پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   اشعار زیبا - اشعاری که دوستشان داریم برای تقدیم به عزیزانتان یا برای دل خودتان (http://p30city.net/showthread.php?t=1851)

مهرگان 09-11-2013 12:44 AM

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست

همه دریا از آن ما کن ای دوست

دلم دریا شد و دادم به دستت

مکش دریا به خون پروا کن ای دوست ..
.


"سیاوش کسرایی"

بشتویــــــــد - با صدای استاد شجریان ((اشک مهتاب))

fatemiii 09-11-2013 03:12 PM

عشق

عشق هرجا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند دریا خوش است
گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است
تا ببینی عشق را ایینه وار
آتشی از جان ِ خاموشت برآر
هر چه می خواهی به دنیا در نگر
دشمنی از خود نداری سخت تر
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش می زند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جانِ نو، خورشیدوار
عشق هستی زا و روح افزا بود
هر چه فرمان می دهد زیبا بود

fatemiii 09-14-2013 07:19 AM

امیدوارم لذت ببرید



شعر اول رو حمید مصدق گفته بوده که همه خوندن یا شنیدن :
https://mail.google.com/mail/?ui=2&i...=emb&zw&atsh=1


تو به من خنديدي و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم
باغبان از پي من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلود به من كرد نگاه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت


بعدها فروغ فرخزاد اومده و جواب حمید مصدق رو اینجوری داده:
https://mail.google.com/mail/?ui=2&i...=emb&zw&atsh=1


من به تو خنديدم
چون كه مي دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسايه سيب را دزديدي
پدرم از پي تو تند دويد
و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه
پدر پير من است
من به تو خنديدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو ليك
لرزه انداخت به دستان من و
سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمي خواست به خاطر بسپارد
گريه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حيرت و بغض تو تكرار كنان
مي دهد آزارم
و من انديشه كنان غرق در اين پندارم
كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت


و از اونا جالب تر جوابیه که یه شاعر جوون به اسم جواد نوروزی بعد از سالها به این دو تا شاعر داده
که خیلی جالبه بخونید :

https://mail.google.com/mail/?ui=2&i...=emb&zw&atsh=1


دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا، رابطه با سیب نداشت




farzanehr 09-14-2013 11:57 AM

شهر بی عشق
 
یك نفر از كوچه ی ما عشق را دزدیده است
این خبر دركوچه های شهر ما پیچیده است


دوره گردی در خیابانها محبت می فروخت
گوئیا او هم بساط خویش را برچیده است


عاشقی می گفت روزی روزگاران قدیم
عشق را از غنچه های كوچه باغی چیده است


عشق بازی در خیابان مطلقا ممنوع شد
عابری این تابلو را دورمیدان دیده است


یك چراغ قرمز از دیروز قرمز مانده است
چشمكش را هیز چشمی خیره سر دزدیده است


می روم از شهر این دل سنگهای كور دل
یك نفر بر ریش ما دل ریشها خندیده است ....

fatemiii 09-15-2013 09:55 AM


در کارگه کوزه گری رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگه یکی کوزه برآورد خروش

کو کوزه گر کوزه خر کوزه فروش

از کوزه گری کوزه خریدم باری

آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری

شاهی بودم که جام زرینم بود

اکنون شده ام کوزه هر خماری

در کارگه کوزه گری کردم رای

در پایه چرح دیدم استاد به پای

می کرد سبو کوزه را دسته وسر

از کله پادشاه واز دست گدای

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است

در بند سر زلف نگاری بوده است

این دسته که بر گردن او می بینی

دستی است که بر گردن یاری بوده است

تا چند اسیر عقل هر روزه شویم

در دهر چه صد ساله چه یک روزه شویم

در ده قدح باده از پیش که ما

در کارگه کوزه گران کوزه شویم

farzanehr 09-16-2013 09:14 AM

دلخوشی
 
دلخوشم باغزلی.تکه نانی؛آبی...

و اگر بازبپرسی گویم:دلخوشم بانفسی.

حبه قندی،چایی

صحبت اهل دلی..فارغ از همهمه ی دنیایی..

آه مردی میگفت:

دلخوشی هاکم نیست،دیده ها نابیناست...

fatemiii 09-16-2013 12:47 PM

مادرم مثل گل سوسن بود
با غم و فصل خزان دشمن بود
روزو شب خانه و باغ منزل
باگل دامن او گلشن بود
باپدر مزرعه مان را می کاشت
مثل یک مرد تنش آهن بود
وسط خانه محبت میدوخت
دست او تا به سحر سوزن بود
شعر میگفتم و هی بد میشد
بر لب او غزل احسن بود
قافیه نیست فقط می گویم
من ازاو بودم و او از من بود
گفتم از مهر لبش بنویسم
سخنم لال و زبان الکن بود

موسی عباسی مقدم

دانه کولانه 09-20-2013 08:00 AM

http://i1.trekearth.com/photos/29994/kurdish-girl.jpg




يا خوا كويرو بيت او كاني و آوه
توي تيا نشوريت او دم و چاوه....
سريك برزوكه بينم جبينت
له سر كام دينيت بيمه سر دينت ....


