاق ماروین - MARVIN'S ROOM
سال تولید : ۱۹۹۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جین رزنتال، اسکات رودین و رابرت دنیرو
کارگردان : جری زاکس
فیلمنامهنویس : اسکات مکفرسن، برمبنای نمایشنامهای نوشتهٔ خودش
فیلمبردار : پیوتر سوبوچینسکی
آهنگساز(موسیقی متن) : ریچل پورتمن
هنرپیشگان : مریل استریپ، لئوناردو دیکاپریو، دایان کیتن، دنیرو، هیوم کرانین، گوئن وردون، هال اسکاردینو و دان هدایا.
نوع فیلم : رنگی، ۹۸ دقیقه
̎بسی ماروین̎ (کیتن)، که در زادگاهش باقی مانده و از پدر پیر و علیلش مراقبت میکند، درمییابد دچار سرطان شده است. او خواهرش، ̎لی̎ (استریپ) را که سالهاست ندیده به زادگاهش دعوت میکند. ̎لی̎ آرایشگر است و در حال کشمکش دائمی با پسر بزرگش، ̎هنگ̎ (دیکاپریو). آنان به دیدن ̎بسی̎ میآیند. آرام آرام میان ̎هنک̎ و ̎بسی̎ الفتی شکل میگیرد که رابطهٔ او و مادرش را هم بهبود میبخشد. دو خواهر نیز پس از سالها پیوندی دوباره مییابند...
● فیلم برمبنای یک نمایشنامهٔ موفق برودوی ساخته شده است و از اینرو بیشتر حوادث آن در فضای بسته و بین چند آدم محدود اتفاق میافتد. با گذشت زمان، قصه به نرمی ̎باز̎ میشود و هر صحنه، وجه تازهای از شخصیتها را به عقب میراند. استریپ نقش را آنچنان در جزئیات حرکتهای صورت و بدن خود بازآفرینی میکند که حیرتانگیز است. کیتن قطب عاطفی فیلم را در قالب ̎بسی̎ ساده و خندان اما عمیق و غمگین به زیبائی در دست دارد. فیلمنامه و بازیگران عالی هستند، اما کارگردان موفق نمیشود که با این مواد خوب، اثری عالی و منحصر بهفرد خلق کند. همه چیز در قالبهای تئاتری باقی میماند و لحظات ناب سینمائی بهندرت دیده میشود.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:27 PM |
انتخاب سوفی - Sophie's Choice
سال تولید : ۱۹۸۲
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : آلن ج. پاکولا و کیت باریش
کارگردان : پاکولا، برمبنای رمانی نوشته ویلیام استایرون.
فیلمنامهنویس : پاکولا، برمبنای رمانی نوشته ویلیام استایرون.
فیلمبردار : نستور آلمندروس
آهنگساز(موسیقی متن) : ماروین هملیش.
هنرپیشگان : مریل استریپ، کوین کلاین، پیتر مکنیکول، ریتا کارین، استیون د. نیومن، گرتا تورکن، جاش موستل و مارسل رُزنبلات.
نوع فیلم : رنگی، ۱۵۸ دقیقه.
سال 1947. «استینگو» (مکنیکول) جوان بیست و دو سالهای است که در آرزوی نویسنده شدناز ویرجینیا به نیویورک میآید و در بروکلین اقامت میکند. او شاهد دعوائی خشونت بار بین همسایههای طبقه بالایش، «سوفی» (استریپ) و «نیتان» (کلاین) است. اما صبح روز بعد با صورت خندان «نیتان» مواجه میشود او با این زوج جذاب رابطه دوستانهای برقرار میکند و متوجه میشود که «سوفی» یک کاتولیک لهستانی و از بازماندگان اردوگاههای مرگ نازیهاست که پس از مهاجرت به آمریکا تحت مراقبت «نیتان» قرار گرفته است. «سوفی» به او میگوید که چطور نازیها پدرش را که یک استاد دانشگاه بوده کشتهاند و او را پس از خرید قاچاقی گوشت برای مادر مریضش به آشویتش بردهاند. «نیتان» با دیدن «سوفی» و «استینگو» در کنار یکدیگر حسادت میکند و در مراسمی به مناسبت پیشرفت کارش بهعنوان یک میکروبیولوژیست، «سوفی» را متهم به خیانت میکند؛ چرا که از بین هزاران قربانی، تنها او زنده بیرون آمده است. «استینگو» بعدها کشف میکند؛ چرا که پدر «سوفی» در واقع یک ضد یهود متعصب بوده و «سوفی» اعتراف میکند که سعی میکرده و از این واقعیت برای نجات پسرش استفاده کند. برادر «نیتان»، «لاری» (نیومن)، به «استینگو» میگوید که «نیتان» کاملاً دیوانه و شغلش هم تخیلی است. «استینگو» سعی میکند «سوفی» را از دست «نیتان» نجات دهد و به واشینگتن ببرد اما در اینجا «سوفی» آخرین رازش را برملا میکند؛ اینکه مجبور شده یکی از دو فرزندش را برای زنده ماندن انتخاب کند و او هم دخترش را تسلیم نازیها کرده است. سوفی نزد «نیتان» باز میگردد. «استینگو» او را تعقیب میکند، ولی زمانی میرسد که هر دو خودکشی کردهاند.
* فیلمی که بار دیگر به برنامههای تبلیغاتی صهیونیستها مبنی بر کشتار قوم مظلوم یهود طی سالهای جنگ جهانی دوم رونق میبخشد. با این همه، این جا انتخاب بازیگران چنان بجا صورت گرفته که جان چون و چرای چندانی برای تماشاگرانی که به تبلیغات علاقهای ندارند، باقی نمیگذارد. معما و رازهای زندگی «سوفی» نقطههای اوج فیلم را رقم میزنند و شخصیت روانپریش «نیتان» با بازی خوب کلاین بسیار مؤثر است. اما فیلم بیش از هر چیز مدیون نقش آفرینی استریپ است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:28 PM |
پالمتو - palmetto
سال تولید : ۱۹۹۷
کشور تولیدکننده : آلمان و آمریکا
محصول : ماتیاس وندلانت
کارگردان : فولکر شلوندورف
فیلمنامهنویس : ا. ماکس فرای، بر مبنای رمانی نوشتهٔ جیمز هادلی چیس
فیلمبردار : توماس کلوس
آهنگساز(موسیقی متن) : کلاوس دولدینگر
هنرپیشگان : وودی هارلسن، الیزابت شو، جینا گرشن، رولف هوپه، مایکل راپاپورت، تام رایت و کلوئه سوینیی
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۴ دقیقه
̎هاری باربر̎ (هارلسن)، خبرنگار، پس از یافتن شواهد جدیدی که نشان میدهد برایش پاپوش دوخته بودهاند، پس از دو سال از زندان آزاد میشود. ابتدا تصمیم دارد از پالمتو خارج شود ولی برخوردش با ̎نینا̎ (گرشن)، محبوبهٔ سابقش، که مجسمهساز موفقی است و واقعاً دوستش دارد، او را از اینکار منصرف میکند. اما از طرف دیگر، متأسفانه، با ̎ری مالرو̎ (شو)، زنی آشوبگر و موذی ـ که همسر یک میلیونر در حال مرگ است ـ آشنا میشود؛ ̎ری̎ برای ربودن ساختگی دختر خواندهاش، ̎اودت̎ (سوینیی)، به او پیشنهاد دریافت دستمزدی پنجاه هزار دلاری میدهد. ̎هاری̎ که تصور میکند پنجاه هزار دلار میتواند مقداری از آن دو سال از دست رفته را جبران کند و ضمناً جذابیت ̎ری̎ کورش کرده، این پیشنهاد را میپذیرد. از طرف دیگر، نیز با پذیرفتن پیشنهاد دادستانی، مبنی بر عهده گرفتن عنوان ̎روابط عمومی̎ این پرونده، کار را برای خودش دشوارتر میکند...
● نئو نو آری آمریکائی که توسط یک آلمانی بیگانه با مقوله، کارگردانی و برمبنای رمانی از یک انگلیسی (چیس) نگاشته شده باشد، از همان آغاز چیز جالبی بهنظر نمیرسد. پس از تماشای فیلم نیز میتوان گفت که این گمان به خطا نرفته است. شو در نقش آشوبگری خود، کاریکاتورگونه است و هارلسن در نقش خبرنگاری مثلاً باهوش که دائماً در توطئههای مختلف رودست میخورد، آشکار و احتمالاً عامدانه، خندهآور جلوه میکند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:29 PM |
کالیفرنیا نصف به نصف - California Split
سال تولید : ۱۹۷۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : رابرت آلتمن و جوزف والشن
کارگردان : آلتمن
فیلمنامهنویس : جوزف والش
فیلمبردار : پل لومان.
آهنگساز(موسیقی متن) : فیلیش شاتوِل
هنرپیشگان : الیوت گولد، جرج سیگال، آن پرنتیس، گوئن ولز، ادوارد والش، جوزف والش و برت رمسن.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۹ دقیقه.
در یک بازی پولر در کازینوئی در لس آنجلس «لو» (ادوارد والش) که بازی را باخته، «چارلی واترز» (گولد) که بازی را برده و «بیل دنی» (سیگال)، کارتپخش کن را به همدستی و تقلب متهم میکند. «چارلی» و «بیل» به نوشگاهی در همان نزدیکی میروند و نوشخواری میکنند اما بیرون از آنجا، «لو» با کمک دوستانش آن دو را به شدت کتک میزند و پول باختهاش را پس میگیرد. سپس «چارلی»، «بیل» را به خانهاش میبرد و او را با «باربارا» (پرنتیس) و «سوزان» (ولز)، دو خیابان گردی که در خانه او زندگی میکنند، آشنا میکند. صبح روز بعد «بیل» به سرکارش در یک مجله مُد برمیگردد و بعداظهر با «چارلی» به یک مسابقه اسبدوانی میرود و در آنجا پول کمی میبرد. بعدتر با «لو» روبهرو میشوند و «چارلی» به شدت او را کتک میزند و پولش را پس میگیرد. وقتی طلبکاران «بیل» برای گرفتن پولهایشان او را تحت فشار میگذارند، داروندارش را میفروشد و آماده سفر میشود. «چارلی» نیز که از سفر مکزیک بازگشته، «بیل» را ترغیب میکند تا همراهش برود. «بیل» در بازی بیست و یک، پوکر و رولت، در مجموع هشتاد و دو هزار دلار میبرد که با «چارلی» نصف میکند...
* «من خودم یک قمارباز حرفهای بوده و هستم و از تمام بازیهای قمار خوشم میآید. در زندگی نه پول، بلکه قمار بر سر این پول است که اهمیت دارد. از طرفی دیگر در آمریکا خطری واقعی شما را تهدید نمیکند. یعنی حتی اگر دلتان هم بخواهد نمیتوانید از گرسنگی بمیرید. تنها قمار است که احساس خطر را در شما بهوجود میآورد. درست شبیه صعود به قله اورست که با زحمت زیاد حاصل میشود ولی پس از صعود به آن برخلاف انتظار، به چیز غیرمنتظرهای برخورد نمیکنید». - آلتمن.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:30 PM |
ایزادورا - Isadora
سال تولید : ۱۹۶۸
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : روبر حکیم و ریمون حکیم
کارگردان : کارل رایتس
فیلمنامهنویس : ملوین براگ و کلایو اکستن، برمبنای کتابهای زندگی من نوشته ایزادورا دانکن و ایزادورا دانکن، یک تکچهره خصوصی نوشته سیوئل استوکس.
فیلمبردار : لاری پیزر.
آهنگساز(موسیقی متن) : موریس ژار
هنرپیشگان : ونسا ردگریو، جیمز فاکس، جیسن روباردز، ایوان چنکو، جان فریزر، بسی لاو و سینتیا هریس.
نوع فیلم : رنگی، ۱۵۳ دقیقه.
"ایزادورا دانکن" (ردگریو)، خاطراتش را برای همدم وفادار آخرین ماههای زندگی خود، "راجر" (فریزر)، باز میگوید: او در خانوادهای فقیر اهل سن فرانسیسکو بزرگ میشود. در کودکی مدرسه را ترک میکند و به رقص روی میآورد. سپس به اروپا میرود و در لندن کارش را پی میگیرد. در برلین با "گوردون کریگ" (فاکس) طراح صحنه، رابطهآی عاطفی پیدا میکند و پس از ماجراهائی در پاریس، در روسیه با شاعری بهنام "سرگئی اسنین" (چنکو) ازدواج میکند. سپس به آمریکا باز میگردد، اما اینجا به سردی از او استقبال میکنند...
٭ سرگذشتنامه رقصندهای نامدار که در رویای حقیقت و زیبائی است اما خود به ورطه کلیشه سقوط میکند. رایتس در یک ساعت اول فیلم به یمن تدوین روان و نفسگیر تام پریستلی، ضرباهنگ مناسبی ایجاد میکند، با این همه به تبع نوع داستان، کار به کسالت میکشد. فیلم نمیتواند بهطور کامل جذابیت "ایزادورا" را بهعنوان رقصنده یا حتی زن نمود بدهد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:31 PM |
گربه روی شیروانی داغ - Cat On Hot Tin Roof
سال تولید : ۱۹۵۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مترو ـ گلدوین ـ مایر
کارگردان : ریچارد بروکس
فیلمنامهنویس : جیمز پو و بروکس، برمبنای نمایشنامهای نوشته تنسی ویلیامز
فیلمبردار : ویلیام دانیلز.
