پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ) (http://p30city.net/showthread.php?t=4124)

افسون 13 12-24-2012 07:45 AM

در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته ا‌ست در عهد ازل تقدیر ما
عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

مستور 12-24-2012 12:11 PM

ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عشق
پیرانـــه سر مکن هنـــری ننگ و نـــام را

افسون 13 12-25-2012 07:48 AM

المنة لله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خم ‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان مِی که در آن جاست حقیقت نه مجاز است

ماهین 12-25-2012 09:32 AM

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

افسون 13 12-25-2012 09:46 AM

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت

ماهین 12-25-2012 09:56 AM

تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده ی من شو و بر خور ز همه سیم تنان

افسون 13 12-25-2012 10:23 AM

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد

مستور 12-25-2012 03:03 PM

دیده را دستگه در و گهر گر چه نماند
بخــورد خونی و تدبیــر نثـــاری بکند


افسون 13 12-25-2012 03:25 PM

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد

مستور 12-25-2012 03:30 PM

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد


افسون 13 12-25-2012 04:39 PM

دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت
از دیده‌ام که دم به دمش کار شست و شوست
بی گفت و گوی زلف تو دل را همی ‌کشد
با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست

مستور 12-25-2012 06:13 PM

تنـــور لالـه چنـــان بر فـــروخت بـــاد بهــــار
که غنچه غرق عرق گشتو گل به جوش آمد


افسون 13 12-26-2012 08:07 AM

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت

مستور 12-26-2012 10:16 AM

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتـــم کنــایتی و مکـــرر نمــی کنـــم


افسون 13 12-26-2012 03:54 PM

مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

مستور 12-26-2012 06:48 PM

وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی


افسون 13 12-27-2012 12:11 AM

یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

مستور 12-27-2012 12:14 AM

توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
می گزم لب که چرا گوش به نادان کردم


افسون 13 12-27-2012 10:21 AM

من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد
تا به غایت ره میخانه نمی‌دانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد

مستور 12-27-2012 10:30 AM

در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی


افسون 13 12-28-2012 01:23 AM

یک همدم باوفا ندیدم جز درد
یک مونس نامزد ندارم جز غم

مستور 12-28-2012 01:55 AM

مرا به دور لبت شد یقین که جوهر لعل
پـــدیــد میشود از آفتــــاب عالمتــــاب


افسون 13 12-28-2012 02:04 AM

با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی
کنجی و فراغتی و یک شیشهٔ می
چون گرم شود ز باده ما را رگ و پی
منت نبریم یک جو از حاتم طی

مستور 12-28-2012 02:08 AM

یاد باد آنکه نگارم چو کمر بر بستی
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود


افسون 13 12-28-2012 08:30 AM

در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
تا ابد جام مرادش همدم جانی بود
من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار
گفتم این شاخ ار دهد باری پشیمانی بود

mohammad.90 12-28-2012 06:43 PM

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا


مستور 12-28-2012 07:18 PM

اگر آن ترک شیرازی بــه دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را


افسون 13 12-29-2012 07:59 AM

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار

yad 12-29-2012 08:09 AM

رنگ خون دل ما را که نهان می داری
همچنان در لب لعل تو عیان است که بود
:green-hat-smiley:

افسون 13 12-29-2012 08:28 AM

دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

:green-hat-smiley:{پپوله}

yad 12-29-2012 08:43 AM

دلم که لاف تجرد زدی کنون صد شغل
به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد


افسون 13 12-29-2012 08:46 AM

در سرای مغان رفته بود و آب زده
نشسته پیر و صلایی به شیخ و شاب زده

yad 12-29-2012 09:01 AM

هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
دردا که این معما شرح وبیان ندارد


افسون 13 12-29-2012 09:16 AM

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت

yad 12-29-2012 09:19 AM

دل آزرده ی مارا به نسیمی بنواز
یعنی آن جان ز تن رفته به تن باز رسان


افسون 13 12-29-2012 09:27 AM

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد

yad 12-29-2012 09:32 AM

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
درکوی او گدایی برخسروی گزیدن


افسون 13 12-29-2012 09:46 AM

نی قصه ی آن شمع چه گل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

yad 12-29-2012 09:50 AM

تا بود نسخه ی عطری دل سودا زده را
از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم

چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد
ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم
:دیه چه؟:

مستور 12-29-2012 06:50 PM

مکارم تو به آفاق می برد شاعر
از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار



اکنون ساعت 08:33 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)