![]() |
سکه ی شب
ونور سکه ی شب سیاهتر از اینورشیه میرسم آخر خط اما بازم اولشه شیر یا خط فایده نداره ‚ نقش بازنده منم باید این سکه ی رو سیاه رو بشکنم بیا تا بیفتن از سکه شبای رو سیاه بیا تا آشتی کنن پلنگا به هلال ماه چه ترانه خوش صداس وقتی تو هستی ‚ نازنین قد کشیدن من رو تو سایه ی تبر ببین باید از عطر ترانه پرو بشه شهر سرود نازنین ! حس ترانه سازم از عطر تو بود تو باید باشی تا من پل بزنم به کهکشون تو باید باشی تا سکت نشه این ترانه خون نگو دیره ‚ خوب من ! فاصله مون یه دل دله با یه گوشه چشم تو طلسم دیوا باطله چه ترانه خوش صداس وقتی تو هستی نازنین قد کشیدن من رو تو سایه تبر ببین |
همزاد
از تو خوندن واسه من تسکین تو یه همنفسی توی این تنهایی وقتی نیستی دل من غمگین منیه رودخونه ام تو مثه دریایی بی تو بازم از تو خوندم از تو همیشه تو صدای من رو توی شب شنیدی گفتم : توی دنیا هیشکی مثل تو نمیشه تو به حرفای من دوباره خندیدی تنها ! تنها ! بی تو تنها موندم بیا تا دوباره من و تو ما باشیم بی تو ! بی تو ! پر پروازم نیست من و تو مثه دو کبوتریم چرا تنها باشیم ؟ همزاد قصه های من ! با تو صد تا ترانه ام بی خورشید نگاه تو دل می میره برگرد از عمق فاصله ‚ پا روی جاده ها بذار سرمای دستم رو بگیر فردا دیره |
چشمک
چشمک چراغ قرمز میگه شب هنوز بیداره خیلی مونده تا خرسوخون ‚ سرت رو بدزد ستاره چشمک چراغ قرمز میگه شب ترانه سوزه هنوزم با نخو سوزن لبای عشق رو میدوزه چشمک چراغ قرمز میگه از حادثه رد شو توی این بازی وحشت چش گذاشتن بلند شو غول این چراغ قرمز با چشای باز می خوابه اسمش نیاز ترانه ! آخه اون پشت نقابه آهای نقاب خط خطی ! بالای برج شب نشین سردار سر شکسته رو تو اینه ی صدام ببین تا کی می خوای قایم بشی پشت تبسم نقاب ؟ صورتت رونشون بده ! قرمز برگای کتاب نسل بی حافظه ی من ! نسل تن داده به تکرار تو شب سیاه قصه عینک دودیت رو بردار نگو فردا رو باید ساخت بیا امروز رو بنا کن مشتای پشت نقاب رو پیش چشم دنیا وا کن خط سبز این حقیقت واسه اون خط و نشونه توی دستای ترانه یه دونه تیر و کمونه چراغ قرمز کوچه می شکنه با سنگ فریاد صدای داد ستاره می پیچه تو شب بیداد آهای نقاب خط خطی ! بالای برج شب نشین سردار سر شکسته رو تو اینه ی صدام ببین تا کی می خوای قایم بشی پشت تبسم نقاب ؟ صورتت رونشون بده ! قرمز برگای کتاب |
مشت تو یعنی ترانه
دختر یاغی قصه ! مشت تو یعنی ترانه داره از نی نی چشمات ‚ شعله می كشه زبانه عكس تو ‚ تو قاب فریاد ‚ این ترانه رو به من داد دیگه با تو ام از اینجا تا فرود تازیانه با تو ام تا خود باور ‚ تا ستیغ آخر تا تلالو ستاره ‚ تا نبرد نابرابر تا شنیدن یه آواز‚ تا سكوت یه غزلساز تا سقوط از لب پرواز ‚ پشت سایه های بی سر دخترك ! تو این سكوت بی حصار ‚ به ترانه های من عادت كن وقتی قسمت نمیشن علاقه ها ‚ تو نگاهت رو با من قسمت كن دختر یاغی قصه ! مشت تو یعنی فریاد قد كشیدن یه سروی زیر چكمه های شن باد من خراب یه نگاهم ‚ یه شب بدون ماهم تو بیا كه با حضورت ‚ هر خرابی میشه آباد بسه پشت پرده بودن ‚ بشكن این شیشه ی سرد رو پر كن از عطر شكوفه تن این باغچه ی زرد رو ای صدای سبز بیدار ! من رو به حادثه نسپار ببین از روزن دیوار ‚ این شهاب شب نورد رو دخترك ! تو این سكوت بی حصار ‚ به ترانه های من عادت كن وقتی قسمت نمیشن علاقه ها ‚ تو نگاهت رو با من قسمت كن |
خسته
خسته ام از این من بی حنجره خسته ام از پلک منگ پنجره خسته ام از ظلمت این سایه سار خسته ام از این همه چشم انتظار ای طلوع ناب هر ویرانکده ای کلید قفل کور میکده خسته ام از این تبار شب زده خسته ام از مستی بی عربده با تو از تو قصه گفتم نازنین در شب قصه نخفتم نازنین با تو باید بگذرم از این سکوت من تو را از تو شنفتم نازنین ای طلوع ناب هر ویرانکده ای کلید قفل کور میکده خسته ام از این تبار شب زده خسته ام از مستی بی عربده باید از این اینه جاری شوم من نباید در تو تکراری شوم من به نه ! گفتن گذشتم از حصار آه ! اگر دربند این آری! شوم ای طلوع ناب هر ویرانکده ای کلید قفل کور میکده خسته ام از این تبار شب زده خسته ام از مستی بی عربده |