هنرپیشگان : الیزابت تیلر، پل نیومن، برل آیوز، جک کارسن، جودیت آندرسن، مادلین شروود و لاری گیتس.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۸ دقیقه.
"بریک" (نیومن)، فوتبالیست حرفهای سابق، همسرش "مگی" (تیلر) را برای مرگ دوستش مقصر میداند و بههمین دلیل از او، که دیوانهوار دوستش دارد ـ متنفر شده و بهنوشخواری پناه آورده است. "بریک" و برادرش، "کوپر" (کارسن)، همراه همسرانشان برای روز تولد پدرشان در املاک پدری جمع شدهاند تا سرانجام پدر (آیوز) ـ که بهتشخیص پزشکان در آستانه مرگ است ـ روشن شود. "کوپر" فکر میکند بهدلیل فرزندان زیادش، برای تصاحب ارثیه پیرمرد شانسش از "بریک" بیشتر است، بهدلیل فرزندان زیادش، برای تصاحب ارثیه پیرمرد شانسش از "بریک" بیشتر است، اما پیرمرد که واقعیت را نمیداند، با همه بدرفتاری میکند. سرانجام "بریک" واقعیت را به پدرش میگوید و پس از دقایقی توفانی، آرامش حکمفرما میشود....
٭ اقتباس حرفهای از نمایشنامه پرآوازه ویلیامز به تمامی در فضای محدود یک خانه اربابی میگذرد و تنها با اتکا به گفتوگوهائی بسیار حساب شده پیش میرود. اما با وجود این، تنش فوقالعادهای که بر تمام افراد داستان حاکم است، اجازه لحظهای رخوت و سکون را نمیدهد. فیلم بدون حتی یک رجعت به گذشته، موفق میشود سایه سنگین گذشته را که زندگی شخصیتها را زیر سلطه گرفته، به تصویر بکشد و در صحنه طولانی جدل پدر و پسر در زیرزمین (که به موزهای از خاطرات گذشته بدل شده) به اوج برسد. بای دو شخصیت اصلی فیلم فوقالعاده است و بازی ضعیف برخی از بازیگران نقشهای فرعی را هم جبران میکند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:31 PM |
شبح اُپرا - THE PHANTOM OF THE OPERA
سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : انگلستان و آمریکا
محصول : اندرو لوید ـ وبر
کارگردان : جوئل شوماکر
فیلمنامهنویس : لوید ـ وبر و شوماکر، برمبنای نمایش موزیکالِ لوید ـ وبر از رمانی نوشتهٔ گاستون لورو
فیلمبردار : جان ماتیسن
هنرپیشگان : جرالد باتلر، امی راسم، پاتریک ویلسن، میراندا ریچاردسن، مینی درایور، سایمن کالو، سیاران هیندز و جنیفر الیسن
نوع فیلم : سیاه و سفید و رنگی، ۱۴۳ دقیقه
پاریس، سال ۱۹۱۹. ̎رائول̎ کهنسال، وقایعی را به خاطر میآورد که پنجاه سال قبل رخ دادهاند: ̎فیرمنِ̎ اسقاطچی (هیندز) و ̎آندره̎ (کالو)، سالن اپرا را در اختیار میگیرند. ̎رائولِ̎ جوان (ویلسن)، حامی اپرا، پی میبرد که ̎کریستین̎ (راسم)، دختر محبوب دوران کودکیاش، بهعنوان جانشین ̎کارلوتا̎ (درایور)، خوانندهٔ اپرا انتخاب شده است. ̎کریستین̎ را ̎شبح̎ (باتلر)، آموزش داده ـ مردی عاش موسیقی که چهرهاش از شکل افتاده و مدتی است در زیر عمارت اپرا، خانه کرده است. وقتی ̎کارلوتا̎ وسط اجرائی صحنه را ترک میکند، ̎کریستین̎ جایش را میگیرد و با استقبال مردم روبهرو میشود. ̎شبح̎، ̎کریستین̎ را به پناهگاه خود میبرد ولی در آنجا، ̎کریستین̎ با برگرفتن نقاب از چهرهٔ ̎شبح̎، او را خشمگین میکند. ̎شبح̎ به رابطهٔ ̎رائول̎ و ̎کریستین̎ حسادت میکند. ̎فیرمن̎ و ̎آندره̎، ̎شبح̎ را تحقیر میکنند و همین باعث میشود ̎شبح̎ نامههای تهدیدآمیز برایشان بفرستد و یکی از دستیاران صحنه را خفه کند. پس از شرکت در بالماسکهای در اپرا، خشم ̎شبح̎ نسبت به ̎رائول̎ و ̎کریستین̎ بالا میگیرد. ̎شبح̎ پیش از اجرای اپرا، به صدای ̎کارلوتا̎ لطمه میزند ولی پیش از آنکه ̎کریستین̎ جایش را بگیرد، ̎رائول̎ را که در پناهگاهش رخنه کرده گیر میاندازد، بعد نقاب از چهره برمیدارد و صورت از شکل افتادهٔ خود را به رخ میکشد و به ̎کریستین̎ میگوید که حالا بین زندگی کردن با او و دیدن مرگ ̎رائول̎، یکی را انتخاب کند. ̎کریستین̎ به ̎شبح̎ نزدیک میشود و اینجاست که ̎شبح̎ به آزاد کردن ̎رائول̎ و ̎کریستین̎ رضایت میدهد. پنجاه سال بعد، ̎رائول̎ از گور همسر فقیدش، ̎کریستین̎ بازدید میکند و گل سرخ و حلقهای در آنجا مییابد که نشان میدهد ̎شبح̎ زنده است.
● فیلم شوماکر بیش از آنکه برداشتی از رمان لورو (۱۹۱۰) باشد، اقتباسی از نمایشنامهٔ موزیکال لوید ـ وبر به همین نام است که خود ملهم از داستان اصلی است، و پیش از این بارها روی صحنهٔ تئاترهای گوناگون اجرا شده بود. فیلم شوماکر به لحاظ ویژگیهای متن و ساختار، به ویژه اجرائی متأخر از نمایشنامه به کارگردانی هارولد پرینس را سرمشق قرار داده است. آنچه شوماکر و لوید ـ وبر بهعنوان نویسندگان فیلمنامهٔ این نسخه به داستان اصلی افزودهاند، از مقدمه و مؤخرهای که بدنهٔ داستان را در قالب بازگشت به گذشته دربرمیگیرد، تا طرح پیشزمینهای تازه برای داستان زندگی ̎شبح̎ (در قالب صحنهٔ گریز او از سیرک) و همچنین صحنهٔ دیدار ̎کریستین̎ از مزار پدرش و نبردی که آنجا بین ̎شبح̎ و ̎رائول̎ درمیگیرد، همگی عناصری تزئینی و غیرضروری مینمایند که افزودنشان تأثیری جز کند کردن ضرباهنگ داستان نداشته و نقشی در بسط و گسترش ساختار قصه یا افزودن مضامین جدیدی به آن یا فراهم ساختن امکان تأملی بیشتر بر شخصیتهای داستان ندارد. فیلم در بین نسخههای قبلی (اگر از اقتباس نامتعارف برایان دپالما در قالب اجرای راکِ شبح بهشت، ۱۹۷۴، بگذریم)، به لحاظ ساختار موزیکالش نزدیکترین پیوند را با اقتباس سال ۱۹۴۳ (آرتور لوبین) مییابد. علاوه بر این، در صحنههائی که ̎رائول̎ خود را از دامهائی که ̎̎شبح̎ بر سر راهش گسترده (مثل اتاقی با دیوارهائی از آینه) میرهاند یا صحنهٔ بالماسکه که ̎شبح̎ با شمایل مرگ سرخ ظاهر میشود، آشکارا به نسخهٔ صامت ۱۹۲۵ (والاس وورسلی) ادای دین میشود. نظیر چنین برخوردی را میتوان با دیو و دلبر (ژان کوکتو، ۱۹۴۶) هم شاهد بود. به ویژه در صحنهای که ̎شبح̎، ̎کریستین̎ را از دالانی که دستهای شمعدان بهدست از دیوارهایش بیرون آمده و مسیر را روشن کرده، همراه خود میبرد. شوماکر با تکیه بر تجربیات گذشتهاش بهعنوان طراح لباس و صحنه، توجه فراوانی به این و جوه فیلم میکند، اما این رویکرد تزئینی فیلمساز بر ساختار روائی اثر سایه انداخته و توجه او بهعنوان کارگردان/ فیلمنامهنویس را از جنبههای دیگر کار، چون تأمل بیشتر بر چگونگی پیشبرد داستان و پرداخت شخصیتها منحرف کرده، طوری که در نهایت کلیت فیلم را تا حد یک اپرای فیلم شده (و نه فیلمی مستقل که از ساختار اپرائی الهام گرفته باشد)، تقلیل داده است. نوآوریهای شوماکر در ساختار روائی، مثل استفاده از تضاد فیلم رنگی و سیاهوسفید برای نمایش تمایز بین زمان حال سیاه و سفیدِ غمگین و پیر و افسردهحال (پاریس ۱۹۱۹) و گذشتهٔ رنگیِ جوان و شاداب (پاریس ۱۸۷۰)، کهنه و تکراری مینماید. راسم که در آن زمان به خاطر ایفای نقش دختر شان پن در رود مرموز (کلینت ایستوود، ۲۰۰۳) به شهرت رسیده بود، با ملاحت معصومانهٔ قرن نوزدهمیاش، انتخابی مناسب برای نقش ̎کریستین̎ به نظر میآید، ولی باتلر پشت طیف متنوعی از نقابها که تا صحنهٔ پایانی نیمی از چهرهاش را به اشکال گوناگون میپوشاند (به ویژه نقاب تازهای که نیمی از درازای صورتش را پوشش میدهد)، در قیاس با پیشینیانش از کلود رینز در نسخهٔ ۱۹۴۳ گرفته تا هربرت لوم در نسخهٔ ۱۹۶۲ (ترنس فیشر)، حرف تازهای برای گفتن ندارد. در نهایت به نظر میرسد با وجود تمام اقتباسهای رنگووارنگ و عجیبوغریب از داستان لورو، هنوز نسخهٔ صامت ۱۹۲۵ با حضور لان چینی با فاصلهای بعید از بیشتر اخلاقش، بهترین اقتباس در این عرصه است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:31 PM |
خشم خدا - The Wrath Of God
سال تولید : ۱۹۷۲
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : رینبو پروداکشنز و سینهمن فیلمز
کارگردان : رالف نلسن، برمبنای رمانی نوشته جیمز گراهام.
فیلمنامهنویس : رالف نلسن، برمبنای رمانی نوشته جیمز گراهام.
فیلمبردار : الکس فیلیپس جونیر
آهنگساز(موسیقی متن) : لالو شیفرین
هنرپیشگان : رابرت میچم، فرانک لانگلا، ریتا هیورث، جان کولیکوس، ویکتور بونو، کن هاچیسن، پالا پریچت، گریگوری سیرا و فرانک رامیرز.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۱ دقیقه.
اواخر دهه 1920. «اِمِت کوگ» (هاچیسن)، ایرلندی سرگردان در آمریکای مرکزی، فریب «جنینگز» (بونو)، سودجوی انگلیسی را میخورد و قرار میشود بشکههای قاچاق ویسکی را از مرز رد کند. در نخستین سفرش با انقلابیون درگیر میشود و جلوی هتک حرمت آنان را به دختری سرخپوست، «چلا» (پریچت) میگید، و به کمک «پدر وان هورن» (میچم)، کشیشی خلع لباس شده، از مهلکه میگریزد. اما بهزودی آن دو بهدست «سرهنگ سانتیلا» (کولیکوس) گرفتار میشوند. او که «جنینگز» را هم دستگیر کرده، مأموریتی مرگبار را به این سه خارجی واگذار میکند: تاختن به دهکده «ماخودا» و ارباب فئودال قدرتمندش، «دلاپلاتا» (لانگلا). وقتی «کوک» و «جنینگز» بهعنوان مهندسان معدن وارد حیطه «دلاپلاتا» میشوند، «وان هورن» - برخلاف نظر «دلاپلاتا» که نفرت بیمارگونهای از کشیشها دارد - با راهانداختن کلیسای دهکده و اجرای مراسم عشای ربانی، اعتماد اهالی را جلب میکند. اما حتی با حمایتهای افراد دهکده و قبیله «چلا» هم این سه نفر به سختی میتوانند بر «دلاپلاتا» غلبه پیدا کنند. در نبرد نهائی «جنینگز» و «وان هورن» قهرمانانه میمیرند و «کوگ» که نجات پیدا کرده، با «چلا» ازدواج میکند.
