طوبی ز قامت تو نيارد که دم زند:)
زين قصه بگذرم که سخن می شود بلند:d خواهی که برنخيزدت از ديده رود خون:p دل در وفای صحبت رود کسان مبند{پپوله} ش |
شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا
تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد م |
در رهت افتادهام بر بوی آنک بوک بر گیری و بنوازی مرا ه |
همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست
از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست گ |
گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات ک |
کمر کوه کم است از کمر مور این جا
ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست ب |
بلبل بوستان شرع اختر آسمان دین کوکب دری زمین دری کوکب سما چ |
چشم بر دور قدح دارم و جان بر کف دست
به سر خواجه که تا آن ندهی نستانی غ |
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت ک |
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به مهمانی گنجشک ها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنیست . . ت |
توانا بود هر که دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود ص |
صراف سخن باش و سخن بیش مگو
چیزی که نپرسند تو از پیش مگو ض |
ضیافتی که در آنجا توانگران باشند
شکنجه ای است فقیران بی بضاعت را ش |
شهریار این نه شعر حافظ بود که به سرزد هوای شیرازت //... |
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند ج |
تو بیخود و ایام در تکاپو است تو خفته و ره پر ز پیچ و تابست ل |
لازمست احتمال چندین جور
که محبت هزار چندینست ض |
ضعف پیری قوت طبعم شکست راه فکرت بر ضمیر من ببست ق |
قضا رفت و قلم بنوشت فرمان تو را جز صبر کردن چیست درمان ت |
تا نه تصور کنی که بی تو صبوریم
گر نفسی میزنیم بازپسینست ج |
تو تو تو همه چیم تو همه چیم تو دنیای من فقط تو ،عاشقیام فقط تو ا |
اگر آشتی خواهد و دستگاه
چه باید برین دشت رنج سپاه د |
در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده سر نمیزند ح |
حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود
ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را پ |
پروانه به یک سوختن آزاد شد از شمع
بیچاره دل ماست که در سوز و گدازست ی |
یکی پیلبازی نمایم بدوی
کزان پس نیارد سوی جنگ روی همی رفت پیران پر از درد و بیم شد از کار رستم دلش به دو نیم غ |
غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم ذ |
ذره ذره جمع گردد
وانگهی دریا شود ط |
طیرهٔ جلوهٔ طوبی قد چون سرو تو شد غیرت خلد برین ساحت ایوان تو باد ه |
همچوصبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانیم چو شمع گ |
هر دو از هم دور
ما دو تن مغرور وای در من تاب دوری نیست ای خیالت خاطر من را نوازش بار بیش از این در من صبوری نیست ج |
جگر چون نافه ام خون گشت کم زینم نمی باید:)
جزای آنکه با زلفت سخن از چین خطا گفتیم http://freesmile.ir/smiles/726019_dancegirl2.gif ک |
کم مباش از درخت سایه فکن هر که سنگت زند ثمر بخشش ص |
صنما با غم عشق تو چه تدبير كنم
تا به كي درغم تو ناله ي شبگير كنم http://freesmile.ir/smiles/823919_e5so0w8g1gzxzzhm.gif ق |
قصه نکنم دراز کوتاه کنم بازآ بازآ کز انتظارت مردم پ |
|
برو برو برو برو برو برو برو یارت نمیشم ،گرفتارت نمیشم:24::24::21: س |
سـحر بلبـل حکايت با صبا کرد
که عشق روي گل با ما چهها کرد از آن رنگ رخم خون در دل افـتاد و از آن گلشن به خارم مبتلا کرد حhttp://freesmile.ir/smiles/440519_duh.gif شعره ها آهنگ نیست |
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت ف |
حالیا مصلحت وقت در آن می بینم
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم ل |
اکنون ساعت 03:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)