خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب |
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد |
هله ای دلیکه خفته تو به زیر ظل مایی شب و روز در نمازی به حقیقت و غزالی مه بدر نور بارد سگ کوی بانگ دارد ز برای بانگ هر سگ مگذار روشنایی ... |
دل روشن من چو برگشت ازوی
سوی تخت شاه جهان کرد روی |
آواره ام در كوچه هاي بي نشاني در جستجوي يك جهان آرماني اي بام ابروهات بر بالاي تبت اي حرفهايت آخر شيرين زباني! |
تو مو میبینی و من پیچش مو
تو ابرو من اشارت های ابرو |
دیشب باران زنگ زنگی می زد آهسته به شیشه ریزه سنگی می زد من بودم و شعر بود و تنهایی وتو باران چه پیانوی قشنگی می زد :53::53::53: |
باز باران باترانه
با گوهرهای فراوان یادم آرد روز دیرین گردش یک روز شیرین |
روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری چشم تو گریانم چو شمع |
به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت شراب خورده و خوی کرده میروی به چمن که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت |
اکنون ساعت 02:15 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)