* فیلم، به استثنای حضور باصلابت میچم که تصویری نامتعارف از کشیشی انقلابی ارائه میدهد و جلوههای ویژه پُررنگ و لعابش (کار فدریکوفارفن) برای جذب تماشاگر به موضوعی انقلابی و سیاسی نکته در خور دیگری ندارد. آخرین فیلم هیورث.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:32 PM |
بیل را بکش: جلد یک - KILL BILL: VOL. 1
سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : لارنس بِندر
کارگردان : کوئنتین تارانتینو
فیلمنامهنویس : تارانتینو، برمبنای شخصیت عروس خلقشده توسط اوما تورمن و تارانتینو
فیلمبردار : رابرت ریچاردسن
آهنگساز(موسیقی متن) : RZA
هنرپیشگان : اوما تورمن، لوسی لیو، ویوکا ا. فاکس، داریل هانا، دیوید کارادین، مایکل مدسن، جولی دریفوس، سونی چیبا و چیاکی کورییاما
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۱ دقیقه
عروس (تورمن) یکی از اعضاء یک گروه آدمکش پنج نفره است. وقتی عروس تصمیم میگیرد حرفهٔ آدمکشی را کنار بگذارد و ازدواج کند، این حرکت به مذاق رئیس او، ̎بیل̎ (کارادین) خوش نمیآید. از اینرو، همکاران سابق عروس (لیو، فاکس، هانا و مدسن) را به کلیسای محل برگزاری مراسم عروسیاش میفرستد و آنان نیز قتلعامی به راه میاندازند. عروس که گلولهای به سرش اصابت کرده، به طرز معجزهآسائی از این سوءقصد جان سال بهدر میبرد و چهار سال بعد از اغما بیرون میآید و به جاده میزند تا از صاحبکار سابق و چهار آدمکش او انتقام بگیرد...
● از بخت و اقبال بلند سینمادوستان بود که رؤسای کمپانی میراماکس با تماشای نسخهٔ چهار ساعتهٔ چهارمین فیلم بلند تارانتینو به این نتیجهٔ قطعی رسیدند که به یک نمای این حماسهٔ سینمائی هم نمیشود دست زد. پس فیلم دو قسمت ـ یا به تعبیر فیلمساز دو جلد ـ شد و با فاصلهای یکساله به نمایش درآمد. ارجاع مجدد تارانتینو به سرچشمهٔ بیپایان سینما و این بار یکی از گونههای به شدت مورد علاقهاش ـ سینمای ورزشهای رزمی شرق دور ـ با داستانی ظاهراً ساده و کوتاه و بیفراز و فرود ـ مثل هر روایت حماسی ناب دیگر ـ یکی از شوقانگیزترین تجربههای سدهٔ دوم سینماست. بیل را بکش برای همهٔ کسانی ساخته شده که میدانند سینما منطقی به کلی متفاوت از دنیای عادی و اتفاقهای روزمره دارد، دروغ و اغراق جزئی جدانشدنی از ذات سینماست و تماشای قهرمان فناناپذیر و روئینتن همیشه دلچسب و کهنگیناپذیر است. کارگردانیِ در اوج تارانتینو نشان میدهد که امکانات سینما برای خلق اکشن تا چهحد بیپایان و نامحدود است و خلاقیتش در ساخت و پرداخت صحنههای رزمی و مبارزه با شمشیر برای همهٔ اکشنسازان سینمای دنیا غبطهبرانگیز است. داستان فیلم، هدیهٔ تولد سیسالگی تارانتینو از طرف تورمن است (̎Q & U" در عنوانبندی یعنی همین). تورمن پس از زایمان، با تمرینها و آموزشهای طاقتفرسا، در لباس زرد بروس لی، شمایل به یادماندنی دیگری به فهرست شخصیتهای حماسی سینما اضافه کرد. تارانتینو بیپروا همهٔ منابع الهام پر شمارش را رو میکند و بیل را بکش فهرست بلندی از فیلمها و صحنهها را یدک میکشد که فیلمساز با کمک فیلمبردار خبرهاش تماشا کردند تا فیلم به منابع اصلیاش نزدیک باشد (مشخصاً به آثار چه چانگ و برادران شا که بخشهائی از فیلم به قصد ادای دین در استودیوی آنها در هنگکنگ فیلمبرداری شد). فیلم ـ به سنت آثار مرجعش ـ بدون جلوههای ویژهٔ دیجیتال ساخته شد و ضرب شصتی تکنیکی است که با دکوپاژی استادانه و به کمک ۴۵۰ گالن خون تقلبی، عروس انتقامجوی داستان را به جنگ هشتاد و هشت یاکوزای مسلح میفرستد. بیل را بکش ـ به طرز عجیبی ـ از دل بیشمار منبع الهام و ارجاع صوتی و تصویریاش به اصالت و اریژینالیتهٔ منحصر به فردی میرسد؛ به ذات اصیل حرکت و جذابیت در سینما.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:32 PM |
قهرمان - The Champ
سال تولید : ۱۹۷۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : دایسن لاول
کارگردان : فرانکو زفیرلی.
فیلمنامهنویس : والتر نیومن، برمبنای فیلمنامهای نوشته لنرد پراسکینز و داستانی نوشته فرانسس ماریون.
فیلمبردار : فرد کوئنکمپ.
آهنگساز(موسیقی متن) : دیو گروسین.
هنرپیشگان : جان وویت، فی داناوی، ریکی شرودر، جک واردن، آرتور هیل، استرادر مارتین، جون بلوندل، مری جو کتلت، الیشا کوک جونیر، آلن میلر، جو تورناتوره، شرلی کُنگ جف بلوم.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۱ دقیقه.
«بیلی فلین» (وویت)، قهرمان سابق بوکس، زندگی خود و پسرش، «تی.جی.» (شرودر) را با کار در اصطبلی در فلوریدا تأمین میکند. «تی. جی.» که از پدرش بتی ساخته، در آرزوی روزی است که «بیلی» بتواند نوشخواری و قمار را کنار بگذارد و به رینگبرگردد. در یک دور قمار، او پول لازم را برای خرید یک اسب برای «تی.جی.» میبرد و وقتی اسب او در مسابقه برنده میشود، «تی. جی.» مادرش، «آنی» (داناوی) را میبیند که دوباره ازدواج کرده و اکنون یک طراح مُد موفق و پولدار است. «بیلی» که از حضور مجدد همسرش ناراحت است، دوباره سراغ قمار میرود و اینبار همه چیز، حتی اسب «تی. جی.» را هم میبازد. او در اوج عصبانیت، طلبکارهایش را کتک میزند و به زندان میافتد و «تی.جی» را مجبور میکند که برود و با «آنی» زندگی کند. پس از آزادی از زندان، دوباره «تی. جی» را میبیند و این بار تصمیم میگیرد بازگشت موفقیتآمیزی به رینگ داشته باشد؛ پس با کمک «جکی» (واردن)، مدیر برنامههای سابقش تمرینهایش را آغاز میکند. در رینگ، او سخت در برابر حریف جوانترش مبارزه میکند و پیروز میشود، ولی فشار این مسابقه بیش از حد بوده و «بیلی» در اتاق رختکن میمیرد. حالا «تی. جیِ.» اندوهگین متوجه میشود که به مادرش تعلق دارد.
نسخه زفیرلی از داستان اشکانگیز ماریون - که بیش از این نیز در سالهای 1931 (با همین نام به کارگردانی کینگ ویدور) و 1953 (با نام دلقک، به کارگردانی رابرت لنرد و همکاری رداسکلتن) به فیلم درآمده است - به لطف حضور وویت و داناوی هنوز دیدنی است؛ به شرط آنکه تماشاگر طاقت گریههای تمام نشدنی شرودر را در نقش پسرک چشم آبیِ باهوش و احساساتی داشته باشد. ظاهراً زفیرلی به نسخه عالی ویدور چیزی نیفزوده است. جز چهل دقیقه کسالتبار.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:33 PM |
کابوس جدید وس کریون - WES CRAVEN'S NEW NIGHTMARE
سال تولید : ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : ماریان مادالنا
کارگردان : وس کریون، بر مبنای شخصیتهائی خلق شده توسط کریون
فیلمبردار : مارک اروین
آهنگساز(موسیقی متن) : ج. پیتر رابینسن
هنرپیشگان : رابرت انگلاند، هیتر لانگن کمپ، میکو هیوز، دیوید نیوسام، جفری جان دیویس، مت وینستن، راب لابل، ماریان مادالنا و کریون
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۲ دقیقه
ـ بازیگری به نام ̎هیتر لانگن کمپ̎ (لانگن کمپ) ده سال پس از ایفای نقش در فیلم ̎کابوسی در خیابان الم̎ دچار کابوسهائی میشود و ناشناسی با صدای شبیه ̎فردی کروگر̎ به او تلفن میکند و آزارش میدهد. کمپانی سازندهٔ فیلم از او میخواهد تا نقش اصلی را در فیلم جدید کریون بازی کند که به گفتهٔ خود ̎کریون̎ مضمونش این است که ̎فردی̎ تجسم نیروئی شیطانی است که مستقل از حضور او در فیلمها، وجود خارجی دارد و تنها وقتی در داستانی موفق به کار گرفته میشود، میتوان او را از دنیای واقعی به جهان فیلم کشاند و در آنجا محبوس کرد. به این ترتیب پایان مجموعه فیلمهای ̎خیابان الم̎ با فیلم ̎فردی مرده: آخرین کابوس̎ در واقع جواز آزادی عمل ̎فردی̎ بوده است. ̎هیتر̎ عملاً ناچار میشود همین فیلمنامه را در واقعیت بازی کند.
ـ پس از دنبالههای ضعیفی که از جلوهٔ شخصیت رعبانگیز ̎فردی کروگر̎ در نخستین فیلم مجموعهٔ خیابان الم کاستند، کابوس جدید ... بازگشتی درخور و به راستی هراسآور است که بر تخیل خلاق کریون صحه میگذارد. بنیان این هراس، آن است که کریون حضور تهدیدگر ̎فردی̎ را به دنیای واقعیت پشت صحنه تسری میدهد، دنیائی که در آن عوامل فیلمهای قبلی در نقش خودشان ظاهر میشوند و انگلاند واقعی کنترلی روی مخلوق سینمائیاش ندارد. حرکتی حسابشده به سوی پست مدرنیسم در ژانر سینمای ترسناک که در فیلم بعدی کریون، جیغ (۱۹۹۶)، به کمال میرسد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:33 PM |
شیخ سفید - Lo Sceicco Bianco
سال تولید : ۱۹۵۱
کشور تولیدکننده : ایتالیا
محصول : لوئیجی رووره
کارگردان : فدریکو فلینی
فیلمنامهنویس : تولیو پینلی، انیو فلایانو و فلینی، برمبنای داستان پینلی از طرحی نوشته میکل آنجلو آنتونیونی
فیلمبردار : آرتورو گالئا.
آهنگساز(موسیقی متن) : نینو روتا.
هنرپیشگان : آلبرتو سوردی، برونلا بووو، لئوپولدو تریسته، جولیتا ماسینا، لیلیا لاندی و ارنستو آلمیرانته.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۸۶ دقیقه.
زنی شهرستانی، "واندا" (بووو) به اتفاق شوهرش، "ایوان کاوالی" (تریسته) برای گذراندن ماه عسل به رم میروند. شوهر محافظه کار قصد دیدار از خانواده و واتیکان را دارد و زن بلندپرواز بهدنبال یافتن راهی است برای ملاقات با مرد رویاهایش، "فرناندو ریولی"، معروف به "شیخ سفید" (سوردی)، یکی از قهرمانان داستانهای مصور. سرانجام "واندا' خود را به سر صحنه عکسبرداری از "ریولی" میرساند. و با او روبهرو میشود. بهزودی نیز با سررسیدن همسر "ریولی" پی به تو خالی بودن قهرمان رویائی خود میبرد. اما حالا روی بازگشت به نزد شوهرش را که سراسر رم را در جستوجویش زیرپا گذاشته، ندارد. او دست به خودکشی میزند، با این همه نجات پیدا میکند و با حاضر شدن شوهر همه چیز به شکل نخستش باز میگردد...
