مکن بیگانگی با ما چو دانستی که از مایی
دعایی گر نمیگویی به دشنامی عزیزم کن که گر تلخست شیرینست از آن لب هر چه فرمایی گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد ت |
تو که در بند خویشتن باشی
عشق بازی دروغزن باشی گر نشاید بدوست ره بردن شرط یاریست در طلب مردن ب |
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست ز |
زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست |
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید
همچنان در عمل معدن و کان است که بود ظ |
ظاهر و باطن اگر باشد یکی
نیست کس را در نجات او شکی ه |
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها ب |
هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب
ای آفتاب دلکش و ماه پریوشم لب بر لبم بنه بنوازش دمی چونی تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم س |
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا ف |
فلک به موی سپید و تن تکیده مرا خواست
که دوک و پنبه برازد به زال پشت خمیده خبر ز داغ دل شهریار میشوی اما در آن زمان که ز خاکش هزار لاله دمیده ن |
اکنون ساعت 04:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)