زیر خط نقطه چین
لحظه های با تو بودن ‚ یادمه صحنه به صحنه رختی از ترانه دارم ‚ واسه این بغض برهنه فاصله چن تا قدم بود ‚ نه هزار سال نوری تو نخواستی که بمونی ‚ حالا نزدیکی و دوری دوری اما پش رومی ‚ ای دلیل خوب تکرار تویی عکس برگ آخر ‚ رو تن کبود دیوار ای نفس ساز همیشه با تو بی قفس ترینم بی تو حبسی سکوتم زیر خط نقطه چینم عطش ناب یه شعری ‚ تو تن حریض دفتر غزل زخمی حافظ ‚ سط سرخ حرف آخر یه طنین ناتمومی ‚ یه حضور ناسروده منم آوازه ی طعم ‚ بوسه های ناربوده چه پر آوازه سکوتت ‚ بعد ازاین همه ترانه خط سیر یه حریقی ‚ از جرقه تا زبانه ای نفس ساز همیشه با تو بی قفس ترینم بی تو حبسی سکوتم زیر خط نقطه چینم |
آخرین آواز قو
قصه تمومه عشق من! فاصله رو صدا بزن اینجوری خیلی بهتره ‚ هم واسه تو هم واسه من قصه تمومه ‚ عشق من ! باید من رو جا بذاری باید صدام رو تو شب ترانه تنها بذاری بدون تو سایه ی من تنها نشونی منه بغض ترانه ساز من کنار تو نمی شکنه دل سپردن رمز قفل این حصار تو به تو نیست با تو بودن بهترینه ! اما ختم جستجو نیست اونور دیوار شب باش ! تا من از تو ما بسازم انعکاس این ترانه ‚ آخرین آواز قو نیست باید بری تا بتونم این شب رو نقاشی کنم طعم گس نیشای این عقرب رو نقاشی کنم باید بری !دوس ندارم شب به تو چپ نگاه کنه دوس ندارم دستای شب ‚ صورتت رو سیاه کنه نه من من ‚ نه من تو ‚ تو این شبا ما نمیشه عشق عظیم ما دوتا ‚ زیر یه سقف جا نمیشه دل سپردن رمز قفل این حصار تو به تو نیست با تو بودن بهترینه ! اما ختم جستجو نیست اونور دیوار شب باش ! تا من از تو ما بسازم انعکاس این ترانه ‚ آخرین آواز قو نیست |
قصه ی عشق شب و روز
ننه خورشید یه پسر داشت ‚ ککلش رنگ طلا بود چشماش از پولک آبی ‚ حنجره ش پر از صدا بود ننه شب یه دخترک داشت پوستش از حریر مهتاب تو چشاش صد تا ستاره گیسش از ابریشم ناب دنبال دختر شب بود ‚ پسر عاشق خورشید اما تو گردش تقویم ‚ اون رو یک لحظه نمی دید گاهی می زد زیر آواز وقتی تنها می موندش رو به تاریکی جاده با چشای باز می خوندش هر جای قصه که باشی ‚ دلم از تو دور نمیشه تنها جای امن دیدار وعده گاه گرگ و میشه دختر شب قصه هاش رو تو دل خودش می خونه تا سپیده گوش بهزنگ صدای پس می مونه ننه شب می گه صدای دخترش یه جرم زشته همیشه قصه ی نور رو دستای سایه نوشته اما عمر قفل و زنجیر ‚ از قدیما بی دوومه وقتی دخترک بخونه ‚ کار تاریکی تمومه صداش رو به گوش خورشید می رسونه ! می روسنه می خونه : مرد طلایی ! دلم از تو دور نمیشه همه ی عمر من و تو بعد از این تو گرگ و میشه |
دیکته ی من
بیا همنفس برقصیم زیر چتر نور مهتاب نگو دیره نازنینم ! ما باید بپریم از خواب چه غزل بار سکوتت ‚ پری قشنگ آواز من رو راه بده به چشمات ‚ بذار از تو پر بشم باز تا رسیدن به غرورت ‚ چن تا قله مونده ؟ دختر داغ تو چن تا صدا رو مث من سوزونده ؟ دختر دوباره نقطه سر سطر دیکته ی من عطر توئه نقطه ی آخر نفس تازه سر سطر توئه نازنین ! ببین سکوتت ختم گفتگوی ما نیست چشمای تو قصه میگه که شب ما بی صدا نیست ببین از بغض شکسته آستین ترانه خیسه یه نفر پرنده رو با رنگ قرمز می نویسه بیا همنفس برقصیم تا شب از نفس بیفته بیا تا وابشه پلک چشمای زیبای خفته دوباره نقطه سر سطر دیکته ی من عطر توئه نقطه ی آخر نفس تازه سر سطر توئه |
برام بخون
آوازه خون ! برام بخون ! غم تو صدات زندونیه بخون که پشت واژه هات یه هق هق پنهونیه این شب کهنه همگذشت قصیه ی فردا رو بخون حرفای قیمتی بزن !شعر دل ما رو بخون بخون از این قناریا که طعمه ی قناره ان تاریخ تکراری بخون ! جمجمه ها مناره ان ترانه هات چه زخمیه آوازه خون ! آوازه خون حنجره ت رو جلا بده اینه باش ! برام بخون بخئت از این اینه ها که انعکاس سایه ان بخون از این حنجره ها که نق نق گلایه ان بخون تا ساز بی صدا صاحب یک صدا بشه بخون تا دروازه ی عشق ‚ رو به ترانه وا بشه بخون تا من سفر کنم به غربت صدای تو بخون تا خورشید خانوم رو قاب بگیرم برای تو ترانه هات چه زخمیه آوازه خون ! آوازه خون حنجره ت رو جلا بده اینه باش ! برام بخون |
اکنون ساعت 11:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)