٭ نخستین فیلمی که فلینی به تنهائی کارگردانی میکند در حد شاهکارهایش نیست، اما یکی از گرمترین و سرزندههٔرین آثارش بهشمار میآید. فیلم اگرچه ظاهراً براساس اصول و قواعد سینمای نئوآلیستی ساخته شده، او به خاطر ظرافتها و طنز "فلینیوار"، همچنین تعلیق صحنه پایانی که متأثر از سینما آمریکاست، فیلمی کاملاً متفاوت با جریان نئوآلیستی از آب در میآید. اینجا سوردی با بازی درخشانش به شهرت میرسد و ماسینا در نقش خیابان̎ردی بهنام "کابیریا" ظاهر میشود که بعدها ماجراهایش موضوع فیلمی مستقل به نام شبهای کابیریا (۱۹۵۶) میشود.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:34 PM |
شبح اپرا - THE PHANTOM OF THE OPERA
سال تولید : ۱۹۲۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : یونیورسال
کارگردان : روبرت جولیان
فیلمنامهنویس : ریموند شراک و الیوت کلاوسن، بر مبنای رمانی نوشته گاستون لورو
فیلمبردار : ورجیل میلر، میلتن برایدنیکر و چارلز وان انگر
هنرپیشگان : لان چینی، مری فیلیپین، نورمن کری، آرتور ادموند، اسنیتس ادواردز، ادموند کارو، ویرجینیا پیرسن و چستر کانکلین
نوع فیلم : سیاه و سفید و رنگی، ۹ حلقه. صامت
ـ در زیرزمینهای اپرای پاریس، موسیقیدان از ریختافتادهای بهنام "اریک" (چینی) زندگی میکند. او به "کریستین" (فیلیپین)، یکی از خوانندگان ذخیره اپرا، دل میبندد. و برای اینکه مقدمات پیشرفت "کریستین" را فراهم بیاورد برای "کارلوتا" (پیرسن)، ستاره اپرا در اجراء جدیدی از "فاوست"، نامههای تهدیدآمیز مینویسد تا نقش خود را به "کریستین" واگذار کند. زمانیکه "کارلوتا" به تهدیدها اعتنائی نمیکند. "اریک" باعث سقوط چلچراغ عظیم سالن میشود. به زودی "کریستین" بهعنوان خواننده اول به شهرت میرسد و حالا "اریک" او را با خود به زیرزمین اپرا میبرد و راز دلش را بازمیگوید؛ اما اجازه میدهد تا "کریستین" بار دیگر به "بالا" بازگردد. سپس در جریان یک بالماسکه، "کریستین" ماجراهایش با "اریک" را برای محبوبش، "رائول" (کری) تعریف میکند؛ بیخبر از اینکه "اریک" با لباس مبدل در همان نزدیکیها است و صحبتهای او را میشنود. "اریک"، "کریستین" را میرباید و به زیرزمین میبرد. اما اینبار "رائول" و "لودو" (کارو)، یکی از مأموران مخفی پلیس، برای نجات "کریستین" وارد عمل میشوند...
ـ نخستین نسخه سینمائی رمان محبوب لورو (۱۹۱۰) و از محبوبترین آثار چینی. فیلم، در واقع، در سال ۱۹۲۳ آماده نمایش بود. اما چون مقامات یونیورسال به دنبال تولیدی حیثیتی بودند به توصیههای منتقدان که کار را در یک پیشنمایش دیده بودند عمل کردند؛ از جمله صحنههای جدیدی را با شرکت کانکلین (بازیگر کمدیر مک سنت) فیلمبرداری کردند، میاننویسها را تغییر دادند، در تدوین دست بردند و سرانجام وقتی فیلم آماده نمایش شد تبلیغات مفصلی به راه انداختند (در انگلستان کپی فیلم از بندر ساوتمپتن به لندن با اسکورت افراد ارتش حمل شد). علاوه بر بازی چینی، امتیاز شبح اپرا طراحی صحنه خیرهکننده ا.ا.شیلی، سیدنی م. یولمن (صحنههای زیرزمین) و بنکار است که متأسفانه در بیشتر فیلم، بهدلیل کارگردانی بد جولیان، به درستی جلوه نمیکند. در سالهای ۱۹۴۲ (آرتور لوبین، با همکاری کلود رینز)، ۱۹۶۲ (ترنس فیشر، با همکاری هربرت لوم)، ۱۹۸۳ (رابرت مارکوویتس، با همکاری ماکسیمیلیان شل) و ۱۹۸۹ (دوایت هـ. لیتل، با همکاری رابرت اینگلوند) و ۱۹۹۸ (داریو آرجنتو) بازسازی شد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:34 PM |
ماکس آبی - The Blue Max
سال تولید : ۱۹۶۶
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : فاکس قرن بیستم
کارگردان : جان گیلرمین
فیلمنامهنویس : دیوید پوسال، جک سدان و جرالد هنلی، برمبنای رمانی نوشته جک د. هانتر.
فیلمبردار : داگلاس اسلوکوم
آهنگساز(موسیقی متن) : جری گلداسمیت.
هنرپیشگان : جرج پپارد، جیمز میسن، اورسولا آندرسن، جرمی کمپ، کارل میکائیل فوگلر و آنتوندیفرینگ.
نوع فیلم : رنگی، ۱۵۵ دقیقه.
آلمان، سال ۱۹۱۸. "برونو استاکل" (پپارد) که تازه دوره خلبانی را تماک کرده، آرزوی دریافت نشان "ماکس آبی" ـ بالاترین نشان افتخار خلبانان جنگی ـ را در سر میپروراند. جاهطلبی او باعث کنارهگیری همقطارانش میشود، هرچند که "ویلی فون کلوگرمان" (کمپ) شهامت و توانائی او را تحسین میکند. در نخستین مأموریتشان "کلوگرمان" برای بیستمینبار یک هواپیمای دشمن را سرنگون میکند و شایستگی "ماکس آبی" را به دست میآورد، اما "شکار" "برونو" تأئید نمیشود. "برونو"ی خشمگین در مأموریت بعدی هواپیمای انگلیسی ـ را ـ برخفال اصول جوانمردی خلبانی ـ برفراز آشیانهاش هدف قرار میدهد و انزجار فرماندهاش را برمیانگیزد، با خلبانی ـ برفراز آشیانهاش هدف قرار میدهد و انزجار فرماندهاش را برمیانگیزد، با اینهمه وقتی "کنت فون کلوگرمان" (میسون) برای اهدای نشان افتخار برادرزادهاش میآید، "برونو" را جوانی خوشآتیه میبیند. "برونو" با همسر کنت (آندرس) رابطهای عاطفی برقرار میکند و برتریاش بر "ویلی کلوگرمان" را در عملیاتی آکروباتی ـ که به مرگ "گلوگرمان" میانجامد ـ ثابت میکند. همسر کنت از "برونو" میخواهد که با هم به سوئیس فرار کنند ولی او نمیپذیرد و همسر کنت هم به انتقام، ادعاهای دروغ او را درباره تعداد "شکارهایش" برای کنت فاش میکند. کنت که میداند هواپیمای عملیات نمایشی بعدی معیوب است، میگذارد تا "برونو" سوارش شود...
٭ در دو ساعت و نیم طول زمانی فیلم ماکس آبی، شمار صحنههای بد بسیار بیشتر از صحنههای خوب است، معلوم است که زحمت زیادی برای استفاده از لوکیشنهای واقعی صرف شده است و جدالهای هوائی هیجانآور هستند (اگرچه نماهای درشت استودیوئی قدری مزاحم هستند). کارگردان به جای استفاده هرچه بیشتر از کار دوربین جالب اسلوکوم وقت زیادی را به گپهای خسته کننده در صحنههای داخلی میان شخصیتهای عمدتاً نامطبوع اختصاص میدهد. طراحی و ساخت هواپیماها چشمگیرند. میسن در نقش افسر فرمانده آب زیرکاه دیدنی است. کافی بود کسی از عوامل سازنده، فیلمهای هوانوردی هوارد هاکس را ببیند تا از ساختن این فیلم منصرف شود.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:35 PM |
سوسنهای صحرائی - Lilies Of The Field
سال تولید : ۱۹۶۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : رنگینکمان
کارگردان : رالف نلسن
فیلمنامهنویس : جیمز پو، برمبنای رمانی نوشته ویلیام بارت.
فیلمبردار : ارنست هالر.
آهنگساز(موسیقی متن) : جری گلداسمیت.
هنرپیشگان : سیدنی پواتیه، لیلیا اسکالا، لیزا مان، ایزا کرینو، استنلی آدامز و نلسن.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۴ دقیقه.
"هومر اسمیت" سیاهپوست (پواتیه)، سرباز سابق، کارگر سیاری است که با وانت استیشن خود جنوبغربی آمریکا را میگردد. او روزی با عدهای راهبه مواجه میشود که با زحمت قصد دارند زمینی را برای کشاورزی آماده کنند. سپسبا تشویق سرپرست راهبهها، "خواهر ماریا" (اسکالا)، تصمیم میگیرد در کنار آنان بماند و کار کند. راهبهها از اروپای شرقی گریختهاند و فقط سرپرستشان کمی انگلیسی میداند. راهبهها میخواهند کلیسائی کوچک نیز در محل بسازند و "هومر" که خودش باپتیست است، یاریشان میکند...
٭ با چنین مضمونی، غلتیدن در ورطه احساساتگرائی بسیار محتمل مینماید، اما نلسن جسورانه کار کرده است. مضامین مختلف فیلم، وحدت مسیحیان، تساوی نژادی، ایمان خالصانه و غیره به نحوی ساده و غیر متظاهرانه پرداخت شدهاند. فیلم نامه گه گاه حسی از طنز تلخ نشان میدهد و بدین ترتیب از موعظهگوئی میپرهیزد. جذابیت خود آگاهانه پواتیه بیش از حد بر فیلم غالب میشود و اسکالا هم تآتر باز میکند. شاید حضور بازیگران غیرحرفهای تأثیر فیلم را بیشتر میکرد. خود نلسن در سال ۱۹۷۹ دنبالهای تلویزیونی بر فیلم با همکاری ماریا شل و بیلی دی ویلیامز میسازد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:35 PM |
ونسان و تئو - VINCENT & THEO
سال تولید : ۱۹۹۰
کشور تولیدکننده : فرانسه و انگلستان
محصول : بلبو فیلم و سنترال فیلمز
کارگردان : رابرت آلتمن
فیلمنامهنویس : جولیان میچل
فیلمبردار : ژان لپین
آهنگساز(موسیقی متن) : گابریل یارد
هنرپیشگان : تیم رات، پل ریس، یوهانا تر استیگه، ولادیمیر یورداندف، ییپ وینگاردن، آن کانوواس و هانس کستینگ
نوع فیلم : رنگی، ۱۴۰ دقیقه
ـ لندن، سال ۱۹۸۷، تابلوی معروف ̎مزرعهٔ گل آفتابگردان̎، کار ̎ونسان وان گوگ̎ (رات) به مبلغ ۹/۳۹ میلیون دلار، طی حراجی، به فروش میرسد. سپس ̎وان گوگ̎ را میبینیم که دندانهایش را جرم توتون گرفته و مشغول پیپ کشیدن است. برادرش، ̎تئو̎ (ریس) که یک دلال هنری است، موفق به فروختن تابلوهای او نمیشود. ̎ونسان̎ در کلبهای محقر زندگی میکند و مرتب از برادرش تقاضای پول میکند. او از کودکی نتوانسته با مردم ارتباط برقرار کند و منزوی باقی مانده است. ده سال بعد، پس از کشیدن هزاران تابلو، ̎وان گوگ̎ خودکشی میکند. او در تمام زندگیاش تنها موفق شده که یک تابلو را به فروش برساند.
ـ فیلم در دنیای هنری بستهٔ پاریس اواخر قرن نوزدهم میگذرد. آلتمن به جاب توضیح دادن، همه چیز را نشان میدهد. تماشاگر جنگ و جدالهای دو برادر را در میانهٔ زندگیشان میبیند و در پایان در مییابد آن نقاشیهای بینظیر محصول کار هر دور برادر بوده است. برادری که آنها را کشید و برادری که تمام عمر از او حمایت کرد. صحنههائی زیبا، ̎ونسان̎ را هنگام نقاشی تابلوی ̎مزرعهٔ گل آفتابگردان̎ نشان میدهد. دوربین آلتمن طوری گلهای آفتابگردان را نشان میدهد که باور دارد به چشم ̎وان گوگ̎̎ چنین میآمدند. فیلم به مراتب بالاتر از استانداردهای هالیوودی فیلمهائی است که به شرح حال هنرمندان ̎رنج دیده و ناکام̎ میپردازند. کارگردانی آلتمن نامتعارف و بازیها درخشان است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:36 PM |
صحنههائی از یک ازدواج - Scenes From A Marriage
سال تولید : ۱۹۷۳
کشور تولیدکننده : سوئد
محصول : اینگمار برگمان
کارگردان : برگمان
فیلمنامهنویس : برگمان
فیلمبردار : سون نیکویست
آهنگساز(موسیقی متن) : -
هنرپیشگان : لیو اولمان، ارلاند یوزفسون، بیبی آندرسون، یان مالمسیو، آنیتا وال، گونل لیندبلوم و آرنه کارلسون.
نوع فیلم : رنگی، ۱۶۸ دقیقه.
