پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

افسون 13 12-27-2012 10:43 AM

منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر آه عذرخواه من است

مستور 12-27-2012 11:50 AM

اوصاف علی به گفتگو ممکن نیست
گنجایش بحر در سبو ممکن نیست


ماهین 12-27-2012 02:38 PM

خسروا دادگرا شیر دلا بحر کفا
ای جلال تو به انواع هنر ارزانی
همه آفاق گرفت و همه اطراف گشاد
صیت مسعودی و آوازه ی شه سلطانی

مستور 12-27-2012 02:47 PM

ذره را خورشید رخشان در کنار
گر گرفت از همت بالا گرفت


افسون 13 12-28-2012 01:00 AM

آن مه که وفا و حسن سرمایه ی اوست
اوج فلک حسن کمین پایه ی اوست
خورشید رخش نگر و گر نتوانی
آن زلف سیه نگر که همسایه ی اوست

مستور 12-28-2012 01:05 AM

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز قلب بیمارت هزاران درد بر چینم


افسون 13 12-28-2012 01:27 AM

تا درد رسید چشم خونخوار ترا
خواهم که کشد جان من آزار ترا
یا رب که ز چشم زخم دوران هرگز
دردی نرسد نرگس بیمار ترا

مستور 12-28-2012 01:47 AM

یارب آن نو گل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش

افسون 13 12-28-2012 01:56 AM

هرگز نبود شکست کس مقصودم
آزرده نشد دلی ز من تا بودم
صد شکر که چشم عیب بینم کورست
شادم که حسود نیستم محسودم

مستور 12-28-2012 02:02 AM

عید رمضـــان آمـــد و مـــاه رمضان رفت
صد شکر که این آمد صد حیف که آن رفت


افسون 13 12-28-2012 08:20 AM

ای دلبر ما مباش بی دل بر ما
یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما
یا دل بر ما فرست یا دلبر ما

مستور 12-28-2012 06:50 PM

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هـــر کجا هست خــدایا بــه سلامت دارش


افسون 13 12-29-2012 08:06 AM

گر ملک تو شام و گر یمن خواهد بود
وز سر حد چین تا به ختن خواهد بود
روزی که ازین سرا کنی عزم سفر
همراه تو هفت گز کفن خواهد بود

yad 12-29-2012 09:29 AM

کسی گر بتابد ز محراب روی

به کفرش گواهی دهند اهل کوی



افسون 13 12-29-2012 09:54 AM

گر کنم دعوی که اشکم گوهرست
چشم من بر این گواهی روشنست

yad 12-29-2012 09:58 AM

برو ای زاهد خودبین که ز چشم من وتو
راز این پرده نهان است ونهان خواهد بود


مستور 12-29-2012 06:41 PM

برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را


افسون 13 12-30-2012 02:38 PM

شاه و گدا دعای تو گویند دم به دم
ملک و ملک ثنای تو خوانند هر زمان

مستور 12-30-2012 11:22 PM

گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان گرفتن آموخت
دستم بگرفت و پابه پا برد
تا شیوه ی راه رفتن آموخت


افسون 13 12-31-2012 08:08 AM

نشستم تا کمر در خون دیده
ز موئی که پریشان تا کمر بود
ندیدم مادری خورشید زاید
تو را مادر مگر خورشید گر بود

مستور 12-31-2012 10:44 AM

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت گفت
این اشک دیده ی من و خون دل شماست


افسون 13 12-31-2012 04:15 PM

تا گلگون اشک و چهره کاهی نشود
دل مشرق انوار الهی نشود
سالک که ز سرِّ خویش واقف گردد
او عارف اسرار کماهی نشود

مستور 12-31-2012 08:21 PM

سرّ خدای که آن عارف سالک به کس نگفت
در حیــرتم کــه بــاده فــروش ار کجــا شنیــد


افسون 13 01-01-2013 08:09 AM

مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد
غزلیات عراقیست سرود حافظ
که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد

مستور 01-01-2013 08:18 AM

گوش اگر گوش تو ناله اگر ناله ماست
آنکه البته به جایی نرسد فریاد است


افسون 13 01-01-2013 02:47 PM

نگذرد بر هیچ کس از عاشقان
آنچ دوش از عشق بر چاکر گذشت
گریهٔ من شور در عالم فکند
نالهٔ من از فلک برتر گذشت

مستور 01-01-2013 04:22 PM

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بگرفتند و به پیمانه زدند


افسون 13 01-01-2013 04:53 PM

بدان عزمم که دیگر ره به میخانه کمر بندم
دل اندر وصل و هجر آن بت بیدادگر بندم
به رندی سر برافرازم به باده رخ برافروزم
ره میخانه برگیرم در طامات بربندم

مستور 01-01-2013 08:38 PM

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد


افسون 13 01-02-2013 07:21 AM

در همه عالم وفاداری کجاست
غم به خروارست غمخواری کجاست
درد دل چندان که گنجد در ضمیر
حاصلست از عشق دلداری کجاست

مستور 01-17-2013 01:14 PM

گفتم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم ؟ که غم از دل برود چون تو بیایی

ماهین 01-20-2013 08:01 PM

امروز دیدم یار را آن رونق هر کار را
می‌شد روان بر آسمان همچون روان مصطفی

خورشید از رویش خجل گردون مشبک همچو دل

از تابش او آب و گل افزون ز آتش در ضیا


گفتم که بنما نردبان تا برروم بر آسمان

گفتا سر تو نردبان سر را درآور زیر پا


چون پای خود بر سر نهی پا بر سر اختر نهی

چون تو هوا را بشکنی پا بر هوا نه هین بیا


بر آسمان و بر هوا صد رد پدید آید تو را

بر آسمان پران شوی هر صبحدم همچون دعا
مولوی

مستور 01-20-2013 08:13 PM

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر آید
گفتم که بر نگاهت راه نظر ببندم
گفتا که شبرو هستم از راه دیگر آیم


ماهین 01-22-2013 07:41 AM

بگیر نبض دل و دین خود ببین چونی

نگاه کن تو به قاروره عمل یک بار



mary.f 01-22-2013 08:23 AM

او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان

دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود

مستور 01-22-2013 07:55 PM

زهر است عطای خلق هرجند که دوا باشد
حاجت ز که میخواهی جایی که خدا باشد


ماهین 01-22-2013 08:07 PM

درج عطا شد پدید غره دریا رسید

صبح سعادت دمید صبح چه نور خداست



مستور 01-22-2013 08:13 PM

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند


mary.f 01-23-2013 09:16 AM

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید

ماهین 01-23-2013 10:56 AM

طرفه قفال کز انفاس کند قفل و کلید

من دکان بستم کو فاتح ابواب شدست




اکنون ساعت 01:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)