پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

FereShteH 05-22-2014 10:24 PM

تو سپردی به آفتاب و به ماه
دو سرا پرده سپید و سیاه

hani.amitis 05-29-2014 06:26 PM

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم

یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

کارگر سایت 05-29-2014 08:29 PM

به عنايت نظري کن که من دلشده را

نرود بي مدد لطف تو کاري از پيش

ماهین 05-30-2014 01:37 AM

یک لحظه نقاب از رخ زیبات براندند

صد دلشده را زان رخ تو کار برآمد

افسون 13 06-03-2014 09:00 PM

ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شب‌های بیداران خوش است


مستور 06-22-2014 12:17 AM

بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار

کارگر سایت 07-01-2014 01:21 AM

بیا که وقت بهار است، تا من و تو به هم،
به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

ساقي 07-01-2014 01:29 AM

افسوس بر آن دیده که روی تو ندیدست
یا دیده و بعد از تو به رویی نگریدست...



سعدی

کارگر سایت 07-01-2014 01:32 AM

http://7hoursalesletter.com/images/big-stop.gif


غلطه آی غلطه !

شما به مدت 15 ثانیه از سایت اخراج شدید !


شما باید با بهار در شعر من مشاعره میکردید .

ساقي 07-01-2014 01:35 AM

هر کلمه که دلم بخواد انتخاب میکنم :)
بخش خودمه :d

واقعن؟ :20:

ساقي 07-01-2014 01:37 AM

بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس
ور پایبندی همچو من فریاد می‌خوان از قفس


...

کارگر سایت 07-01-2014 01:39 AM

خو واسه همینم 15 ثانیه بود اخراجت و خودتم ندیدی :21: . اره واقعنیش همینه
حالا من با توی تو ! مشاعره میکنم :

بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست
بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست
روا بُوَد که چنین بی‌حساب دل ببری؟
مکن که مظلمۀ خلق را جزایی هست

ساقي 07-01-2014 01:47 AM

الان من نیمه شبی از کجا
بی حساب بیارم _:2:
بی صاحاب هست :d بیارم :d


کارگر سایت 07-01-2014 01:50 AM

:24:
باشه اقا !
با گنه شعر بگو

بذار ببینم خودم چیزی از بی حساب یادم نمیاد ؟

نه ! مگر اینکه توی نت سرچ کنیم

این شعرم که گفتم سالار عقیلی خوشمزه میخونه ش فکر کنم مال سعدی نا مهس .

ساقي 07-01-2014 02:38 AM

نوچ نمیگم
اخه گنه داره بگم :d

کارگر سایت 07-01-2014 02:41 AM

همه ش که مال فروغ نیست
نمونه خوبم داره

گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری

اتفاقا زیاد هم اتفاق میفته !

حالا بگم با مسگر شعر بگو حتما نمیگی

با شوشتر راحت تره
پرنده و اینا !

ساقي 07-01-2014 02:57 AM

اینجا هیچکی نیس مارو احراج کنه :mad:
خانم اجازه این کارگره داره گنه بلخ رو میندازه
واسه شوشترررر :20:

ساقي 07-01-2014 03:09 AM

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکده‌ها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت

...

کارگر سایت 07-01-2014 03:12 AM

باید یه قسمت از شعرتم رنگی کنی که نفر بعد با اون شعر بگه مدیر جان .


فرض میکنیم زاهدو برای نفر بعد انتخاب کردی .