بیگناهی و وحشت: «ماریانه» (اولمان) و «یوهان» (یوزفسون) که ده سال است ازدواج کردهاند، موضوع مقالهای در یک مجله درباره زوجهای ایدهآل هستند. «یوهان» استاد یک انستیتوی تحقیقاتی و «ماریانه» متخصص مسائل حقوقی طلاق است. آنان دو دختر، یک ویلای ییلاقی و آپارتمان شیکی در شهر دارند. وقتی دو نفر از مهمانان آنان، «کاتارینا» (آندرسون) و «پتر» (مالمسیو) درباره مسائل جنسی و مالی به هم کنایه میزنند، زندگی خانوادگی این دو نفر نیز اندکی متلاطم میشود. هنر جاروکردن آشغالهای زیر قالی: «ماریانه» و «یوهان» کمکم شروع به خرده گرفتن از یکدیگر میکنند. «ماریانه» در محل کارش با زنی آشنا میشود که پس از بیست سال زندگی مشترک میخواهد طلاق بگیرد. پائولا: «یوهان» نیمهشب به ویلای ییلاقی میرود تا به «ماریانه» بگوید که به یکی از شاگردانش به نام «پائولا» دل بسته است و میخواهد صبح روز بعد با او به پاریس برود. «ماریانه» دچار هیستری میشود. دره اشک: «یوهان» در بازگشت به سوئد، در غیاب «پائولا»، «ماریانه» را میبیند. او حالا قصد دارد به تنهائی به آمریکا برود. «ماریانه» اعتراف میکند که هنوز دلباخته «یوهان» است، اما در حال گوشدادن به صحبتهای «ماریانه» او به خواب میرود. بیسوادها: «ماریانه» و «یوهان» در دفتر «یوهان» برای امضای طلاقنامه یکدیگر را میبینند. «ماریانه» و «یوهان» را اغوا کند و موفق هم میشود. «یوهان» پیشنهاد آشتی میدهد، اما «ماریانه» مخالفت میکند. نیمهشب در خانهای تاریک در گوشهای از دنیا: بیستمین سالگرد ازدواج «ماریانه» و «یوهان». آنان دوباره با هم ازدواج کردهاند و درباره ازدواج ناموفقشان بدون تعصب بحث میکنند.
* بهترین فیلم استاد در دهه 1970. فیلم در اصل برای شش اپیزود و در سیصد دقیقه برای تلویزیون سوئد طراحی شده بود، اما خود برگمان آن را برای نمایش در آمریکا کوتاه کرد. او یکبار دیگر ثابت کرد بهترین کارگردانِ زنان است. اولمان در این فیلم واقعاً تقلیدناپذیر است. بیشتر تصاویر فیلم (با فیلمبرداری عالی نیکویست) نماهای خیلی نزدیک از اولمان است که ماریا فالکونتی را در مصیبت ژاندارک (کارل تئودور درایر، 1928) بهیاد میآورد. اما فیلم خالی از نقص نیست و بهرغم استفاده از نماهای نزدیک بسیار، بهشدت تآتری است و با توجه به لوکیشنهای محدودش میشد روی صحنه اجرا شود.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:37 PM |
ملت غذای سریع - FAST FOOD NATION
سال تولید : ۲۰۰۶
کشور تولیدکننده : انگلستان و آمریکا
محصول : مالکوم مکلارن و جرمی تامس
کارگردان : ریچارد لینکلیتر
فیلمنامهنویس : اریک شلوسر و لینکلیتر، برمبنای کتابی نوشتهٔ شلوسر
فیلمبردار : لی دانیل
آهنگساز(موسیقی متن) : دوستان دین مارتینس
هنرپیشگان : ویلمر والدراما، کاتالینا ساندینو مورنو، گِرِگ کینیر، میچ بیکر، لوئیس گوسمان، پاتریشا آرکت و کریس کریستوفرسن
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۶ دقیقه
̎میکی̎، محبوبترین همبرگرفروشی آمریکاست و ̎بیگ وان̎ پُرفروشترین نوع همبرگری است که این فروشگاههای زنجیرهای را در رأس جدولِ موفقترین فروشگاههای غذاهای حاضری در آمریکا قرار داده است. اما یک روز مدیران شرکت عظیم ̎میکی̎ باخبر میشوند که تکه گوشتهای یخزدهای که به شدت هم خریدار داشتهاند فاسد و آلوده شدهاند؛ از اینرو مدیر بازاریابیشان، ̎دَن هندرسن̎ (کینیر) را به مأموریت ویژهای میفرستند تا کیفیت گوشتها را کنترل کند و دریابد چهطور محصول آنان چنین لطمهای خورده است. اما از اتاق هیئتمدیرهٔ شرکت در جنوب کالیفرنیا تا کشتارگاههائی که در آنها کارگران خارجی غیرمجاز مشغول به کار هستند، راهی طولانی در پیش است؛ و هرچه ̎هندرسن̎ بیشتر به مراکز تهیهٔ گوشت سر میکشد و راهش را بهسوی رستورانهای همهجا حیّ و حاضر ـ که به نمادی از فرهنگ مدرن تبدیل شدهاند ـ باز میکند، بیشتر متوجه میشود که رفاه و آسایش وقتی کارش به راحتی خیالِ جاهلانهای میکشد، تا چه اندازه ممکن است خطرناک باشد.
● فقط حساسیتهای افشاگرانهٔ کتاب شلوسر (اثری غیرداستانی و پُرفروش، چاپ ۲۰۰۱) است که نخسهٔ سینمائی و تخیلی ملت غذای سریع را ـ با وجود ساختاری شلوول ـ سرپا نگه داشته است. فرشینهٔ زمختی که لینکلیتر با گره زدن زندگی مختلف آدمهای درون و بیرون صنعت گوشت و غذای سریع آمریکا در اینجا تدارک دیده، نازک و بیرنگورو از کار درآمده است. با آنکه ترجیح میدادیم چاقویش برندهتر و تیزتر میبود، ولی بهخاطر افشاگریهایش فیلمی قابل توجه است. ساختن اثری گیرا و تند و تیز برمبنای کتابی بسیار محبوب دربارهٔ صنعت غذای سریع آمریکا، چالش بسیار بزرگی بوده و نویسنده و لینکلیتر در مورد اهداف فیلم نیز تصمیممهای درستی گرفتهاند. اما در پایان، تماشاگرانی که منتظرند با باری حسی یا دراماتیک از دنیای فیلم بیرون بیایند، سرخورده خواهند شد. بهعنوان فیلمی بیدارکننده، ملت غذای سریع، درست به هدف زده ولی در نهایت، به طرز شگفتانگیزی، متین و مؤقر به نظر میرسد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:37 PM |
دوره گردها - The Sundowners
سال تولید : ۱۹۶۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : برادران وارنر
کارگردان : فرد زینهمان
فیلمنامهنویس : ایزوبل لنارت، برمبنای رمانی نوشته جان کلیری.
فیلمبردار : جک هیلدیارد.
آهنگساز(موسیقی متن) : دیمیتری تیومکین.
هنرپیشگان : دبورا کار، رابرت میچم، پیتر یوستینوف، گلینیس جانز، داینا مریل، چیپس رافرتی و مایکل آندرسن جونیز.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۳ دقیقه.
استرالیا، دهه ۱۹۲۰. "پدی کارمودی" (میچم) با همسرش، "آیدا" (کار) و پسرش، "شان" (آندرسن جونیر)، بدون کار و پول، زندگی دورهگردانهای را میگذراند. آنان "غروبی" خوانده میشوند، چون با غروب آفتاب، به هرکجا که برسند، اطراق میکنند. با این همه، خانواده به آینده امیدوار است و، بهخصوص، "آیدا" و "شان" آرزو دارند که هر چه زودتر زیر سقفی شبها را به روز برسانند. "پدی" وظیفه رساندن گلهای گوسفند را به کاندیلار در جنوب استرالیا به عهده میگیرد و در این کار دوستش، ناخدای سابق، "ونکر" (یوستینوف) به کمک میآید. سرانجام، پس از ماجراهائی، گروه چهار نفره "غروبیها" موفق میشوند گله را به مقصد برسانند و مزدشان را دریافت کنند...
٭ فیلمی به تمام معنا خانوادگی با بازیهای عالی اغلب بازیگران؛ از جمله میچم، کار با کمترین گریم ممکن، جانز در نقشی کوتاه، یوستینوف مثل همیشه عالی و رافرتی در نقش سرکارگر پشمچینی گوسفندها (رافرتی، بازیگر محبوب سینمای استرالیا، طی دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ تقریباً در تمام آثار قابل توجه استرالیائی بازی داشت).
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:37 PM |
تنهائی یک دونده دوی استقامت - The Loneliness Of The Long Dist Ance Runnr
سال تولید : ۱۹۶۲
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : وودفال
کارگردان : تونی ریچاردسن
فیلمنامهنویس : آلن سیلیتو، برمبنای داستان کوتاهی نوشته خودش.
فیلمبردار : والتر لاسالی.
آهنگساز(موسیقی متن) : جان آدیسن.
هنرپیشگان : تام کورتنی، مایکل ردگریو، ایویس بانیج، پیتر مادن، جیمز بولام، جولیا فاستر، تاپسی جین و درویس وارد.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۰۳ دقیقه.
"کالین اسمیت" (کورتنی)، پسر هجده سالهای از محلههای فقیرنشین لنکاشیر، یاغی بیهدفی است. او پس از سرقت از یک نانوائی، دستگیر به دارالتأدیب فرستاده میشود. اما در اینجا تنها نفرت جوان، بهخصوص به رئیس دارالتأدیب (ردگریو)، پرورش پیدا میکند. تا اینکه "کالین"، برحسب تصادف، نشان میدهد که استعدادی در دوی استقاامت دارد. رئیس دارالتأدیب تصمیم میگیرد او را برای مسابقهای با دانشآموزان یک دبیرستان خصوصی سرشناس آماده کند. "کالین"، طی تمرینهای تکنفره خود، زندگی کوتاهش را مرور میکند: پدرش، کارگری فقیر که بر اثر سرطان درمیگذرد؛ مادرش، زن بداخلاقی که پول بیمه پدرش را صرف خریدن تلویزیون و محبوبش میکند؛ محبوبهاش، "آدری" (جین) را که تنها لحظههای خوش عمرش را با او گذرانده است و ماجرای دزدی ناتوانی را. روز مسابقه، "کالین" ابتدا میدرخشد و به سرعت تمام رقبا را پشت سر میگذارد. اما پس از چندی، خودخواسته، از حرکت باز میایستد...
٭ ساخته مهمترین چهره "سینمای آزاد" انگلستان و از بهترین فیلمهای "جوانان خشمگین"، با دلمشغولیهای، حالا، آشنای فیلمسازان این مکتب که به مسائل اجتماعی و شرایط نابسامان زندگی مردم طبقات فرودست توجه خاصی داشتند. از سوی دیگر فیلم تأثیر سینمای مستند انگلستان را نیز دارد. با این همه، لحنی یکنواخت و خسته کنند به داستان تعمداً بیفراز و نشیب آن بعد خاصی نبخشیده است. کورتنی در خلق شخصیتی که از همپائی با اجتماع خودداری میکند، بازی قابل قبولی ارائه میدهد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:38 PM |
تصمیم اجرائی - EXECUTIVE DECISION
هنرپیشگان : کورت راسل، هالی بری، جان لگوییزامو، استیون سیگال، آلیور پلات، جو مورتن، دیوید سوکت و ج. ت. والش
آهنگساز(موسیقی متن) : جری گلداسمیت
فیلمبردار : الکس تامسن
فیلمنامهنویس : جیم تامس و جان تامس
سال تولید : ۱۹۹۵
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : جوئل سیلور
کارگردان : استوارت برد
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۲ دقیقه
ـ گروهی تروریست عرب به رهبری ̎نقی حسن̎ (سوکت)، یک هواپیمای ۷۴۷ را با چهارصد مسافر میربایند. ̎ستوان آستین تراویس̎ (سیگال)، مأمور اطلاعاتی امریکائی، مطمئن است که این یک هواپیماربائی معمولی نیست. کمی بعد شک و ظن او تأیید میشود: گروه ̎حسن̎ مقداری زیادی گاز اعصاب روسی دزدیدهاند و در واقع برای وارد کردن این گار مرگبار به امریکا به این هواپیماربائی متوسل شدهاند و خیال دارند به کمک آن، واشینگتن و در صورت امکان، تمامی سواحل شرقی امریکا را نابود سازند. در حالیکه هواپیما به امریکا نزدیک میشود، ̎مهندس دنیس کاهیل̎ (پلات) طرح و نقشهای میکشد که طبق آن یک هواپیما نظامی قادر خواهد بود سربازان امریکائی را به درون بوئینگ منتقل کند تا کنترل هواپیما و محمولهٔ مرگبارش را به دست بگیرند. اما وقتی ̎تراویس̎ طی عملیات کشته میشود، ̎دکتر دیوید گرانت̎ (راسل) مأمور اطلاعاتی، مجبور میشود همراه ̎کپی̎ (مورتن)، متخصص مواد انفجاری، ̎کاماندورت̎ (لگوئیزامو) و یک مهماندار جایش را بگیرد و عملیات را به پایان برساند.
ـ تریلری خوش آب و رنگ و در عین حال بلاهتبار بر اساس همان داستان قدیمی گروهی عرب که میخواهند با گازهای سمی مهمترین شهرهای امریکا (در اینجا واشینگتن د.ک) را نابود کنند. در این فیلمها معمولاً امریکا مرکز دنیاست و امریکائیهای وطنپرست هم از جان خود میگذرند تا دنیا را حفظ کنند. از نکات جالب این فرمول تبدیل این امریکائیهای وطنپرست به قهرمانان اکشن است. حتی فرقی نمیکند که آنان چهکاره باشند. میشود آن قهرمان رئیس جمهور امریکا باشد و میشود همانند این فیلم یک کارمند ساده باشد که در وقت لزوم مثل یک کاماندو یا نیروی گارد ویژه از مخزن وارد هواپیمای در حال حرکت میشود. تصمیم اجرائی فیلمی از همین خیل است با جلوههای ویژهای که این روزها از مد افتاده و البته برای زمان خودش جذاب و غافلگیرکننده بوده است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:38 PM |
آخرین جنگجو - The Ultimate Warrior
سال تولید : ۱۹۷۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : برادران وارنر
کارگردان : رابرت کلوز
فیلمنامهنویس : رابرت کلوز
فیلمبردار : جرالد هرشفلد
آهنگساز(موسیقی متن) : گیل مل
هنرپیشگان : یول براینر، ماکس فون سیدو، جوآنا مایلز، ویلیام اسمیت، ریچارد کلتن، استیون مکهتی و لین برادربری.
