فرصت نمیدهد که بشویم ز دیده خواب
از بس که تند میگذرد جویبار عمر // ا |
آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من
خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی ز |
ز هم جدا نبود نوش و نیش این گلشن که وقت چیدن گل، باغبان شود پیدا // ک |
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه ماند در نبشتن شیر شیر م |
میکند روز سیه بیگانه یاران را ز هم خضر در ظلمات میگردد ز اسکندر جدا // ب |
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس ت |
تا در کمند رشتهٔ هستی فتادهام دل خوردن است کار چو عقد گهر مرا // ... |
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی فریاد رسی می آید پ |
پیری و طفلمزاجی به هم آمیختهایم تا شب مرگ به آخر نرسد بازی ما // ر |
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود ش |
شادم به مرگ خود که هلاک تو میشوم با زندگی خوشم که بمیرم برای تو // ... |
ما نمیپوشیم عیب خویش اما دیگران
عیبها دارند و از ما جمله را پوشیده اند و |
وفا خواهی جفاکش باش حافظ
فان الربح والخسران والتجر // ز |
زهي خجسته زماني كه يار باز آيد
به كام غم زدگان غم گسار باز آيد . // انتخابي خودتون |
دراندرون من خسته دل ندانم کیست
کهمن خموشم واودرفغان ودر غوغاست ع |
عشقم چنان ربود که دنیا و آخرت
افتاد چون دو قطرهٔ اشک از نظر مرا // م |
ما در درون سينه هوايی نهفتهايم
بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود // گ |
گفتم از پیری شود بند علایق سستتر قامت خم حقلهای افزود بر زنجیر من // ... |
هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد
گلرخانش ديده نرگسدان کنند // ... |
زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است تا نگردی مست، این بار گران نتوان کشید // ر |
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فيروزه طربخانه از اين کهگل کرد // ز |
ز رفتن دگران خوشدلی، ازین غافل که موجها همه با یکدیگر هم آغوشند // ک |
کار از تو میرود مددی ای دليل راه
کانصاف میدهيم و ز راه اوفتادهايم // ل |
لاله شد پاک فروش از عرق شبنم و ما عرقی پاک نکردیم درین فصل بهار غنچه از پوست برون آمد و ما بیدردان جامهای چاک نکردیم درین فصل بهار // ... |
عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار
مکنش عيب که بر نقد روان قادر نيست // ... چرا هيچ كي از اين تاپيك استقبال نمي كنه پس بچه ها كجا هستن |
تفکر رفتن از باطل سوی حق به جزو اندر بدیدن کل مطلق ب |
بار دگر گر به سر کوی دوست
بگذری ای پیک نسیم صبا گ |
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنين روز غلام است // غ |
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس
درد احبا نمیبرم به اطبا چ |
چون به هنگام وفا هيچ ثباتيت نبود
میکنم شکر که بر جور دوامی داری //........ |
تو را با عشق پیوندی است معمایی طلوع صبح لبخندت تماشاییست ف |
فارغی از قدر جوانی که چیست
تا نشوی پیر ندانی که چیست //....... |
چو میرفت از جهان این بیت میخواند بر اهل فضل و ارباب براعت ////.. |
تا به فراق خو كنم صبر من و قرار كو؟
وعده ي وصل اگر دهد طاقت اتظار كو؟ ب |
بر گیر شراب طربانگیز و بیا پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا ی |
یار من پاک تر از برگ گل است
یار من جاذبه لطف و وفاست گ |
گر خوش اواز بودی و خوش خوان نبودی بهترازتو در مرغان ن |
نه هر آن چشم که بینند سیاهست و سپید
یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصرست ی |
یا رب ! نه دلم بسته ی غمهای تو بود ؟
چشمم شب و روز غرق نماهای تو بود ؟ بر جرم و خطای من چه میگیری خشم ؟ چون جمله به امید کرمهای تو بود . م |
مرا گفت خوب آمد این رای تو به نیکی گراید همی پای تو نبشته من این نامهٔ پهلوی به پیش تو آرم مگر نغنوی // ... |
اکنون ساعت 03:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)