پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با حروف انتخابی (http://p30city.net/showthread.php?t=3982)

hossein 12-03-2011 10:50 PM

گذشتنگه است این سرای سپنجی
برو باز جو دولت جاودانرا

FereShteH 12-03-2011 10:57 PM

احتشام تو درختی است به غایت عالی

که نشاط و طرب و ناز و نعیم آرد بار

ر

چرا حرف انتخابی نمیدی؟


:53::53:

hossein 12-03-2011 10:59 PM

هزاران دانه افشاندیم و یک گل زانمیان نشکفت
بشورستان تبه کردیم رنج باغبانی را

د

FereShteH 12-03-2011 11:01 PM

دیده را فایده آنست که دلبر بیند

ور نبیند چه بود فایده بینایی را


ک




باز که حرف انتخابی ندادی؟!!!:rolleyes:

hossein 12-03-2011 11:09 PM

ای کنده سیل فتنه ز بنیادت
وی داده باد حادثه بر بادت

ل

FereShteH 12-03-2011 11:11 PM

لنگ لنگان قدکی برمیداشت
هر قدم دانه ی شکری میکاشت
ش

hossein 12-03-2011 11:17 PM

شکست آخر سکوت خانه من
کسی در میزند عشق است شاید

//...

FereShteH 12-03-2011 11:23 PM

مگر حلال نباشد که بندگان ملوک

ز خیل خانه برانند بی‌نوایی را


ی

hossein 12-03-2011 11:32 PM

یک شب مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
خسته ام زین عشق دلخونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه که دیگر نیستم
این تو و لیلای تو من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیرایت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

FereShteH 12-03-2011 11:37 PM

وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها

بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها


و

hossein 12-03-2011 11:44 PM

وفا نکردی و کردم خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم بریدی و نبریدم

ف

FereShteH 12-03-2011 11:46 PM

فراق افتد میان دوستداران

زیان و سود باشد در تجارت


ج

hossein 12-03-2011 11:52 PM

جانی که خلاص از شب هجران تو کردم
در روز وصال تو به قربان تو کردم

ن

FereShteH 12-03-2011 11:55 PM

ندانم هیچ کس در عهد حسنت

که بادل باشد الا بی بصارت


پ

hossein 12-04-2011 12:09 AM

پروانه سوخت ، شمع فرو مرد شب گذشت
ای وای من که قصه ی دل نا تمام ماند

ص

FereShteH 12-04-2011 12:15 AM

صبر و دل و دین می‌رود و طاقت و آرام

از زخم پدیدست که بازوش تواناست


د

hossein 12-04-2011 12:18 AM

دلی کز معرفت نور و صفا دید
به هر چیزی که دید اول خدا دید

ب

FereShteH 12-04-2011 12:20 AM

با جور و جفای تو نسازیم چه سازیم

چون زهره و یارا نبود چاره مداراست


چ

hossein 12-04-2011 12:27 AM

چون معدنست علم و در آن روح کارگر
پیوند علم و جان سخن کاه و کهرباست

ث

FereShteH 12-04-2011 12:29 AM

-ثـــــلاثین و ثـــــلاثین و ثـــلاثین
به حق سوره ی طه و یاسین


ظ

hossein 12-04-2011 12:33 AM

ظلم ماری است هر که پروردش
اژدهایی شد و فرو بردش

س

رزیتا 12-04-2011 08:58 AM

ستاره شب هجران نمی فشاند نور
به بام قصر برآ و چراغ مه برکن

ف

SOHRAB_HAZHII 12-04-2011 09:49 AM

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

ل

FereShteH 12-04-2011 11:13 AM

لنگ لنگان قدمی بر میداشت
هر قدم دانه ی شکری میکاشت

ب

SOHRAB_HAZHII 12-04-2011 11:54 AM

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

ل

رزیتا 12-04-2011 01:24 PM

دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست


گ

hossein 12-04-2011 02:35 PM

گرفت دامن گل شبنم از سحرخیزی
تو هم شبی رخی از اشک تازه دار مخسب

ب

ROJINAjoON 12-04-2011 02:44 PM

بنشين نرو چه غم كه شب از نيمه رفته است
بگذار كه سپيده بخندد به روي ما
بنشين و ببين دختر خورشيد صبحگاه
حسرت خورد ز روشني آرزوي ما
بشين مرو صفاي تمناي من ببين
امشب چراغ عشق در اين خانه روشن است

ف

رزیتا 12-04-2011 02:52 PM

فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن

درد عاشق نشود به به مداوای حکیم

هـ

ROJINAjoON 12-04-2011 02:55 PM

هر چه دام افکندم، آهوها گریزان‌تر شدند
حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته
هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست
هر کجا پا می‌گذارم دامنی دل ریخته


ی

shokofe 12-04-2011 02:57 PM

یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود

گ

ROJINAjoON 12-04-2011 03:01 PM

گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت


گر چه شیرینی دهنان پادشهانن ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست

ک

hossein 12-04-2011 03:09 PM

کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گلچین ز گلشن، خار می‌ماند به جا

//...

رزیتا 12-04-2011 03:13 PM

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند

با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست

ا

hossein 12-04-2011 03:19 PM

آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است
آنچه از عمر سبک‌رفتار می‌ماند به جا

ر

ROJINAjoON 12-04-2011 03:23 PM

روزگاری شد که در میخانه خدمت می کنم
در لباس فقر کار اهل دولت می کنم

س

FereShteH 12-04-2011 03:26 PM

سپیده‌دم که صبا بوی لطف جان گیرد

چمن ز لطف هوا نکته برجنان گیرد

ROJINAjoON 12-04-2011 03:28 PM

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

رزیتا 12-04-2011 03:28 PM

در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش

ش

ROJINAjoON 12-04-2011 03:30 PM

شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت...

خ


اکنون ساعت 08:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)