زاهد ظاهر پرست از حال ما اگاه نیست در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست

ساقي 07-01-2014 11:39 PM


به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم، دعای دولت توست
سرشک من که ز طوفان نوح دست بُرد
ز لوح سینه نیارَست نقش مِهر تو شُست


حافظ
-----------------------------------------
admin

با زرشک میتونم شعر بگم که متاسفانه شما چیز دیگری رو انتخاب کردین
ادامه مسابقه رو به دیگر شیران بیشه مشاعره واگذار میکنم :24:

NV1372 07-03-2014 12:57 AM

به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند

نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند

سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند

رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند

افسون 13 07-03-2014 09:33 AM

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد


کارگر سایت 07-03-2014 10:06 AM

بازآی و بر چشمم نشين ای دلستان نازنين

کاشوب و فرياد از زمين بر آسمانم می‌رود

افسون 13 07-03-2014 10:18 AM

آنان که به گیسو دل عشاق ربودند
از دست تو در پای فتادند چو گیسوی

تا عشق سرآشوب تو همزانوی ما شد

سر برنگرفتم به وفای تو ز زانوی


کارگر سایت 07-03-2014 02:25 PM

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم

شعر زیبایی از اوستا(مهرداد)

مهرگان 07-03-2014 03:23 PM

شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت
به گریه گفتمش آری، ولی چه زود گذشت

بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت

...

"ایرج دهقان"

NV1372 07-03-2014 04:10 PM

چشمت که فسون و رنگ می‌بازد از او

افسوس که تیر جنگ می‌بارد از او

بس زود ملول گشتی از همنفسان

آه از دل تو که سنگ می‌بارد از او

کارگر سایت 07-03-2014 06:19 PM

گر سنگ فتنه بارد، فرق منش سپر کن
ور تیر طعنه آید، جان منش نشانه

NV1372 07-03-2014 07:21 PM

در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست

هر جا که هست پرتو روی حبیب هست

آن جا که کار صومعه را جلوه می‌دهند

ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست

افسون 13 07-03-2014 07:34 PM

اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
که بوی خیر ز زهد ریا نمی‌آید

جهانیان همه گر منع من کنند ازعشق

من آن کنم که خداوندگار فرماید


NV1372 07-03-2014 10:05 PM

چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن

با لشگر غم چه بایدت کوشیدن

سبز است لبت ساغر از او دور مدار

می بر لب سبزه خوش بود نوشیدن

مهرگان 07-04-2014 04:37 PM

چه میبینی بگو با من
چقدر راه مانده تا جاده؟

به شیب شهر سرازیرم
عطش میزاید این باده ..

افسون 13 07-04-2014 05:45 PM

مردیم به آن چشمه ی حَیوان که رساند
شرح عطش سینه ی تفسیده ی ما را

فریاد ز بد بازی دوری که برافشاند

این عرصه ی شطرنج فرو چیده ی ما را

هجران کسی ، کرد به یک سیلی غم کور

چشم دل از تیغ نترسیده ی ما را

ما شعله ی شوقِ تو به صد حیله نشاندیم

دامن مزن این آتش پوشیده ی ما را


NV1372 07-06-2014 12:01 AM

گرفتم آتش پنهان خبر نمی‌داری

نگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را

نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی

چو دل به عشق دهی دلبران یغما را

Rasoul7 08-16-2014 12:26 AM

بلای عشق را جز عاشق شیدا نمی داند
به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را

yad 04-07-2015 09:29 PM

به ملامت نبرند از دل ما صورت عشق
نقش بر سنگ نبشتست به طوفان نرود

عشق را عقل نمی‌خواست که بیند لیکن
هیچ عیار نباشد که به زندان نرود

فرانک 09-18-2017 03:22 PM

من در این جای همان صورت بی جانم و بس
دلم آن جاست که آن دلبر عیار آنجاست
صورت

دانه کولانه 09-22-2017 02:18 PM

صورتگر نقاش چین
رو صورت یارم ببین
یا صورتی‌ برکش چنین
یا ترک تو کن صورتگری

شبانگاه

ساقي 09-26-2017 02:07 AM

تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم
شادم به خیال تو چو مهتاب، شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم


خيال

ساقي 07-24-2019 08:17 PM

چرا هیشکی جواب نداد
دوسال پیش بود ...

ما با خیال رویت، منزل در آب دیده
کردیم تا کسی را، بر ما گذر نباشد
هرگز بدین طراوت، سرو و چمن نروید
هرگز بدین حلاوت، قند و شکر نباشد


زلف


اکنون ساعت 10:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)