نوع فیلم : رنگی، ۹۴ دقیقه.
سال 2012 میلادی. در دنیائی ویران و بدون جمعیت در نتیجه بحران انرژی، طاعون و قحطی، گروههای پراکندهای از مردم برای بقاء مبارزه میکنند. در نیویورک مردی معروف به «بارون» (فون سیدو) که رهبری گروهی از مردم را برعهده دارد، آنان را در محوطه کوچکی از ساختمانها برای محافظت در برابر مردم خیابانی چپاولگر (به سرکردگی «کاروت» / اسمیت) گردآورده است. دختر «بارون»، «ملیندا» (مایلز) که اکنون باردار است با «کال» (کلتن)، یکی متخصص سبزکاری ازدواج کرده است. «کال» در حال پرورش تیرهای از گیاهان است که در برابر سموم جوی مقاوم هستند - این تنها روزنه امید برای گروههائی است که از غذاهای کنسرشده رو به اتمام تغذیه میکنند. با ورود غریبهای غضلانی بهنام «کارسن» (براینر) به شهر، «بارون» به او پیشنهاد میکند که بهعنوان جنگجو با گروه او همراه شود. غریبه میپذیرد و به «بارون» میگوید که عازم جزیرهای در ساحل کارولینای شمالی است، جائی که جامعهای تازه در حال شکلگیری است. «بارون» اصرار میکند که «ملیندا» و «کال» نیز به آنجا بروند. «کارسن» برای نجات زوجی که محوطه را برای پیدا کردن شیرخشک برای بچهشان ترک کردهاند، بیهوده تلاش میکند. بعدتر افراد «کاروت» به محوطه حمله میکنند، باغی را که در پشتبام درست شده از بین میبرند و «کال » را میکشند. «بارون»، «کارسن» و «ملیندا» را از طریق تونلهای مترو، فراری میدهد، سپس خودش بهدست مردمش که یاغی شدهاند، کشته میشود. در این بین، «کارسن» با آدمهای «کاروت» درگیر میشود، آنان را شکست میدهد و در یک دوئل، «کاروت» را میکشد. بعدتر به وضع حمل «ملیندا» کمک میکند و در اینجا، مادر و بچه و بذرهای ارزشمند «کال» را به سرزمین جدید میرساند.
* در این فیلم افسانه - علمی فجایع زیست محیطی بلائی بر سر بشریت آوردهاند که بیشباهت به انفجارهای اتمی نیست. اما این فانتزی آیندهنگرانه بیش از آنکه جنبه پیشگوئی داشته باشد، یادآور درگیریهای خیابانی گروههای رقیب در نیویورک به شیوه داستان وستساید (رابرت وایز، 1961) است. در همین روند براینر در نقش قهرمان فیلم ترکیب ناهمگونی از سوپرمن، سامورائی و کابوی در وسترنهای اسپاگتی است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:38 PM |
دوازده مرد خشمگین - 12 Angry Men
سال تولید : ۱۹۵۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : هنری فاندا و رجینالد رز
کارگردان : سیدنی لومت
فیلمنامهنویس : رز، برمبنای فیلمنامهای تلویزیونی نوشته خودش.
فیلمبردار : بوریس کوفمن.
آهنگساز(موسیقی متن) : کنین هاپکینز
هنرپیشگان : فاندا، لی ج. کاب، اد بگلی ا. ج. مارشال، جک واردن، مارتین بالسام، جان فیدلر، جک کلاگمن، ادوارد بینز و جوزف سوئینی.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۵ دقیقه.
نیویورک، آخرین ساعتەای دادگاهی که برای بررسی اتهامارتکاب به قتل یک پسر نوجوان پورتوریکوئی تشکیل شده است. شواهد حکایت میکند که پسر، پدرش را با چاقو به قتل رسانده و همه، انتظار یک حکم سریع را دارند. از دوازده عضو هیأت منصفه رأیگیری میشود. از آنان فقط یکی (فاندا) به بیگناهی پسر اعتقاد دارد. شواهد بار دیگر مورد بررسی قرار میگیرد و حالا، چهار نفر رأی به برائت میدهند. با ادامه تبادل نظرها، آرامآرام شخصیت فردی تکتک اعضای هیأت منصفه به دست میآید...
٭ فیلمی از نوع هنوز پرطرفدار دادگاهی و نخستین اثر سینمائی لومت که در دوره خود نقطه عطفی را در سینمای هالیوود رقم زد. اصل کار تآتری بود و در زمای واقعی میگذشت؛ بنابراین برای حس "سینما" بخشیدن به صحنهها، در مجموع، از ۳۶۵ نما بیشتر استفاده نشد. فاندا که کار تلویزیونی رز را بسیار پسندیده بود، پس از اینکه نتوانست کمپانیهای بزرگ را به تهیه فیلمی از آن ترغیب کند ناچار شد که خود قدم پیش بگذارد. فیلم در گیشه با شکست روبهرو شد. در حالی که فاندا همیشه از آن (در کنار خوشههای خشم جان فورد، ۱۹۴۰ و حادثه در آکس بوی ویلیام ولمن، ۱۹۴۳) بهعنوان یکی از بهترین آثارش یاد میکرد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:39 PM |
خانوادهٔ فلینتاستون در زندهباد راک و گاس - the flintstones in viva rock vegas
سال تولید : ۲۰۰۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : بروس کوئن
کارگردان : برایان لوانت
فیلمنامهنویس : جیم کش، جک اپس جونیر، هاری الفونت و دبورا کاپلان، بر مبنای مجموعهٔ متحرک ویلیام هانا و جوزف باربرا
فیلمبردار : جیمی آندرسن
آهنگساز(موسیقی متن) : دیوید نیومن
هنرپیشگان : مارک ادی، استیون بالدوین، کریستن جانستن، جین کراکووسکی، جون کالینز، توماس گیبسن و آلن کامینگ
نوع فیلم : رنگی، ۹۰ دقیقه
̎فرد فلینتاستون̎ (ادی)، که زندگیاش را از طریق کار در معدن سنگ ̎آقای اسلیت̎ میگذراند، به دختری ثروتمند به نام ̎ویلما̎ (جانستن) دل بسته است. همه میپندارند که ̎فرد̎ عقلش را از دست داده، اما او مصمم است به هر قیمت که شده توجه ̎ویلما̎ را جلب کند. ̎بارنی رابل̎ (بالدوین) صمیمیترین دوست ̎فرد̎، نیز که دختری به نام ̎بتی̎ (کراکووسکی) را دوست دارد، تصمیم گرفته ̎بتی̎ را برای تعطیلات آخر هفته به راک وگاس ببرد. ̎فرد̎ که از تصمیم ̎بارنی̎ آگاه شده، از ̎ویلما̎ دعوت میکند همراه با او و دوستانش به راک وگاس برود.
● این دومین فیلمی است که بر مبنای مجموعهٔ متحرکِ پرآوازهٔ عصر حجر/ خانوادهٔ فلینتاستون (۱۹۶۰ ـ ۱۹۶۶) ساخته میشود و به دلیل خودداری جان گودمن از همکاری در طرح جدید (او در قسمت قبلی، نقش ̎فرد̎ را بازی کرده بود)، نه بهعنوان دنبالهٔ قسمت قبلی (لوانت، ۱۹۹۴) بلکه در قالب پیش درآمد آن کار شده است. فیلم بهقدری ناموفق است که بهنظر میرسد قسمت اول (که به اندازهٔ کافی بد بود) کار آکیرا کوروساوا باشد! اینجا، بهخصوص، بازیگران اصلیِ نامناسب لطمهٔ بسیاری به فیلم زدهاند (صرفنظر از اینکه اصلاً بهتر است شخصیتهای کارتونی همیشه کارتونی باقی بمانند و ̎جان̎ نگیرند.)؛ همچنین فیلمنامهٔ مغشوش (که مثلاً انباشته شده از فکر و شوخی) و کارگردانی بیخاصیت لوانت. خالقان مجموعهٔ نقاشی متحرک اصلی، ویلیام هانا و جوزف باربرا در صحنهٔ انتهائی فیلم حضور دارند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:39 PM |
پگی سو ازدواج کرد - Peggy Sue Got Married
سال تولید : ۱۹۸۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پل ر. گوریان.
کارگردان : فرانسیس فورد کوپولا.
فیلمنامهنویس : جری لیچتلینگ و آرلن سارنر.
فیلمبردار : جوردان کراننوِت
آهنگساز(موسیقی متن) : جان باری.
هنرپیشگان : کاتلین ترنر، نیکلاس کیج، باری میلر، کاترین هیکس، جون آلن، کوین اوکانر، جیم کاری، لیزا جین پرسکی و لوسیندا جنی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۴ دقیقه.
«پگی سو» (نرنر) که از شوهرش، «چارلی» (کیج) جدا شده در بیستوپنجمین دوره همدبیرستانیهایش شرکت میکند و بهعنوان ملکه جشن انتخاب میشود. اما «چارلی» نیز بهطوز غیر منتظرهای وارد جشن میشود و «پگیسو» در اثر فشار روحی غش میکند. او در سال 1960 به هوش میآید، زمانی که با آگاهیهای کنونیاش باید مسیر زندگی خودش را انتخاب کند و تصمیم بگیرد که آیا همچنان قصد ازدواج با «چارلی» را دارد یا اینکه باید «ریچارد» (میلر)، همکلاسی دیگرش را که حالا میداند سالها بعد آدم موفقی میشود، انتخاب کند. «چارلی» هر کاری برای ترغیب «پگی سو» به ازدواج انجام میدهد و سرانجام اعلام میکند که علاقه اصلیاش خوانندگی را رها میکند...
* کوشش کوپولا برای ورود به قلمروی بازگشت به آینده (رابرت زمکیس، 1985)، البته با دیدگاهی بزرگسالانه و تأکید بر اضطرابها و تردیدهای زنی که تجربه سالها زندگی زناشوئی ناموفق را گذرانده است. ترنر در نقش اصلی، تلاش قابل توجهی به خرج میدهد ولی فیلم عملاً به چیزی بیش از یک حسرت نوستالژیک و حل و فضل سازشکارانه بحران شخصیت «پگی سو» دست نمییابد. کاری (کمدین سرشناس سالهای بعد) در نقش کوتاهی قابل شناسائی است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:40 PM |
پیتر ایبتسن - PETER IBBETSON
سال تولید : ۱۹۳۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پارامونت
کارگردان : هنری هاتاوی
فیلمنامهنویس : وینسنت لارنس، والدمار یانگ، کنستانس کالیر، جان میهان و ادوین جاستوس مایر، بر مبنای رمانی نوشته ژرژ دوموریه و نمایشنامه نوشته جان ناتانیل رافائل
فیلمبردار : چارلز لانگ
آهنگساز(موسیقی متن) : ارنست توچ
هنرپیشگان : گاری کوپر، آن هاردینگ، جان هالیدی و آیدا لوپینو
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۸۸ دقیقه
ـ پاریس، قرن نوزدهم. پسربچه و دختربچهای و علاقهمند به یکدیگر هستند. وقتی مادر پسربچه میمیرد، او به لندن میرود و در جوانی با نام "پیتر" ایبتسن" (کوپر) به آرشیتکتی کارآمد بدل میشود. روزی که "ایبتسن" برای بازسازی اصطبلهای "دوک تاورز" (هالیدی) به آنجا میرود، همبازی قدیمیاش، "ماری" (هاردینگ) را میبیند که با دوک ازدواج کرده. آن دو یاد گذشتهها را زنده میکنند و "پیتر" ناخواسته دوک را میکشد...
ـ یکی از زیباترین فیلمهای عاشقانه هالیوود، درباره رابطهای جاودانه، که حتی مرگ هم نمیتواند مانع آن شود. فیلم در زمان خود با انتقاد بسیار روبهرو شد و بهدلیل غیرمتعارف بودن نزد عامه تماشاگر موفقیتی کسب نکرد، اما پس از گذشت سالها، بسیار مورد توجه قرار گرفت. در فیلم، مرز میان رؤیا و واقعیت درهم میشکند و تصویر جدیدی ایجاد میشود که بیش از هر چیز سوررآلیستی جلوه میکند. از همینرو، بیش از حد و بیش از دیگران، سوررآلیستها فریفته این اقتباس غرمعمول هاتاوی از رمان متفاوت دوموریه شدند. از جمله، لوییس بونوئل فیلم را از بهترینهای تاریخ سینما خواند پیش از این نیز جرج فیتس موریس رمان دوموریه را در سال ۱۹۲۱ به فیلم درآورده بود.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:40 PM |
کازابلانکا - Casablanca
سال تولید : ۱۹۴۲
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : برادران وارنر
کارگردان : مایکل کورتیز.
