یــا رب تو این جـوان دلاور نگاه دار |
دل آزرده ما را به نسیمی بنواز |
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل |
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او |
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود |
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای |
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل |
نه به هفت آب که رنگش بصد آتش نرود |
دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم |
د ر گوشه ی امید چو نظارگان ماه |
مستم کن آنچنان که ندانم ز بی خودی |
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیمست |
تخم وفا و مهر در این کهنه کشتزار |
واعظ مکن نصیحت شوریدگان که ما |
من از نسیم سخن چین چه طرف بر بندم |
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت |
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود |
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست |
یاد باد آنکه چو یاقوت قدح خنده زدی |
دولت فقر خدایا بمن ارزانی دار |
تـــا بـــه دامــان ننشینــد ز نسیمش گـــردی |
تا دل هرزه گرد من رفت بچین زلف او |
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار |
تا چند همچو شمع زبان آوری کنی |
شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای |
هست امیدم که علی رغم عدو روز جزا
فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم |
من غلام نظر آصف عهدم کورا |
تا ابدبوی محبت به مشامش نرسد
هرکه خاک در میخانهبه رخساره نرفت |
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیمست |
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود |
دردمندی من سوخته زار و نزار |
ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
ای آفتاب آیینه دار جمال تو |
وانگهم در داد جامی کز فروغش بر فلک |
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها |
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود |
تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا
که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل |
لنگر حکم تو ای کشتی توفیق کجاست |
مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویت
خرابم می کند هر دم فریب چشم جادویت |
اکنون ساعت 08:22 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)