تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون |
در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را |
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را |
اندر سر ما خیال عشقت هر روز که باد در فزون باد |
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست |
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود |
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی |
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود |
دین و دل بردند و قصد جان کنند
الغیاث از جور خوبان الغیاث |
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد که خاک میکده عشق را زیارت کرد |
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای |
در مقامات طریقت هر کجا کردم سیر
عاقبت با نظر بازی فراق افتاده بود |
دمی با غم بسر بردن جهان یکسر نمی ارزد |
در گوشه ی امید چو نظارگان ماه |
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد |
دور گردون گر دو روزی بر مراد نرفت |
روا مدار خدایا که در حریم وصال |
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست
نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست |
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد از سر پیمان برفت بر سر پیمانه شد صوفی مجلس که دی جام و قدح میشکست باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد مغبچهای میگذشت راه زن دین و دل در پی آن آشنا از همه بیگانه شد آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت چهره خندان شمع آفت پروانه شد گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت قطره باران ما گوهر یک دانه شد نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد منزل حافظ کنون بارگه پادشاست دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد {پپوله}{پپوله}{پپوله} |
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ سرود زهره به رقص آورد مسیحارا |
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی |
یغمای عقل و دین رابیرون خرام سرمست |
نصيحـت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند
جوانان سـعادتـمـند پـند پير دانا را |
الا ای پیر فرزانه مکن منعم زمیخانه |
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم |
ماییم و آستانه عشق و سر نیاز |
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج |
جای آنست که خون موج زند در دل لعل |
شب مردان خدا روز جهان افروز است روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
|
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد |
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش |
روزگاریست که سودای بتان دین منست |
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار |
روزگاریست که دل چهره مقصود ندید |
راه پنهانی میخانه نداند همه کس جز من و زاهد و شیخ و دوسه رسوای دگر |
راز سر بسته ی ما بین که به دستان گفتند |
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت |
در آسمان نه عجب گربه گفته حافظ سرود زهره به رقص اورد مسیحارا |
اکنون ساعت 08:21 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)