فیلمنامهنویس : جولیوس اپستاین، فیلیپ اپستاین و هوارد کوچ، برمبنای نمایشنامه همه به کافه ریک میروند نوشته مورای برنت و جون آلیسن.
فیلمبردار : آرتور ادسن.
آهنگساز(موسیقی متن) : ماکس استاینر.
هنرپیشگان : هامفری بوگارت، اینگرید برگمن، پل هنرید، کلود رینز، کنراد فایت، سیدنی گریناستریت، دولی ویلسن، پتر لوره و س. س. ساکال.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۰۲ دقیقه.
کازابلانکا، جنگ جهانی دوم. آمریکائی ماجراجوئی بهنام "ریچارد بلین"، معروف به "ریک" (بوگارت)، که بار یک عشق نافرجام را بر دوش دارد، دور از جبهههای جنگ کافهای را اداره میکند. با ورود محبوبه قدیمی، "ایلسا" (برگمن)، همراه با شوهرش، "ویکتور لاسلو" (هنرید) که از رهبران نهضت مقاومت است، خاطرات برای "ریک" زنده میشوند. اما "ایلسا" به کازابلانکا آمده تا با "ویکتور" خود را به کشورهای آزاد برسانند و به مبارزه با نزایها بپردازند. حالا، کازابلانکا زیر نظر حکومت ویشی (حکومت دستنشانده آلمانیها) اداره میشود و نازیها بر همه امور نظارت دارند. بنابراین ترک کازابلانکا به آسانی و بدون کمک "ریک" امکانپذیر نیست. با این همه، "ریک" ابتدا میخواهد دلیل جفای محبوبه را، در چند سال پیش، بفهمد....
٭ فیلم از همان سال نمایش محبوبیت بسیاری پیدا کرد و بهزودی بهعنوان اثری نمونهای شناخته شد: رمانتیکترین فیلمتاریخ سینما؟ بهرترین فیلمی که در سیستم استودیوئی هالیوود تولید شده است؟ یا بیشتر یک شمایل تا اثری هنری؟ بازی بیبدیل بوگارت به فاصله سه سال از "رت باتلر" کلارک گیبل در بربادرفته (ویکتور فلمینگ) یکی از محبوبترین و احساساتیترین چهرههای تاریخ سینما را به دست داد. ترانه "در طی گذشت زمان" بهعنوان سرودی بینالمللی تلقی شد. بعضی از گفتوگوهای "ریک" و "ایلسا" را تماشاگرانی از گروههای سنی متفاوت در حد گفتوگوهای نمایشنامههای شکسپیر زمزمه کردند،... و کازابلانکا بهعنوان شهر عشاق محکوم به جدائی، دیگر فقط نامی بر نقشه جغرافیا نبود. ظاهراً همه مهرهها (بهطور اتفاقی؟) برای این فیلم سر جای خودشان نشستند. بعید است که کاری هالیوودی بار دیگر در تمام زمینهها این گونه برنده بشود.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 06:41 PM |
سابرینا - Sabrina
سال تولید : ۱۹۵۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پارامونت
کارگردان : بیلی وایلدر
فیلمنامهنویس : ساموئل تیلر، ارنست لیمن و وایلدر، برمبنای نمایشنامه رابطه عاشقانه سابرینا نوشته تیلر.
فیلمبردار : چارلز لانگ
آهنگساز(موسیقی متن) : فردریک هلاندر.
هنرپیشگان : هامفری بوگارت، آدری هپبرن، ویلیام هولدن، والتر هامپدن، نلا واکر، جان ویلیامز، مارتا هایر، مارسل دالیو و فرانسیس ایکس بوشمن.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۱۳ دقیقه.
لانگ آیلند. زوج ثروتمندی ـ "ماد" (واکر) و "آلیور" (هامپدن) "لارابی" ـ دو پسر به نامهای "لینوس" (بوگارت) و "دیوید" (هولدن) دارند. برادر بزرگتر، "لینوس" مرد موقری است که سرپرستی دارائیەای خانواده را بهعهده دارد و "دیوید"، جوانی بندوبار که دغدغهاش اتومبیلهای سریعالسیر و دختران جوان است. در املاک خانواده، راننده آنان، "توماس فرچایلد" (ویلیامز) و دختر جوانش، "سابرینا" (هپبرن) نیز زندگی میکنند. "سابرینا" به "دیوید" علاقهمند است و وقتی از او بیتوجهی میبیند اقدام به خودکشی میکند. اما "لینوس" او را نجات میدهد. سپس پدرش او را به فرانسه میفرستد تا زندگی جدید را تجربه کند. "سابرینا" در پاریس با بارون مهربان و پابهسن گذاشتهاش (دالیو) آشنا میشود که با آموزشهایش دختر بیتجربه راه به زنی چشموگوشباز و امروزی تبدیل میکند. در آمریکا "لینوس" ترتیبی داده که "دیوید" با "الیزابت" (هایر)، دختری از خانوادهای ثروتمند، ازدواج کند. اما با بازگشت "سابرینا" به لانگآیلند، اوضاع بر هم میریزد. "دیوید"، حالا واقعاً، دلباخته "سابرینا"ی مدل جدید میشود. "لینوس" که برای خانواده احساس خطر میکند تصمیم میگیرد تا وارد عمل شود و توجه "سابرینا" را بهطرف خودش جلب کند...
٭ از کمدیهای مفرح و موفق دهه ۱۹۵۰ وایلدر براساس نمایشنامه پرآوازه از تیلر که در آن ارزشهای سنتی و اشرافی خانوادهای ثروتمند به سخره گرفته میشود.مملو از شوخیهای "وایلدر"ی ک درخشانترین آنها صحنهای است که دالیو به هپبرن مأیوس از عشق آشپزی یاد میدهد. سیدنی پولاک در ۱۹۹۵ فیلم را با همکاری هریسن فورد و جولیا اورموند بازسازی کرد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:11 PM |
وکیل مدافع شیطان - the devil's advocate
سال تولید : ۱۹۹۷
کشور تولیدکننده : آمریکا و آلمان
محصول : آن کوپلسن، آرنولد کوپلسن و آرنن میلکان
کارگردان : تیلر هکفورد
فیلمنامهنویس : تونی گیلروی و جاناتان لمکین، برمبنای رمانی نوشته اندرو نیدرمن
فیلمبردار : آندری بارت کوویاک
آهنگساز(موسیقی متن) : جیمز نیوتن هوارد
هنرپیشگان : کیانو ریوز، آل پاچینو، چارلیز ترون، جودیت آیوی، کانی نیلسن، کریگ ت. نلسن و تامارا تیونی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۴۴ دقیقه.
̎کوین لوماکس̎ (ریوز)، وکیل جوان و جسور اهل فلوریدا که تا به حال همیشه جلسات دادگاه را به نفع موکلانش تمام کرده، توسط قدرتمندترین شرکت وکالت دنیا استخدام میشود. بهرغم مخالفتهای مادرش (آیوی) ـ که نیویورک را با ̎بابل̎ مقایشه میکند ـ ̎کوین̎ به استخدام آن شرکت در میآید و حالا پول است که به جیبش سرازیر میشود. امام دیری نمیگذرد که همسرش، ̎مری آن̎ (ترون) شاهد تجلیهائی شیطانی میشود. اما ̎کوین̎ که غرقه در پروندههائی جدید شده، کمتر و کمتر به همسرش توجه میکند. ̎جان میلتن̎ (پاچینو)، رئیس و مرشدش، ظاهراً همیشه میداند چطور میتوان بر هر مشکلی فایق آمد و کمکم همین موضوع، ̎کوین̎ را به وحشت میاندازد...
● فیلم هکفورد خط اصلی داستانش را از بچه رزمری رومن پولانسکی (۱۹۶۸) میگیرد. در واقع موقعیت همسان ابتدائی ـ زن و مردی که در خانهای ساکن میشوند و بعد زن نشانههائی از شیطان را میبیند ـ گمان بازسازی این بهترین فیلم پولانسکی را هم تقویت میکند اما در اینجا یک خط متفاوت همه چیز را به هم میزند. در وکیل مدافع شیطان خود شیطان حضور دارد و اتفاقاً تکیهٔ فیلم، با انتخاب پاچینو برای این نقش، بیشتر روی هین شخصیت است. فیلم هکفورد در ذات، یک فیلم کاملاً مذهبی است و تنها نکتهای که گهگاه کمی آزار دهنده میشود، همین اخلاقگرائی بیش از حد حاکم بر فیلم است. خط اصلی فیلمنامه روی سه شخصیت تقسیم میشود: ̎کوین لوماکس̎ وکیل دعاوی موفقی که ناخواسته به استخدام شیطان در میآید و شهوت مقام او را به سوی نیمه تاریک رهنمون میشود؛ شیطان یا ̎جان میلتن̎ که در قالب رئیس یک مؤسسه حقوقی، کاملاً کنایهآمیز، خود نیمه تاریک است و ̎مری آن̎ همسر ̎کوین̎ که احساساتی است و زن بودنش سبب میشود از شر بگریزد: وقتی جائی برای روشنی نمیبیند، خودکشی میکند. اصلاً سیر تحول و تغییر چهرهٔ ̎مری آن̎ اصلیترین دلیل فیلم برای تغییر مسیر شخصیتهاست. تمهید پایانی فیلم هم درخشان است. خودکشی یا در واقع کنارهگیری ̎کوین̎ از شیطان که بازگشتی به گذشته ظاهری یا در واقع یک فرصت دوباره از سوی خداوند برای زندگی به زوج جوان است. هرچند در نمای پایانی بازهم تهدید ̎میلتن̎ پابرجاست. مثلث بازیگری پاچینو، ریوز و ترون، در یکی از نخستین بازیهای مهمش، درخشانند اما این ترون است که صحنهها را از آن خود میکند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:11 PM |
هشت ثانیه - 8 SECONDS
سال تولید : ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : مایکل شامبرگ
کارگردان : جان گ. آویلدسن
فیلمنامهنویس : مانتی مریک
فیلمبردار : ویکتور هامر
آهنگساز(موسیقی متن) : بیل کانتی
هنرپیشگان : لوک پری، استیون بالدوین، سینتیا گیری، رد میچل، کاری اسنودگرس، رانی کلر ادواردز، جیمز ریبهورن، لیندن اشبی
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۴ دقیقه
ـ ̎لین فراست̎ (پری) از همان دوران بچگی توسط پدر و مادرش، ̎السی̎ (اسنودگرس) و ̎کلی̎ (گیری) با فرهنگ ̎رودئو̎ (مهارت در کمنداندازی و رام کردن و سواری گرفتن از گاوهای وحشی) آشنا شده و مصمم است قهرمانی حرفهای شود. او همراه دوستانش، ̎تاف هدمن̎ (بالدوین) و ̎کودی لامبرت̎ (میچل) به یک ̎تور گاورانی میرود. هر سهٔ آنان رودئوکارهای موفقی هستند ولی ̎لین̎ آشکارا خمیرهٔ قهرمانی و دستیافتن به شهرت و ثروت را دارد. او با ̎کارولین کایل̎ (ادواردز)، اسبسواری قهار و خانوادهٔ تکزاسی ثروتمندش آشنا و با او ازدواج میکند. ̎لین̎ در نهایت قهرمان گاورانی دنیا میشود. اما زندگی زناشوئیاش آرام آرام در سرازیری میافتد سرانجام پس از برخوردی شدید از هم جدا میشوند و ̎کلی̎ به خانه والدینش باز میگردد. زندگی حرفهای ̎لین̎ هم با مشکلاتی روبهرو میشود. او افسرده شده و به الکل پناه میبرد. اما با کمک دوستانش، خود را از گرداب مشکلات بیرون میکشد و پس از راندن ̎رد راک̎ یک گاو وحشی سرکش، بار دیگر قهرمان میشود و عشق ̎کارولین̎ را دوباره به دست میآورد. او در اوج موفقیت بر اثر سقوط در میدان گاورانی، جان خود را از دست میدهد.
ـ آویلدسن عمدهٔ شهرتش را مدیون راکی است؛ نخستین راکی (۱۹۷۶) که بعدتر ساخت پنجمین قسمتش (محصول ۱۹۹۰) نتوانست برای او اعادهٔ حیثیت کارهای بعدی کارنامهاش باشد. هشت ثانیه هم تلاشی در همین راستاست. باز یک فیلم سرگذشتنامهای از زندگی یک قهرمان ورزشی که اینبار رودئوکار است و داستان کودکی تا قهرمانی و بعد مرگ او، اما این داستان هم برای آویلدسن نمیتواند موفقیتی به همراه داشته باشد. شاید هم این سرنوشت محتوم همهٔ کسانی بوده که در نخستین راکی به اوج افتخار رسیدند. استالون را که تماشاگر فراموش نکرده است؟
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:12 PM |
عاشقپیشه - Love Happy
سال تولید : ۱۹۴۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : لستر کاوان
کارگردان : دیوید میلر
فیلمنامهنویس : فرانک تاشلین و مک بنوف، برمبنای داستانی نوشته هارپو مارکس.
فیلمبردار : ویلیام ملور.
