دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود |
دوش میباریدو میشستم سرم
ناگه آب قطع شد لگن شد همدمم |
میروم شبها به ساحل ها تا بیابم خلوت دل را
روی موج خسته دریا مینویسم اوج غمها را |
آرامشم را پس بگير از وحشت اين شهر
اين شهر ديگر جای كاشیهای آبی نيست تا كوچهها مانوس با افسردگی هستند ميخانهای، ماسولهای، خاك و شرابی نيست |
تنش از خستگی افتاده ز كار . بر سرو رویش بنشسته غبار . شده از تشنگی اش خشک گلو . پای عریانش مجروح ز خار |
روزی که دلت پیشه دلم بود گرد
دستان مرا سخت فشردی که مرو روزی که دلت به دیگری مایل شد کفشان مرا جفت نمودی که برو |
وصال او ز عمر جاودان به خداوندا مرا آن ده كه آن به به شمشیرم زد و با كس نگفتم كه راز دوست از دشمن نهان به |
تاتو را ديدم ندادم دل به كس
عاشقم كردي بفريادم برس |
دوست عزیز باید با ه مشاعره میکردی
سمن بويان غبار غم چو بنشينند بنشانند پری رويان قرار از دل چو بستيزند بستانند به فتراک جفا دلها چو بربندند بربندند ز زلف عنبرين جانها چو بگشايند بفشانند به عمری يک نفس با ما چو بنشينند برخيزند نهال شوق در خاطر چو برخيزند بنشانند سرشک گوشه گيران را چو دريابند در يابند رخ مهر از سحرخيزان نگردانند اگر دانند ز چشمم لعل رمانی چو میخندند میبارند ز رويم راز پنهانی چو میبينند میخوانند دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد ز فکر آنان که در تدبير درمانند در مانند چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند بدين درگاه حافظ را چو میخوانند میرانند در اين حضرت چو مشتاقان نياز آرند ناز آرند که با اين درد اگر دربند درمانند درمانند |
دیرگاهی است در این تنهایی رنگ خاموشی در طرح لب است . بانگی از دور مرا می خواند ، لیک پاهایم در قیر شب است |
اکنون ساعت 05:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)