منم که گوشه میخانه خانقاه من است دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک نوای من به سحر آه عذرخواه من است |
اوصاف علی به گفتگو ممکن نیست |
خسروا دادگرا شیر دلا بحر کفا |
ذره را خورشید رخشان در کنار |
آن مه که وفا و حسن سرمایه ی اوست اوج فلک حسن کمین پایه ی اوست خورشید رخش نگر و گر نتوانی آن زلف سیه نگر که همسایه ی اوست |
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم |
تا درد رسید چشم خونخوار ترا خواهم که کشد جان من آزار ترا یا رب که ز چشم زخم دوران هرگز دردی نرسد نرگس بیمار ترا |
|
هرگز نبود شکست کس مقصودم آزرده نشد دلی ز من تا بودم صد شکر که چشم عیب بینم کورست شادم که حسود نیستم محسودم |
عید رمضـــان آمـــد و مـــاه رمضان رفت |
ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما |
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست |
گر ملک تو شام و گر یمن خواهد بود وز سر حد چین تا به ختن خواهد بود روزی که ازین سرا کنی عزم سفر همراه تو هفت گز کفن خواهد بود |
کسی گر بتابد ز محراب روی
به کفرش گواهی دهند اهل کوی |
گر کنم دعوی که اشکم گوهرست چشم من بر این گواهی روشنست |
برو ای زاهد خودبین که ز چشم من وتو
راز این پرده نهان است ونهان خواهد بود |
برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن |
شاه و گدا دعای تو گویند دم به دم ملک و ملک ثنای تو خوانند هر زمان |
گویند مرا چو زاد مادر |
نشستم تا کمر در خون دیده ز موئی که پریشان تا کمر بود ندیدم مادری خورشید زاید تو را مادر مگر خورشید گر بود |
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم |
تا گلگون اشک و چهره کاهی نشود دل مشرق انوار الهی نشود سالک که ز سرِّ خویش واقف گردد او عارف اسرار کماهی نشود |
سرّ خدای که آن عارف سالک به کس نگفت |
مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد غزلیات عراقیست سرود حافظ که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد |
گوش اگر گوش تو ناله اگر ناله ماست |
نگذرد بر هیچ کس از عاشقان آنچ دوش از عشق بر چاکر گذشت گریهٔ من شور در عالم فکند نالهٔ من از فلک برتر گذشت |
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند |
بدان عزمم که دیگر ره به میخانه کمر بندم دل اندر وصل و هجر آن بت بیدادگر بندم به رندی سر برافرازم به باده رخ برافروزم ره میخانه برگیرم در طامات بربندم |
یکی درد و یکی درمان پسندد |
در همه عالم وفاداری کجاست غم به خروارست غمخواری کجاست درد دل چندان که گنجد در ضمیر حاصلست از عشق دلداری کجاست |
گفتم چو بیایی غم دل با تو بگویم |
امروز دیدم یار را آن رونق هر کار را |
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید |
بگیر نبض دل و دین خود ببین چونی |
او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود |
زهر است عطای خلق هرجند که دوا باشد |
درج عطا شد پدید غره دریا رسید |
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند |
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید |
طرفه قفال کز انفاس کند قفل و کلید |
اکنون ساعت 01:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)