آهنگساز(موسیقی متن) : آن رونل
هنرپیشگان : گروچو، چیکو و هارپو مارکس، ورا ـ الن، ایلونا ماسی، ریموند بر و ملویل کوپر.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۸۵ دقیقه.
الماسهای به سرقت رفته خانواده "رومانوف" تصادفاً داخل قوطی ساردینی است "مگی" (ورا ـ الن) هم میان آنان است ـ کش میرود. تبهکاران به سرکردگی زنی اغواگر برای به دست آوردن الماسها، "هارپو" و "فاستینو" (چیکو) را زیر فشار میگذارند، اما سرانجا و با دخالت "سام گرونیون" (گروچو)، کارآگاه خصوصی، به دام میافتند.
٭ آخرین فیلمی که برادران مارکس کنار هم ظاهر شدند و البته فاقد رنگ و بو و شور بهترین کارهایشان است. خستگی و بیعلاقگی آنان به کار (بهویژه چیکو و گروچو) نمایان است و داستان الماسها و رمانس جنبی عملاً جائی برای کمدی اصیل آنان باقی نگذاشته است. شوخیها پراکنده و عمدتاً از کار در نیامدهاند و میانشان نمونههائی کارتونی یافت میشود که قاعدتاً باید آن را مدیون تاشلین فیلمنامهنویس (و کارگردان نام آشنای سالهای بعد) دانست. گروچو (که پابه سن گذاشتنش کاملاً آشکار است) خیلی دیر، حوالی پایان فیلم وارد ماجرا میشود و یک برخورد کوتاه و با مزه با مریلین مونروی هنوز ناشناس که از او کمک میطلبد، دارد. فیلم دربست متعلق به هارپو است که برای آخرینبار در سینما شخصیت ولگرد آواره، مسحور کننده و خوشقلبش را عرضه میدارد و اکثر شوخیهای فیلم هم حولوحوش او بنا میشوند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:12 PM |
یاغی - The Outlaw
سال تولید : ۱۹۴۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : هوارد هیوز
کارگردان : هوارد هاکس و هیوز.
فیلمنامهنویس : جولز فورتمن.
فیلمبردار : گرگ تولند.
هنرپیشگان : جک بیوتل، جین راسل، توماس میچل، والتر هیوستن، میمی آگولیا و جو سایر.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۲۶ دقیقه.
"بیلی د کید" یاغی (بیوتل) با "داک هالیدی" (هیوستن) آشنا و رفیق میشود. "پت گارت" (میچل)، مرد قانون، قصد دستگیری "بیلی" را دارد، اما موفق نمیشود. "داک"، "بیلی" را به مزرعه خود و نزد خدمتکارش، "ریو" (راسل) میبرد. "گارت" "بیلی" را گیر میآورد و او را زخمی میکند، "ریو" به مراقبت از "بیلی" میپردازد و دلباختهاش میشود. آنان مخفیانه ازدواج میکنند. "گارت" همچنان بهدنبال "بیلی" میگردد و "داک" او را فراری میدهد...
٭ وسترنی سرهمبندی شده و کمرمق که ظاهراً به افسانه "بیلی د کید" میپردازد، اما عملاً محملی برای جلوه جمال راسل است. هیوز و فیلمنامهنویسش، فورتمن فیلم را با ماجرا و گفتوگوهای سستی شکل میدهند. هیوز پس از اخراج هاکس بزرگ، خود کارگردانی را ادامه داد، در نتیجه فیلم همینی شد که حالا هست. غنای بصری فیلم مرهون فیلمبرداری تولند است و کارگردانی هیوز فاقد خلاقیت و تحرک مینماید. بازیگران هم به تبع کارگردانی جلوهای ندارند، خصوصاً راسل که بازی ضعیفی ارائه میدهد. سرپرستی وجه موسیقیائی فیلم را ویکتور یانگ به عهده دارد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:13 PM |
بازیگران وارد میشوند - Entree DeS Artistes
سال تولید : ۱۹۳۸
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : رژینا
کارگردان : مارک آلگره
فیلمنامهنویس : هانری ژانسون و آندره کایات
فیلمبردار : کریستیان ماتراس.
آهنگساز(موسیقی متن) : ژرژ اوریک
هنرپیشگان : لوئی ژووه، اودت ژوایو، کلود دوفن، برنار بلیه، ژانین دارسی، سیلوی و مارسل دالیو.
نوع فیلم : سیاه و سفید. ۹۰ دقیقه.
کنسرواتوار پاریس، عرصه رقابت دانشجویان است. حسادتهای آنان نسبت به یکدیگر از مسیر معقول خارج میشود و شکل توطئه به خود میگیرد. از این میان علاقه بیش از حد دو دانشجوی دختر رشته نمایش (ژوایو دارسی) نسبت به یکی از همکلاسیەا (دوفن) موجب جلب توجه اطرافیان میشود. حساستر شدن موضوع ادامه جنگ پنهان بین این دو نیز به قتل یکی میانجامد...
٭ فیلمی از دوره اوج آلگره (برادر بزرگ از بین دو برادر فیلمساز نامدار فرانسوی) که بسیار مورد استقبال قرار میگیرد. روند خط داستانی را تا حدودی میشود پیشبینی کرد، با این حال قدرت جذب تماشاگر را دارد. فضاسازی (از جمله پس زمینه کافهها) و بازیها (بهخصوص کار ژووه در نقش معلم) نیز چشمگیرند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:13 PM |
عیسای مونرآل - Jesus De Montreal
سال تولید : ۱۹۸۹
کشور تولیدکننده : کانادا و فرانسه
محصول : روژه فراپیه و پییر ژندرون
کارگردان : دنی آرکان
فیلمنامهنویس : دنی آرکان
فیلمبردار : گی دوفو
آهنگساز(موسیقی متن) : ایو لافرییر، فرانسوا دونپییر، ژان ماریبنوا.
هنرپیشگان : لوتر بلوتو، کازین ویلکنینگ، رمی ژیرار، ژوآن ماری ترمبلای، ایو ژاک، روبر لوپاژ و ژیل پلتیه.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۰ دقیقه.
«پدر لوکلرک» (پلتیه)، کشیش جسور، از گروهی بازیگر جوان میخواهد تا نمایشی مذهبی را درباره «مسیح» و حواریونش در پارکی در مونوآل اجرا کنند. «دانیل» (بلوتو)، کارگردان و ستاره نمایش، چنان «میسحِ» باورپذیر و پُرجنبهای میآفریند که هر روز بر تعداد تماشاگران افزوده میشود و نمایش به پدیدهای در رسانهها بدل میشود. مقامات مذهبی و دولت که چندان از این روند راضی نیستند، دستور منع اجرا را میدهند. اما «دانیل» اینک به گونهای کامل و یکپارچه با شخصیت «مسیح» همانندسازی میکند. سرانجام طی یک درگیری میان بازیگران و پلیس، «دانیل» قربانی ابدی نیرنگهای سیاسی میشود.
* پس از موفقیت گسترده فیلم انحطاط امپراتوری آمریکا (ساخته خود آرکان، 1986)، عیسای مونرآل نگاه تند و بیپروای دیگری به جامعه غرب و تابلوهای متلاطم آن است که از خلال نسخه مدرنی از داستان مصایب حضرت مسیح، گذشته دور و حال ملموس را در هم میآمیزد و بر شکافی به پهنای قرنها پل میزند. مذهب تشریفاتی، قراردادهای آکادمیک هنری و افراط کاری رسانهها هدف روشن حمله فیلم است. تمثیلهای آکادمیک هنری و افراط کاری رسانهها هدف روشن حمله فیلم است. تمثیلهای مذهبی و محتوای نمایش بهطور مداوم با اشارههای هجوآمیز و روشهای فاصله گذارانه ابعاد جدیدی کسب میکند و تحول قهرمان اصلی از درونگرای ساکت به معترضی بیپروا دیدنی است. اما رو به پایان فیلم، قرینهسازیها صریحتر و سادهتر میشوند و ظرافتی که آرکان در صحنههای قبلی، از جمله، در تمهید تداخل نمایش و واقعیت به خرج داده بود، به چشم نمیخورد. خود آرکان در نقش قاضی در فیلم ظاهر میشود.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:14 PM |
خانهٔ خنجرهای پران - HOUSE OF FLYING DAGGERS
سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : چین و هنگکنگ
محصول : ژانگ ییمو و ویلیام کُنگ
کارگردان : ییمو
فیلمنامهنویس : لی فنگ، وانگ بین و ییمو
فیلمبردار : ژائو شیائودینگ و اومبایاشی شیگرو
هنرپیشگان : تاکشی کانشیرو، لو اندی، ژانگ زییی، سونگ داندان، ژائو هونگنئی و ژانگ شو
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۹ دقیقه
چین، سال ۸۹۵ میلادی. سلسلهٔ تانگ که زمانی پررونق بوده حالا به واسطهٔ شورشها در حال فروپاشی است. دو فرمانده نظامی، ̎لیو̎ (اندی̎ و ̎جین̎ (کانشیرو) مأموریت یافتهاند تا رهبر گروه ̎خنجرهای پرنده̎ را دستگیر کنند که سرسختترین گروه ضد دولتی به شمار میآید. در پی گزارش یک خبرچین، ̎جین̎ با هویتی پنهان به گیشاخانهای میرود که یکی از مظنونان در آنجا کار میکند. او خود را مردی خوشگذران جا میزند و از گردانندهٔ آن خانه، ̎مادام یی̎ (داندان) میخواهد تا جدیدترین ̎کارمند̎ش ـ رقاصهای نابینا به نام ̎مئی̎ (زییی) را نزدش بیاورد. ̎مئی̎ با حرکتهای موزون خود که نوای موسیقی یک ارکستر زنانه انجام میدهد، ̎جین̎ را سرگرم میکند. اما در حالی که ̎جین̎ قصد اذیت و آزار ̎مئی̎ را دارد، ناگهان ̎لیو̎ از راه میرسد و او را از چنگ رفیقش آزاد میکند. پس از دور کردن ̎جین̎، ̎لیو̎ جایش را میگیرد و بر جایگاه میهمان مینشیند و ̎مئی̎ را به چالش میطلبد تا در ̎بازی پژواک̎اش شرکت کند. این بازی عبارت است از پرتاب دانههای لوبیا بر روی طبلهائی که گرداگرد صحنه را گرفته و بعد، شناسائی این طبلها توسط ̎مئی̎، که با آستین لباسش در هنگام اجرای رقص بر آنان میکوبد. در حالی که ̎مئی̎ را میگیرند و شکنجه میدهند تا اطلاعاتی را فاش کند، ̎لیو̎ و ̎جین̎ نقشه میچینند تا به گونهای ̎مئی̎ را بیآنکه متوجه باشد جلو بیندازند تا آنها را به مخفیگاه گروه هدایت کند. ̎جین̎ که خود را ̎مئی̎ جا زده، او را از زندان آزاد میکند و اعتمادش را بهدست میآورد و در سفری در امتداد جنگل و دشتها پیش میروند و ̎لیو̎ و افرادش نیز مخفیانه دنبالشان میکنند. اما طی همین سفر است که ̎جین̎ و ̎مئی̎ به یکدیگر علاقهمند میشوند.
● فیلم ادامهٔ منطقی قهرمان (۲۰۰۲) در کارنامهٔ ییمو است، اما این دو فیلم به هیچوجه ادامهٔ منطقی فیلمهای قبلی کارنامهٔ متنوع این فیلمساز مشهور نسل پنجم سینمای چین نیستند. خانهٔ خنجرهای پران به گفتهٔ خود فیلمساز شکل کامل شده و مطلوب سبک و سیاق فیلم قبلی است. اگر ویژگیهای سینمائی و جلوههای بصری و تکنیکی را ملاک قرار دهیم، باید با ییمو موافق باشیم. خانهٔ خنجرهای پران یکی از نفسگیرترین تجربههای بصری سینما و نمونهای دستنیافتنی از کار با رنگ و نور و چشماندازهای خیرهکننده است. ژانر فیلمهای رزمی در این چند سال به واسطهٔ اقبال بینالمللی گسترش پیدا کرد و ییمو با دو فیلم قهرمان و خانه... در این سبک به اوج رسید. خانه... هم مانند قهرمان داستانی پیچیده دارد، اما بیشتر وقت و انرژی و توان فیلمساز و گروهش در این فیلم صرف هرچه زیباتر شدن قابها و فضاها شده است. سفر جنگجوی مبارزه در دل جنگل و کوه و فضاهای خارجی ایجاد کرده تا ییمو هر لحظه که خواست، با رنگ و نور و موسیقی تماشاگرش را مبهوت کند. فصل مسابقه در گیشاخانه در ابتدای فیلم و همچنین نبرد نهائی که چهار فصل طول میکشد و پسزمینهٔ درگیری دو جنگجو از چشمانداز سبز بهاری تا سفیدی یکدست برفی تغییر میکند، شگفتانگیز است؛ از آن نمونههائی که حرف زدن دربارهٔ زیبائیهای بصریاش تقریباً ذرهای از تأثیر و زیبائیاش را منتقل نخواهد کرد. ییمو قطعاً فیلم را فقط و فقط برای ̎تماشا̎ ساخته است.
|
اکنون ساعت 06:44 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)