Saba_Baran90 09-20-2013 10:37 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط دانه کولانه (پست 288434)
http://i1.trekearth.com/photos/29994/kurdish-girl.jpg





يا خوا كويرو بيت او كاني و آوه
توي تيا نشوريت او دم و چاوه....
سريك برزوكه بينم جبينت
له سر كام دينيت بيمه سر دينت ....


بچه مردم از دست رفت!:d_:2:

کوروش برا رو نکن!:d:d

اینجا که ما با هم از ای حرفها نداریم!:d:d:d

یه عکس بهتر بذار صورت طرف معلوم باشه هممان یه جا برات آستین بالا می زنیم!:d:d:d

دانه کولانه 09-20-2013 02:19 PM

مرسي !
شما يه دف قرار بود براي ما دس بالا بزني هي معلوم نشد چه شد :24:


خيلي سرچ كردم يه عكس مناسب پيدا كنم براي اين شعر
از اين بهتر پيدا نشد
دنبال يه چشمه و يه خانم كرد در حال آب خوردن بودم پيدا نكردم


چند روزه اين بيت شعر رو ديوانه وار هي تكرار ميكنم
دليلشم اينه كه بازخواني يه ترانه كردي كه حالا اگه فولكلور نباشه از اقاي عباس كمندي كه بارها هم شنيده م اما توي ذهنم نرفته بود رو از خانم لنجه علي (اگرخواستين بگين) گوش ميدادم قشنگ اين بخشش رو ادا ميكرد
يه حس لبخند گونه پرنكمك برام به همراه داره


يا خوا كوير و بيت ئه و كاني و ئاوه
توي تيا نه-شوريت ئه و ده م و چاوه
سه ريك 'به رز و كه' بينم جه بينت
له سه ر كام دينيت بيمه سه ر دينت


تقريبا چون معادل چنداني توي فارسي نداره و ترجمه ي زوركيش به فارسي يه چيز مضحك ميشه نخواستم ترجمه كنم ...


كور و ويران شود آن چشمه اي كه تو در آن دست و روي نشويي (چشمه و آب يك چيز قابل احترام و ستودنيه و ميگه حتي يك چشمه اي كه تو در آن دست نكني و روي نشويي خدا كند كه نابود شود )
اندكي سرت را بالا بگير تا كه تورا نظاره كنم
اي يار زيبا دين و آينت و مسلكت چيست تا كه به آينت بگروم


اصلا فانتزيم اينه كه به يكي بگم له سر كام دينيت بيمه سر دينت !
خيلي باحاله ! البته فكر كنم به جرم ارتداد اعدام بكنن !
ولي اساسا اين بحث از چه ديني هستي كه به دينت بگروم زياد در ترانه ا و اشعار كردي وجود داره
چه معناي ظاهريش كه دين و مذهب واقعي معنيش باشه و چه بعد عميق ترش كه احتمالا پاسخ اين سوال كه از چه ديني و آيني هستي : "از آيين عشق و دوستي هستم" باشه زيبا مينمايد




اين بحث چشمه و يار و دلبر سر چشمه كه زياد هست ولي به نمونه زيباي ديگه ش يكي از ترانه هاي اقاي حسن زيرك هست




كانيه دول آوي سرد و شيرينه
چونكه نوراني گيان دستي تي داوه


آب چشمه سرد و زلال و شيرين (خوشگوار) است گويا نوراني جان (يحتمل نوران يكي از روستاهاي معروف تابعه بوكان و اون طرفهاست ) سرچشمه در آن دست كرده .



يه چند ثانيه از اين ترانه :


http://www.mediafire.com/?odoi1fhdjg3epbb


كلا لنجه علي رو اخيرا كشف كردم ! .


http://upload.tehran98.com/upme/uplo...deacc2ff31.jpg











همچنين ترانه اي كه گفتم از اقاي زيرك هست كه ملوديش اصالتا مال ترانه


كه دلين امرو دشت و كيو شينه ....
(ملا كريم سابلاغي - مظهر خالقي - محمد ماملي و ديگران ...)
هست رو براتون يه تيكه ش رو ميگذارم

http://upload.tehran98.com/upme/uplo...648dda64e1.jpg

ماموستا حسن زيرك نوراني گيان - ئه و دمه ي روژ ...

http://www.mediafire.com/listen/3gfnyjkzyk7nuud/ZAMBIL.mp3





اکنون ساعت 09:49 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)